پاسخ اجمالی:
بخارى و مسلم روایتی آورده اند که این دو آیه که درباره استغفار برای مشرکین و هدایت آنها می باشد را درباره ابوطالب دانسته! ولى: 1- سعید تنها راوی حدیث، دشمن على(ع) است و تهمت زدن عادت همیشگى اوست. 2- برخلاف نظر بخاری و مسلم، دو آیه با هم نازل نشده بلکه آیه دوم در مکّه و آیه اوّل پس از فتح مکّه نازل شده؛ لذا حسین بن فضل نزول آیه درباره ابوطالب را بعید شمرده و قرطبى آنرا پذیرفته. 3- روایاتی از مسلم، احمد، ابوداود، نسائى و ابن ماجه، در سبب نزول آیه استغفار آمده که این ادعا را باطل می کند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره توبه آیه 113 مى فرماید: «مَا کَانَ لِلنَّبِىِّ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِى قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنـَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ»(1)؛ (براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نیست که براى مشرکان [از خداوند] طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند [آن هم] پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند).
و در آیه 56 سوره قصص مى فرماید: «إِنَّکَ لاَ تَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَـکِنَّ اللَّهَ یَهْدِى مَن یَشَآءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدَین»؛(2) (تو نمى توانى هر که را که دوست دارى هدایت کنى; ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى کند و او به هدایت یافتگان آگاهتر است).
بخارى در «صحیح»(3) خود در کتاب تفسیر، ذیل سوره قصص، از ابوالیمان، از شعیب، از زهرى، از سعید بن مسیّب، از پدرش نقل کرده است: چون زمان وفات ابوطالب رسید، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نزد او آمد، و ابوجهل و عبدالله بن ابى امیّة بن مغیره را نزد او یافت، پس فرمود: اى عمو! بگو: لا إله إلاّ الله، و این کلمه اى است که من با آن نزد خدا بر ایمان تو احتجاج مى کنم، پس ابو جهل و عبدالله بن ابى اُمیّه خطاب به ابوطالب گفتند: آیا از دین عبد المطّلب بر مى گردى؟ و پیوسته رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن کلمه را بر او عرضه کرد و آن دو سخن خود را تکرار کردند. تا اینکه ابوطالب سخن آخر خود را این گونه گفت(4): بر دین عبد المطّلب [مى مانم]، و از گفتن لا إله إلاّ الله خود دارى کرد. پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود : سوگند به خدا مادامى که از تو نهى نشوم برایت استغفار مى کنم; آنگاه خداوند آیه : «مَا کَانَ لِلنَّبِىِّ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ»؛ (براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نیست که براى مشرکان [از خداوند] طلب آمرزش کنند) را نازل کرد . و درباره ابوطالب آیه نازل شد و به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گفت: «إِنَّکَ لاَ تَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَـکِنَّ اللَّهَ یَهْدِى مَن یَشَآءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»؛ (تو نمى توانى هرکه را که دوست دارى هدایت کنى; ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى کند; و او به هدایت یافتگان آگاهتر است).
و مسلم نیز در «صحیح»(5) خود از طریق سعید بن مسیّب این روایت را نقل کرده است، و بیشتر مفسّران به خاطر حسن ظنّ به بخارى و مسلم و کتابهایشان، از این دو پیروى کرده اند .
ولى این روایت از جهات متعددى مردود است:
1 ـ سعید که تنها او این روایت را نقل کرده، از کسانى است که دشمنى خود با امیر المؤمنین على(علیه السلام) را اظهار مى کرد; از این رو به گفته هاى او درباره آن حضرت و پدر و خاندان و نزدیکانش نمى توان احتجاج کرد؛ زیرا تهمت زدن به آن بزرگواران عادت همیشگى اوست.(6). و آنچه ابن حزم در «المحلّى»(7) از قتاده نقل کرده، بى مبالاتى سعید بن مسیّب در احکام دین را روشن مى سازد؛ قتاده مى گوید: به سعید گفتم: آیا پشت سر حجّاج نماز بخوانیم؟ گفت: «إنّا لنصلّی خلف من هو شرٌّ منه»؛ (ما پشت سر کسى بدتر از او نیز نماز مى خوانیم).
2 ـ ظاهر روایت بخارى مانند دیگر روایات این است که آن دو آیه به دنبال هم و هنگام وفات ابو طالب(علیه السلام) نازل شده اند، چنانکه روایتى که درباره دو آیه نقل شد صراحت دارد که، نزول هر دو آیه در هنگام وفات ابوطالب بوده است. و این صحیح نیست; زیرا آیه دوم در مکّه نازل شده، و آیه اوّل به اتّفاق همه مفسّران در مدینه و پس از فتح مکّه نازل شده، و این آیه در سوره توبه است و سوره توبه مدنى است و آخرین سوره اى است که نازل شده است(8) پس بین نزول دو آیه ده سال یا بیشتر فاصله است.
و به خاطر همین مطلب، حسین بن فضل نزول آیه درباره ابوطالب را بعید شمرده و نوشته است: «این بعید است; زیرا سوره توبه از آخرین سوره هاى قرآن بود که نازل شد، و ابوطالب در اوایل اسلام و زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مکّه بود وفات نمود». و قرطبى این سخن را در «تفسیر»(9) خود آورده و پذیرفته است.
3 ـ درباره شأن نزول آیه استغفار از سوره توبه روایاتى وجود دارد که با این روایت متضادّند; از جمله: روایتى که مسلم در «صحیح»، و احمد در «مسند»، و ابوداود در «سنن»، و نسائى و ابن ماجه(10)، در سبب نزول آیه استغفار، از ابوهریره نقل کرده اند که: «رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر سر قبر مادرش آمد و گریه کرد و هر که اطراف او بود را گریاند، آنگاه فرمود: «استأذنتُ ربّی فی أن أستغفر لها فلم یأذن لی، واستأذنتُه أن أزور قبرها فأذن لی; فزوروا القبور فإنّها تذکرة الآخرة»(11)؛ (من از پروردگارم خواستم اجازه دهد که براى او استغفار کنم پس اجازه نداد، و از او اذن خواستم که قبرش را زیارت کنم و اجازه داد ; پس قبرها را زیارت کنید که آخرت را به یاد مى آورد).
و زمخشرى در «کشّاف»(12) حدیث نزول آیه درباره ابوطالب را نقل مى کند سپس این حدیث را در سبب نزول آیه ذکر مى کند و مى نویسد:
و این صحیح تر است; زیرا وفات ابوطالب پیش از هجرت بود، و این سوره آخرین سوره اى بود که در مدینه نازل شد .
و قسطلانى در «إرشاد الساری»(13) نوشته است:
این روایت ثابت شده که چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) عُمره انجام داد بر سر قبر مادرش آمد و از پروردگار خود خواست به او اجازه دهد که براى او استغفار کند، پس این آیه(14) نازل شد. این روایت را حاکم(15)، و ابن أبی حاتم از ابن مسعود، و طبرانى(16) از ابن عبّاس نقل کرده اند و این روایت دلالت مى کند بر این که نزول آیه سالها پس از وفات ابوطالب بوده است، و اصل این است که نزول آیه تکرار نشده است.
نکته قابل ذکر در مورد روایت اخیر اینکه: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تا روز جنگ تبوک و پس از نزول آیاتى(17) که خبر از ممنوعیت استغفار براى مشرکین مى دهد، مى دانست استغفار و شفاعت براى مشرکان براى او و دیگر مؤمنان جایز نیست، پس چطور مى شود که از خداوند اذن بخواهد تا براى مادرش استغفار کند و او را شفاعت نماید؟! آیا گمان مى کرد مادرش حسابى غیر از بقیّه مردم دارد؟! یا اینکه این روایت ساختگى است تا قداست پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را زیر سؤال ببرد، و مادر پاک و طاهرش را به شرک متهم سازد؟! «انظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ ا لْکَذِبَ وَکَفَى بِهِ إِثْماً مُّبِیناً»؛(18) (ببین چگونه بر خدا دروغ مى بندند! و همین گناه آشکار، [براى مجازات آنان] کافى است).(19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.