پاسخ اجمالی:
در سوره «اسراء»، به دو انحراف اجتماعى بنى اسرائیل، و به دنبال آن، مجازات سخت آن ها توسط مردانی نیرومند اشاره شده است. درباره این فسادها و مجازات کنندگان تفاسیری شده است از جمله: 1- ابتدا فسادی که موجب تسلط بخت النصر پادشاه بابل و دیگری موجب حمله ی قیصر روم به آنهاست. 2- این دو حادثه تشکیل حزب «صهیونیسم» بعد از جنگ جهانى دوم است. منظور از انتقام اولى پس گرفتن بیت المقدس و قسمتى از «فلسطین» توسط مسلمانان است و منظور از فساد دوم، هجوم «اسرائیل» و اشغال بیت المقدس و مسجد الاقصى است.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 4 سوره «اسراء» مى فرماید: (ما در کتاب تورات به بنى اسرائیل اعلام کردیم: شما در زمین، دو بار فساد خواهید کرد، و راه طغیان بزرگى را در پیش خواهید گرفت)؛ «وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً».
در آیه فوق، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائیل، که منجر به فساد و برترى جوئى مى گردد به میان آمده، که به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیکار جو را بر آنها مسلّط ساخته، تا آنها را سخت مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند.
گر چه، تاریخ پر ماجراى «بنى اسرائیل»، فراز و نشیب بسیار دارد، و پیروزى ها و شکست ها در آن فراوان دیده مى شود، اما در این که: قرآن به کدام یک از این حوادث اشاره مى کند، در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است، که به عنوان نمونه چند قسمت از آنها را ذیلاً مى آوریم:
1 ـ آنچه از تاریخ بنى اسرائیل استفاده مى شود این است که: نخستین کسى که بر آنها هجوم آورد و «بیت المقدس» را ویران کرد، «بخت النصر» پادشاه «بابل» بود، و هفتاد سال «بیت المقدس» به همان حال باقى ماند، تا یهود قیام کردند و آن را نوسازى نمودند.
دومین کسى که بر آنها هجوم برد قیصر روم «اسپیانوس» بود که وزیرش «طرطوز» را مأمور این کار کرد، او به تخریب «بیت المقدس» و تضعیف و قتل بنى اسرائیل کمر بست، و این حدود یکصد سال قبل از میلاد بود.
بنابراین، ممکن است، دو حادثه اى که قرآن به آن اشاره مى کند، همان باشد که در تاریخ بنى اسرائیل نیز آمده است، زیرا حوادث دیگر، در تاریخ بنى اسرائیل آن چنان شدید نبوده که حکومت آنها را به کلّى از هم متلاشى کند.
ولى، حمله «بخت النصر»، قدرت و شوکت آنها را به کلّى درهم کوبید.
این تا زمان «کوروش» ادامه داشت، و پس از آن بنى اسرائیل مجدداً به قدرت رسیدند، و این وضع ادامه داشت تا بار دیگر قیصر روم بر آنها هجوم برد، و حکومتشان را متلاشى کرد و این در به درى همچنان ادامه یافت (تا در این اواخر که به کمک قدرت هاى جهانخوار و استعمارگر حکومتى براى خود دست و پا کردند).(1)
2 ـ «طبرى» در تفسیر خود نقل مى کند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مراد از فساد اول قتل حضرت «زکریا»(علیه السلام) و گروهى دیگر از پیامبران، و منظور از وعده نخستین، وعده انتقام الهى از بنى اسرائیل به وسیله «بخت النصر» مى باشد، و مراد از فساد دوم، شورشى است که بعد از «آزادى به وسیله یکى از سلاطین فارس» مرتکب شدند، و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم، هجوم «انطیاخوس» پادشاه روم است.
این تفسیر، با تفسیر اول تا اندازه اى قابل انطباق است، ولى، هم راوى این حدیث مورد وثوق نیست، و هم انطباق تاریخ «زکریا»(علیه السلام) و «یحیى»(علیه السلام) بر تاریخ «بخت النصر» و «اسپیانوس یا انطیاخوس» محرز نمى باشد، بلکه، بنا به گفته بعضى «بخت النصر» معاصر «ارمیا» یا «دانیال» پیامبر بوده، و قیام او حدود ششصد سال پیش از زمان «یحیى»(علیه السلام) صورت گرفته.
بنابراین، چگونه «بخت النصر» مى تواند براى انتقام خون «یحیى» اقدام کرده باشد؟
3 ـ بعضى دیگر گفته اند: بیت المقدس یک بار در زمان «داود و سلیمان»(علیهما السلام) ساخته شد، و «بخت النصر» آن را ویران کرد، که این همان وعده اولى است که قرآن به آن اشاره مى کند، و بار دیگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را «طیطوس» رومى ویران ساخت (توجه داشته باشید «طیطوس» یا «طرطوز» که در بالا ذکر شد قابل انطباق است) و از آن پس، همچنان ویران ماند تا در عصر خلیفه دوم که آن سرزمین به وسیله مسلمانان فتح شد:(2)
این تفسیر، نیز چندان منافات با دو تفسیر بالا ندارد.
4 ـ در برابر تفسیرهاى فوق، و تفاسیر دیگرى که کم و بیش با آنها هماهنگ است، تفسیر دیگرى داریم که «سید قطب» در تفسیر «فى ظلال» احتمال آن را داده که با آنچه گفته شد، به کلّى متفاوت مى باشد، و آن این که:
این دو حادثه تاریخى در گذشته و تا زمان نزول قرآن واقع نشده، بلکه، مربوط به آینده است که: یکى از آنها احتمالاً فساد آنها در آغاز اسلام بود، که منجر به قیام مسلمانان به فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ضد آنان شد، و به کلّى از جزیره عرب بیرون رانده شدند، و دیگرى مربوط به قیام نازى هاى «آلمان» به ریاست «هیتلر» بر ضد یهود بوده است.(3)
ولى، اشکال این تفسیر این است که: در هیچ یک از آنها داخل شدن قوم پیروزمند در «بیت المقدس» تا چه رسد به ویران کردن آن، وجود ندارد.
5 ـ آخرین احتمال این که: بعضى احتمال داده اند، این دو حادثه مربوط به رویدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشکیل حزبى به نام «صهیونیسم» و تشکیل دولتى به نام «اسرائیل» در قلب ممالک اسلامى است.
منظور از فساد اول بنى اسرائیل و برترى جوئى آنها همین است، و منظور از انتقام اولى آن است که: ممالک اسلامى در آغاز که از این توطئه آگاه شدند، دست به دست هم دادند و توانستند بیت المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات «فلسطین» را از چنگال یهود بیرون آورند، و نفوذ یهود از «مسجد اقصى» به کلّى قطع شد.
و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائیل با اتکاى نیروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمین هاى اسلامى و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصى است.
و به این ترتیب، باید مسلمانان در انتظار پیروزى دوم بر بنى اسرائیل باشند، به طورى که «مسجد اقصى» را از چنگال آنها بیرون آورند، و نفوذشان را از این سرزمین اسلامى به کلّى قطع کنند، این همان چیزى است که همه مسلمین جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است، نسبت به مسلمانان.(4)
و تفاسیر دیگرى که ذکر آنها چندان قابل ملاحظه نیست.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.