پاسخ اجمالی:
حبیب بن ثابت از ابن عباس نقل می کند: آیه «وهم ینهون عنه وینأون عنه...» در باره ابو طالب نازل شده. اولاً: این روایت مرسل است. ثانیا: بر خلاف مضمون آیه حضرت ابوطالب مردم را از پیامبر نهی نمىکرد بلکه از آن حضرت دفاع مى نمود. ثالثاً: ینئون به معناى دورى است، لکن ابوطالب همواره با پیامبر و در کنار او بود. رابعاً: اگر آیه تنها در مورد ابوطالب بود باید ینهون و ینئون مفرد می آمد نه جمع. خامساً: برخى از دانشمندان اهل سنت، تصریح کردهاند که این آیه درباره مشرکین مکه نازل شده است، نه ابوطالب.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره انعام آیه 26 مى فرماید: «وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ یُهْلِکُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَایَشْعُرُونَ»؛(1) (آنها دیگران را از آن بازمى دارند؛ و خود نیز از آن دورى مى کنند؛ آنها جز خود را هلاک نمى کنند، ولى نمى فهمند).
طبرى و دیگران از طریق سفیان ثورى از حبیب بن أبی ثابت از کسى که او از ابن عبّاس شنیده نقل کرده اند که ابن عبّاس گفته است: این آیه درباره ابوطالب نازل شده که دیگران را از اذیت کردن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نهى مى کرد ولى خود از ورود به اسلام دورى مى جست.(2)
نزول این آیه درباره ابوطالب از چند جهت صحیح نیست:
1 ـ حدیث، مرسل است و راوىِ بین حبیب و ابن عبّاس مشخّص نیست، و افراد غیر ثقه بى شمارى از ابن عبّاس روایت کرده اند و شاید این شخص مجهول نیز یکى از آنها باشد .
2 ـ این حدیث را تنها حبیب بن ابى ثابت نقل کرده است، و اگر فرض کنیم او فی نفسه ثقه است، ولى نمى توانیم در روایات وى موافق او باشیم؛ زیرا ابن حبّان گفته است(3): «او مدلِّس بود» (یعنى اگر در روایت عیب و ضعفى بود آن را مخفى مى کرد) .
و عقیلى نوشته است(4): «ابن عون به او طعن زده است، و از عطاء احادیثى نقل کرده که نباید از او نقل شود» .
و در سند این روایت سفیان ثورى است که ذهبى درباره او مى گوید: «سفیان تدلیس مى کرد و از افراد بسیار دروغگو روایت نقل مى کرد».(5)
3 ـ روایات مستند دیگرى از ابن عبّاس نقل شده که با این روایت مخالف است ؛ در روایتى که طبرى و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن مردویه از طریق على بن ابى طلحه و عوفى از ابن عبّاس نقل کرده اند آمده است: آیه، درباره مشرکان است که مردم را از ایمان آوردن به محمّد نهى مى کردند و خود از او دورى مى گزیدند(6). و در این روایات هیچ نامى از ابوطالب نیست .
4 ـ سیاق آیه کریمه این است : «وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِى ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَة لاَّیُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآءُوکَ یُجَـادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَـذَآ إِلاَّ أَسَـاطِیرُ الاَْوَّلِینَ وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْـئَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ یُهْلِکُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَایَشْعُرُونَ»؛(7) (پاره اى از آنها به [سخنان] تو، گوش فرا مى دهند؛ ولى بر دلهاى آنان پرده ها افکنده ایم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینى قرار داده ایم. و (آنها بقدرى لجوجند که) اگر تمام نشانه هاى حقّ را ببینند، ایمان نمى آورند؛ تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى گویند: «اینها فقط افسانه هاى پیشینیان است»! * آنها دیگران را از آن بازمى دارند؛ و خود نیز از آن دورى مى کنند؛ آنها جز خود را هلاک نمى کنند، ولى نمى فهمند).
و روشن است که سیاق آیات صراحت دارد در اینکه منظور از آیات، کفّارى هستند که نزد پیامبر آمدند و با او مجادله کردند، و به قرآن نسبت دادند که افسانه هاى اقوام گذشته است، و همین افراد که دیگران را از پیروى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قرآن نهى مى کردند، از او دورى گزیدند و اینها چه ربطى به ابوطالب دارد که در طول حیاتش این کارها را نکرد.
5 ـ رازى در تفسیر خود(8) درباره این آیه، دو دیدگاه ذکر کرده است: 1ـ نزول آن درباره مشرکان که مردم را از پیروى پیامبر و اقرار به رسالت او نهى مى کردند، 2ـ نزول آیه درباره ابوطالب؛ سپس نوشته است: «والقول الأوّل أشبه؛ لوجهین . . .» [دیدگاه نخست به دو دلیل، شبیه تر به واقع است...] .
و زمخشرى در «کشّاف»(9)، و شوکانى در «تفسیر»(10) خود، و دیگران، دیدگاه نخست را ذکر کرده اند و دیدگاه دوم را با عبارت «قیل» مطرح کرده اند که دلالت بر ضعف آن مى کند.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.