پاسخ اجمالی:
فاطمه صغری(س) در کوفه فرمودند: «از جمله چیزهایی که بر پیامبر(ص) نازل شد، پیمان گرفتن بر ولایت امیرالمومنین(ع) بود ولی مردم حق او را غصب کردند و او را به ناحق به شهادت رساندند... اى كوفيان! اى حيله گران و ...! ما خاندانى هستيم كه خداوند ما را مبتلاى شما ساخت و شما را مورد آزمون ما قرار داد، ولى امتحان ما را نيكو قرار داد (ما از عهده اين آزمون به خوبى برآمديم)... شما ما را تكذيب كرديد و در حق ما ناسپاسى روا داشتيد، كشتن ما را حلال دانستيد و اموال ما را به غارت برديد، گويا ما مسلمان نيستيم».
پاسخ تفصیلی:
يكى از فرزندان موسى بن جعفر(عليه السلام) از آن حضرت نقل مى كند كه او از پدر بزرگوارش، از پدرانش نقل كرده است كه فاطمه صغرى (1) پس از خروج از كربلا (در كوفه) اين خطبه را ايراد كرد:
(خداى را سپاس مى گويم به شماره ريگها و شنها، و به سنگينى آنچه در عرش تا زمين است؛ به او ايمان آورده ام و بر او توكل مى كنم و گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند نيست، يكتاست و شريكى ندارد و گواهى مى دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست و فرزندانش بدون هيچ جرمى كه شايسته خونخواهى و قصاص باشند، كنار شطّ فرات سر بريده شدند.
خدايا! من به تو پناه مى برم از اينكه بر تو دروغ و افترا ببندم و برخلاف آنچه را كه بر پيامبرت نازل كرده اى، سخنى بگويم. از (جمله امورى كه بر پيامبرت نازل كرده اى) پيمان گرفتن (از مردم) براى وصىّ آن حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) است. همو كه حقّش را غصب كردند و بدون هيچ جرمى وى را به شهادت رساندند، همانگونه كه ديروز فرزندش را شهيد كردند؛ آرى، على(عليه السلام) را در خانه اى از خانه هاى خدا شهيد كردند، (2) در حالى كه آنجا گروهى بودند كه به زبان اظهار مسلمانى مى كردند (ولى در حقيقت بويى از اسلام نبرده بودند) نابود باد اين گروه از مسلمانان!
(خدايا، اين مردم) نه در زمان حيات على(عليه السلام) و نه به هنگام مرگش به يارى اش نشتافتند تا آنكه او را به نزد خود فرا خوانده اى، در حالى كه اخلاقى پسنديده، نهادى پاك، فضايلى شناخته شده و راه و روشى روشن داشت. هرگز در راه تو از سرزنش سرزنش كنندگان و نكوهش نكوهش گران نمى هراسيد.
پروردگارا! تو او را از كودكى به سوى اسلام هدايت كردى و خلق و خوى او را در بزرگسالى اش ستودى. او پيوسته خيرخواه (دين) تو و پيامبرت بود، تا آنگاه كه او را به نزد خود فرا خوانده اى در حالى آن حضرت نسبت به دنيا بى اعتنا و نسبت به آخرت دلبسته و در راه تو مجاهد و تلاشگر بود. از او خشنود بودى و در نتيجه او را برگزيدى و به راه مستقيم هدايتش نمودى.
اما بعد! اى كوفيان! اى حيله گران و پيمان شكنان و خودخواهان! ما خاندانى هستيم كه خداوند ما را مبتلاى شما ساخت و شما را مورد آزمون ما قرار داد، ولى امتحان ما را نيكو قرار داد (ما از عهده اين آزمون به خوبى برآمديم از اين رو) دانش و فهم خويش را به نزد ما و ويژه ما قرار داد. و ما را در زمين در ميان شهرهايش، براى مردم حجت قرار داد. ما را به كرامتش، گرامى داشت و به عظمت پيامبرش ما را بر بسيارى از مردم برترى داد، ولى شما ما را تكذيب كرديد و در حق ما ناسپاسى روا داشتيد، كشتن ما را حلال دانستيد و اموال ما را به غارت برديد، گويا ما مسلمان نيستيم، همانگونه كه ديروز (در همين كوفه) جدّ ما على(عليه السلام) را به شهادت رسانديد. خون ما اهل بيت(عليهم السلام) از شمشيرهايتان ـ به سبب كينه هاى پيشين ـ مى چكد. (به خاطر اين همه جنايت در حق ما) چشمانتان روشن و قلبتان شادمان شد و اين همه را به سبب جرأت و جسارتتان در برابر خدا و مكر و نيرنگ (با احكام او) انجام داديد، ولى خداوند بهتر از هر كسى، نيرنگهاى شما را باطل خواهد ساخت!
هرگز به خاطر خونى كه از ما بر زمين ريختيد و اموالى كه از ما به غارت برديد، شادمان نباشيد؛ چرا كه مصيبت هاى بزرگ و ضررهاى سنگينى كه به ما رسيده، سرنوشتى بود كه در كتاب (تقدير الهى براى احياى دين و رسوايى ظالمان) پيش از آفرينش ما، مقدّر شده بود؛ به يقين اين كار براى خداوند آسان است، تا نسبت به آنچه كه از دست شما رفته، اندوهگين نشويد و نسبت به آنچه كه به شما رسيده، شادمان (و مغرور) نگرديد و خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد.
خدا نابودتان كند! در انتظار لعنت و عذاب الهى باشيد، گويا نزديك است كه بر شما فرود آيد و بلاهاى آسمانى به شما برسد و شما را به خاطر اعمالتان نابود نمايد و (به كيفر اعمالتان) در همين دنيا به جان يكديگر بيفتيد، سپس در قيامت به خاطر ستمى كه به ما كرديد، در عذاب دردناك الهى جاودانه خواهيد بود. لعنت خدا بر ستمگران باد!
واى بر شما! آيا مى دانيد با چه دستى به ما ضربه زديد و با چه افرادى به جنگ با ما برخاستيد و با چه پايى به نبرد ما آمديد؟ شما (در تمام اين تكاپوها) به انگيزه جنگ با ما برخاستيد! قلبهايتان سخت و خشن باد. بر دلها و گوشها و چشمهايتان مهر (عدم هدايت) زده شده و شيطان، زشتى ها (و گناهان) را براى شما زينت داده و شما را با آرزوهاى طولانى فريفته و بر چشمهايتان پرده اى افكنده، كه ديگر هدايت نخواهيد شد.
اى كوفيان! خدا نابودتان كند! چقدر كينه و دشمنى با رسول خدا داريد كه درصدد انتقام برآمديد و (شما همان كسانى هستيد كه) با برادر رسول خدا، على بن ابى طالب ـ جدّ من ـ و نيز با فرزندانش كه عترت پيامبر و از پاكان و خوبانند، از درِ پيمان شكنى و بى وفايى وارد شديد (و آنها را به شهادت رسانديد) تا آنجا كه كسى از شما با افتخار گفت:
ما كسانى هستيم كه على و فرزندان على را با شمشيرهاى هندى و با نيزه ها كشتيم و زنان آنها را همانند زنان غير مسلمان به اسارت گرفتيم و با آنها به شدت به جنگ و ستيز برخاستيم).
فاطمه صغرى(عليها السلام) پس از خواندن اين دو بيت، در حالى كه شاعرِ اين ابيات را مورد خطاب قرار مى داد، ادامه داد:
«اى گوينده، خاك بر دهانت باد! آيا به كشتن گروهى افتخار مى كنى كه خداوند آنان را پاك و پاكيزه قرار داد و هر نوع پليدى را از آنان مرتفع ساخت، پس خاموش باش و مانند پدرت همچون سگ بنشين و آرام بگير. بدانيد كه براى هر كس آن چيزى است كه از پيش فرستاده (و نتيجه آن را خواهد ديد) واى بر شما! كه به سبب برترى هايى كه خداوند به ما عنايت كرد، نسبت به ما حسادت ورزيديد».
سپس اين بيت شعر را خواند:
«گناه ما چيست اگر درياى (دانش و فضايل) ما به خروش آمد و سراسر گيتى را در بر گرفت؛ ولى درياى تو چنان آرام و بى تحرك (و كوچك) است كه حتى يك حيوان كوچك دريايى را در بر نمى گيرد».
آنگاه سخنش را با اين جمله به پايان برد:
«همه اين برترى ها، فضل و لطف الهى است كه به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) عطا مى كند، ولى آن كس كه خداوند براى او نورى قرار نداد، هرگز نورى نخواهد داشت».
راوى اين خبر مى گويد: با اين خطبه، صداى گريه مردم بلند شد و خطاب به آن حضرت گفتند: «اى دختر پاكان! بس است! قلب ما را آتش زدى و سينه هاى ما را سوزاندى و به درون ما آتش افكندى».
فاطمه صغرى(عليها السلام) آرام گرفت و ساكت شد. درود بر او و بر پدر و جدش باد. (3)
خطبه دختر امام حسين(عليه السلام) همچون خطبه عمّه اش زينب(عليها السلام) يادآور خطبه هاى آتشين على(عليه السلام) در برابر دشمنان است.
الفاظ، پرمعنى و هيجان انگيز، حملاتْ كوبنده، و تعبيراتْ تكان دهنده است و هرگز به سخنان يك مصيبت زده داغديده اسير نمى ماند!
اين خطبه ها، مشتمل بر بيان يك سلسله حقايق تاريخى است كه پرونده تاريك دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) و بى وفايى مدّعيان دوستى را ورق مى زند و همه را رسوا مى كند.
اين خطبه ها پرده ها را كنار مى زند و تبليغات چندين ساله بنى اميه را خنثى مى سازد و اسلام را از خطر بزرگى كه از سوى آنان و اعوان و انصارشان تهديد مى شد، رهايى مى بخشد.
در مجموع، اين خطبه ها نهال شهادت شهداى كربلا را آبيارى كرده و به ثمر مى نشاند و اگر اين خطبه ها نبود، به يقين وضع به گونه ديگرى بود. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.