پاسخ اجمالی:
پیشوايان بزرگ شيعه، كه هم شايستگى شخصى و هم انتساب نزديك به پيامبر(ص) داشتند، همواره مورد احترام مردم بودند و با تمام تلاشى كه زمامداران اموى و عباسى براى كسب نفوذ معنوى به عمل مىآوردند، باز هم محبوبيت عمومى پيشوايان بزرگ دينى بیشتر بود. اين موضوع در ميان خلفاى عباسى، بيش از همه، در زمان هارون جلوه گر بود. روزى هارون، وقتى پيشواى هفتم را كنار «كعبه» ديد به او گفت: «تو هستى كه مردم پنهانى با تو بيعت كرده اند؟» امام فرمود: من بر «دلهای» مردم حكومت مى كنم و تو بر «تن ها».
پاسخ تفصیلی:
زمامداران اموى و عباسى، كه چندين قرن به نام اسلام بر جامعه اسلامى حكومت كردند، براى استوار ساختن پايه هاى حكومت خود و به منظور تسلط بيشتر بر مردم، در پى كسب نفوذ معنوى در دلها، و جلب اعتماد و احترام مردم بودند تا مسلمانان، زمامدارى آنان را از جان و دل پذيرفته، اطاعت از آنان را وظيفه واجب دينى خود بدانند! و از آنجا كه اعتقاد قلبى چيزى نيست كه با زور و قدرت به وجود آيد يا با زور از بين برود، ناگزير از راه عوام فريبى وارد شده با نقشه هاى مزورانه براى كسب نفوذ معنوى تلاش مى كردند. البته در اين زمينه عباسيان برحسب ظاهر، برگ برنده اى در دست داشتند كه امويان فاقد آن بودند و آن عبارت از خويشاوندى و قرابت با خاندان پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بودند. بنى عباس كه از نسل عموى پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) (عباس بن عبدالمطلب) بودند، از انتساب خود به خاندان رسالت بهره بردارى تبليغاتى نموده خود را وارث خلافت معرفى مى كردند(1) لكن با اين حال، حربه تبليغاتى آنان در برابر پيشوايان بزرگ شيعه كند بود، زيرا اولاً در موضوع خلافت، مسئله وراثت مطرح نيست، بلكه آنچه مهم است شايستگى و عظمت و پاكى خود رهبر و پيشوا است. ثانياً بر فرض اينكه وارثت در اين مسئله دخيل باشد، باز فرزندان اميرمؤمنان(عليه السلام) بر ديگران مقدم بودند، زيرا قرابت نزديكترى با پيامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند. پيشوايان بزرگ شيعه، كه هم شايستگى شخصى و هم انتساب نزديك به پيامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند، همواره مورد احترام و توجه مردم بودند و با تمام تلاشى كه زمامداران اموى و عباسى براى كسب نفوذ معنوى به عمل مىآوردند، باز عملاً كفه ترازوى محبوبيت عمومى، به نفع پيشوايان بزرگ دينى سنگينى مىكرد. اين موضوع در ميان خلفاى عباسى، بيش از همه، در زمان هارون جلوه گر بود. هارون كه با آن همه قدرت و توسعه منطقه حكومت، احساس مى كرد هنوز دلهاى مردم با پيشواى هفتم «موسى بن جعفر»(عليه السلام) است، از اين امر سخت رنج مى برد و با تلاش هاى مذبوحانه اى در صدد خنثى كردن نفوذ معنوى امام بر مى آمد. براى او قابل تحمل نبود كه هر روز گزارش دريافت كند كه مردم ماليات اسلامى خود را مخفيانه به موسى بن جعفر مى پردازند و با اين عمل خود، در واقع حاكميت او را به رسميت شناخته از حكومت عباسى ابراز تنفر مى كنند. روى همين اصل بود كه روزى هارون، وقتى كه پيشواى هفتم را كنار «كعبه» ديد به او گفت: «تو هستى كه مردم پنهانى با تو بيعت كرده تو را به پيشوايى بر مى گزينند؟» امام فرمود: من بر «دل»ها و قلوب مردم حكومت مى كنم و تو بر «تن»ها و بدن ها!.(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.