پاسخ اجمالی:
قرآن به صراحت، سعه وجودی خداوند و بودن او در هر مکان را بیان می کند و کسى که چنین شأنى دارد، نمى تواند جسم یا حلول کننده در محلّى باشد؛ چون جسم احتياج به مکان دارد و با وجودش در مکانى، مکان ديگر از او خالى است درحالي که خدا به همه جا محيط و بر همه چيز داناست. اگر خداوند جسم بود، بايد همانند ساير اجسام و شبيه آن ها و مرکب از اجزا، و ظاهرش غير باطنش بود و در انتها اگر خداوند جسم بود چرا ديده ها او را ادراک نمي کنند؟!
پاسخ تفصیلی:
با ملاحظه دقیق آیات قرآنى به این نکته پى مى بریم که خداوند متعال از جسم و جسمانیت مبرّاست.
1 ـ خداوند مى فرماید: «یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛(1) (او هر چه در زمین فرو رود و هر چه بر آید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه بالا رود، همه را مى داند و او با شماست هر کجا باشید و به هر چه کنید به خوبى آگاه است).
آیه به طور صراحت دلالت بر سعه وجود خداوند سبحان دارد و این که او در هر مکانى با ما است، و کسى که چنین شأنى دارد، نمى تواند جسم یا حلول کننده در محلّى باشد.
2 ـ و نیز مى فرماید: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَة إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَة إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ»؛(2) (آیا ندیدى که آنچه در آسمان ها و زمین است، خدا بر آن آگاه است. هیچ رازى سه کس با هم نگویند، جز آن که خداوند چهارم آن هاست و نه پنج کس جز آن که خدا ششم آن هاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، جز آن که خدا با آن هاست هر کجا باشند، پس روز قیامت همه را به نتیجه اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیه امورِ عالم داناست).
این آیه نیز به طور وضوح دلالت بر سعه وجود خداوند متعال دارد، و این که در همه جا موجود و با همه کس همراه است. و این گونه خدایى نمى تواند جسم باشد؛ زیرا جسم احتیاج به مکان دارد و با وجودش در مکانى، مکان دیگر از او خالى است.
3 ـ همچنین مى فرماید: «وَ للهِِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ واسِعٌ عَلیمٌ»؛(3) (مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف که روى کنید به سوى خدا روى آورده اید. خدا به همه جا محیط و بر همه چیز داناست).
این آیه نیز همانند آیه پیشین، دلالت بر نفىِ جسمیّت خداوند دارد.
4 ـ و نیز مى فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»؛(4) (هیچ موجودى همانند او نیست و او شنواىِ بیناست).
پر واضح است که اگر خداوند جسم بود، باید همانند سایر اجسام و شبیه آن ها مى بود.
5 ـ و نیز مى فرماید: «وَ اللهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»؛(5) (و خداوند از خلق بى نیاز است و شما فقیر و نیازمندید).
مى دانیم که اگر خداوند جسم بود، مرکب از اجزا مى بود، و هر مرکبى محتاج به اجزاى خود است. و این با غناى خداوند سازگارى ندارد.
6 ـ همچنین مى فرماید: «هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ»؛(6) (اوّل و آخر هستى و پیدا و نهان وجود همه اوست).
در این آیه خداوند متعال خود را ظاهر و باطن معرفى کرده، و اگر جسم مى بود باید ظاهر آن غیر باطنش (عمقش) باشد، و در نتیجه لازم مى آید که او ظاهر و باطن نباشد.
7 ـ و نیز مى فرماید: «لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ»؛(7) (دیده ها او را درک نمى کنند).
و اگر خداوند جسم بود چرا دیده ها او را ادراک نکنند؟!(8).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.