پاسخ اجمالی:
بخشش های بی حساب و کتاب عثمان به بنی امیه و گماشته شدن بسیاری از آنها به امارت استان های مختلف، سبب نارضایتی عمومی گردید. اما عثمان که معاویه را پشتیبان خود می دید باکی نداشت. هنگامی که معترضین از همه شهرهای اسلامی در مدینه جمع شدند، خلیفه نامه ای به معاویه نوشت و از او خواست با لشکری عظیم هر چه سریعتر خودش را به مدینه برساند. اما معاویه که از عمق تنفر مردم به خلیفه مطلّع بود و قتل عثمان را راهی برای نزدیک تر شدن خودش به منصب خلافت می دید از اجابت این خواسته سر باز زد.
پاسخ تفصیلی:
به کار گمارده شدن عناصر اصلى بنى امیّه در دوره عثمان بر همه مناصب کلیدى در بلاد و ولایات و سازماندهى آنان در رده هاى بالاى حکومتى در سراسر قلمرو اسلامى آن روز و تلقّى خلیفه نسبت به بیت المال که مى تواند چون ملک شخصى خویش آن را مصرف کند یا به نزدیکان و بستگان خود ببخشد، بستر مناسبى براى شکل گیرى حکومت سلطنتى خودکامه و موروثى معاویه شد.
عثمان در پاسخ به کسانى که به بذل و بخشش هاى بى حساب و کتاب وى از بیت المال اعتراض داشتند، مى گفت:
«فَإِنَّ الاَمْرَ إِلَىَّ، أَحْکُمُ فِی هذَا الْمالِ بِما أَراهُ صَلاحاً لِلاُمَّةِ، وَ إِلاَّ فَلِماذا کُنْتُ خَلِیفَةً»؛ (اختیار بیت المال در دست من است و هر چه را که براى امّت صلاح بدانم انجام مى دهم و گرنه من چه خلیفه اى هستم؟).(1)
روشن است که به عقیده وى صلاح امّت عبارت است از:
اهداى فدک به مروان، بازگردندان حکم بن ابى العاص و مروان ـ تبعیدى پیامبر(صلى الله علیه وآله)ـ به مدینه، و سپردن مسندى از حکومت به وى، اعطاى دویست هزار درهم به ابوسفیان، اعطاى صد هزار درهم به مروان، تقسیم خراج عراق بین بنى امیّه و بذل و بخشش هاى بى حساب و کتاب دیگر به خویشان و نزدیکان خویش.(2)
بدیهى است این وضعیّت نمى توانست چندان دوام داشته باشد. ثروت اندوزى و جنایات خویشاوندان عثمان بالاخره مسلمانان ناراضى را برآشفت و شورش و انقلاب بلاد مختلف اسلامى را فرا گرفت. به ویژه مدینه ـ مرکز خلافت اسلامى ـ مدّتها در تب و تاب این شورش مى سوخت.
عثمان که تصوّر مى کرد در آن شرایط بحرانى، معاویه در یارى وى کمترین تردیدى به خود راه نمى دهد، و از هیچ فرصتى در کمک رسانى به وى دریغ نخواهد کرد، با ارسال نامه اى از او یارى طلبید و تأکید کرد تا با شتاب جنگجویان شام را با هر وسیله اى که ممکن است به سوى مدینه گسیل دارد.
ولى معاویه که به خوبى اوضاع را تحت نظر داشت و از عمق تنفّر و بیزارى مردم نسبت به خلیفه باخبر بود، در این اندیشه بود که با از میان رفتن خلیفه، قدمى به کرسى خلافت نزدیک تر خواهد شد. این بود که روزها و هفته ها در فرستادن نیروى کمکى به سوى مدینه تعلّل ورزید و این عمل خویش را چنین توجیه مى کرد که صحابه با عثمان مخالفند و من از مخالفت با صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجتناب مى کنم!
ابن ابى الحدید به نقل از بلاذرى ـ مورّخ معروف قرن سوم ـ مى نویسد: «هنگامى که عثمان از معاویه کمک خواست معاویه «یزید بن اسد قسرى» را با گروهى سرباز به سوى مدینه روانه ساخت، ولى به وى فرمان داد وارد مدینه نشود، بلکه در سرزمین «ذاخشب» که سرزمینى است به فاصله یک شب از مدینه، توقّف کند و منتظر دستور بعدى بماند.
این بود که سپاه مذکور طبق مأموریّت در بیرون مدینه رحل اقامت افکند و آنقدر درنگ کرد تا عثمان کشته شد و چون آب از آسیاب افتاد، به دستور معاویه بدون آن که هیچ کارى انجام داده باشند، به شام بازگشتند».(3)
بلاذرى بر این باور است که در واقع معاویه مى خواست عثمان در این انقلاب و شورش کشته شود تا وى بتواند به نام عموزادگى و خونخواهى وى، مدّعى خلافت گردد.(4)
استاد شهید مرتضى مطهّرى در این مورد مى نویسد:
« معاویه آن روزى که تشخیص داد از مرده عثمان بهتر مى تواند بهره بردارى کند تا از زنده او و خون زمین ریخته عثمان بیشتر به او نیرو مى دهد تا خونى که در رگ هاى عثمان حرکت مى کند، براى قتل او زمینه چینى کرد و در لحظاتى که کاملا قادر بود کمک هاى مؤثّرى به او بدهد و جلو قتل او را بگیرد، او را در چنگال حوادث تنها گذاشت!».(5)
حضرت على(علیه السلام) خود در دو مورد از نهج البلاغه به این نکته تصریح مى کند. یکى در نامه 28 نهج البلاغه آنجا که در نامه اى به معاویه خطاب مى کند که: «کدامیک از من و تو بیشتر با وى (عثمان) دشمنى کردیم و راه هایى را که به کشته شدن او منتهى مى شد، هموار نمودیم؟ آن کسى که بى دریغ درصدد یارى او برآمد... یا آن کسى که عثمان از او یارى خواست ولى او با دفع الوقت کردن، موجبات مرگش را فراهم ساخت؟».
و دیگر در نامه 37 آنجا که خطاب به معاویه مى فرماید:
«فَإِنَّکَ إِنَّما نَصَرْتَ عُثْمانَ حَیْثُ کانَ النَّصْرُ لَکَ وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ کانَ النَّصْرُ لَهُ»؛ (تو آنجا که یارى عثمان به سودت بود او را یارى کردى و آنجا که نیاز به یارى تو داشت وى را تنها گذاشتى!).
جستجو در شواهد و قراین تاریخى آن دوران نشان مى دهد معاویه براى رسیدن به خلافت چشم به حادثه مدینه و قتل عثمان دوخته بود، تا رقیب نیرومندى چون عثمان از میان برداشته شود و زمینه براى خلافت وى هموار گردد.
ولى پس از قتل عثمان، آنچه که وى در سر مى پروراند اتّفاق نیفتاد. بلکه مردم با تمام وجود و یک صدا به بیعت با امیرمؤمنان(علیه السلام) روى آوردند و این بود که به فکر نقشه هاى شیطانى دیگر افتاد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.