پاسخ اجمالی:
قوانین و احکام دینی، از چهار دسته بیرون نیستند: 1- دسته ای از احکام که از همان آغاز، فلسفه آن ها آشکار بوده است. 2- احکامى که فلسفه آن روشن نبوده، لکن در متن قرآن و یا روایات به آن اشاره شده است. 3- احکامى که فلسفه آن، با گذشت زمان و پیشرفت آگاهى بشر آشکار شده است. 4- دسته ای از احکام، به فلسفه آن پی نبرده ایم، اما همانند سه گروه گذشته، لازم الاجرا هستند. مسلمانان، حقّ دارند به مطالعه فلسفه احکام بپردازد، اما باید دانست که فلسفه بافى هاى نادرست، به اندازه تعبّدهاى خشک، زیان بار است.
پاسخ تفصیلی:
منطق قرآن و روش پیشوایان اسلام هم گواه بر این است که هر مسلمان حق دارد به بحث و بررسى درباره اسرار و فلسفه احکام بپردازد و در این زمینه تفکّر و بررسى و سؤال کند.
امّا این سخن به این معنا نیست که ما بدون هیچ ضابطه و مقیاسى هر چه مى خواهد دل تنگمان بگوییم و هرکس هر چه به فکرش رسید به نام فلسفه حکم بازگو کند.
چه این که فلسفه بافى هاى نادرست، به اندازه تعبّدهاى خشک و ممنوع ساختن از سؤال و جواب، زیانبخش و خطرناک و غیر منطقى است.
پس این بحث را چگونه و در چه حدود و تحت چه برنامه هایى باید آغاز و دنبال کنیم؟
قبلا یادآورى این نکته لازم است که اجراى دستورات و قوانین دینى همان طور که مى دانیم نه بر جلال و کبریایى خدا چیزى مى افزاید و نه مخالفت با آنها از عظمت و مقام او مى کاهد، همان طور که امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز مى فرماید: «لا تضره معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه»؛ (نه عصیان گنهکاران به او زیانى مى رساند و نه طاعت فرمانبرداران سودى به حال او دارد.(1)
او دریاى بى پایان هستى است. ما و همه آفریده ها هرچه داریم از اوست. او چیزى کم ندارد که ما برایش فراهم سازیم و نه ما چیزى داریم که او نداشته باشد و به او بدهیم، آنچه به ما مى رسد خزانه اصلى اش پیش اوست و به اندازه معیّنى که صلاح مى داند به ما مى دهد: «وَ اِنْ مِنْ شَىْء اِلاّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم»؛ (و خزاین همه چیز تنها نزد ماست; ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمى کنیم).(2)
آیا یک قطره آب که از دریاى بیکرانى مایه گرفته، مى تواند چیزى به دریا ببخشد و یا آینه کوچکى که در برابر آفتاب قرار گرفته، مى تواند به آن نور بدهد. همه ما انسانها هر قدر پر قدرت باشیم حکم آن قطره کوچک یا آن آینه را داریم.
بنابر این، اگر فایده و نتیجه اى در این احکام و مقرّرات وجود دارد مخصوص ما و مربوط به ماست.
از سوى دیگر، ما نه تنها جسمیم که هر دستورى از طرف خدا آمده است براى تربیت جسم و پرورش اندام ما و مزایاى بهداشتى باشد و نه تنها روحیم که همه به خاطر آثار معنوى آنها تشریع گردد.
بلکه مجموعه اى هستیم از جسم و جان و روح و تن و طبعاً دستورات آسمانى ما جامع میان مادّه و معنا و براى تکمیل هر دو جنبه است.
بنابر این، هم آنها که براى همه دستورهاى اسلام تنها در جستجوى فواید طبّى و بهداشتى و یا منافع اقتصادى و مادّى هستند و حتّى نمازها و نیایش ها و راز و نیاز با خدا را تنها به خاطر اثرات مفید «روان تنى» و وسیله اى براى تسکین آلام روحى و دردها و اضطراب ها مى دانند و جز اینها نتیجه اى براى آن نمى جویند گمراهند و هم آنها که حتّى استحباب پوشیدن لباس نظیف و گرفتن ناخن و زدودن تار عنکبوت و نخوردن آب از کوزه شکسته و پرهیز از آبى که خودش یا دیگرى در آن غسل کرده است را مربوط به آثار اخلاقى و معنوى و روحانى مخصوصى که هنوز سرپنجه علم و دانش آن را نگشوده است مى پندارند در اشتباهند؛ بلکه قسمتى از دستورات اسلام بیشتر به خاطر پرورش اخلاق و تکامل روحى تشریع شده و قسمتى براى نظام زندگى مادّى و بسیارى از آن هر دو جنبه را دارد.
اکنون برگردیم به اصل سخن و ببینیم بررسى اسرار فلسفه احکام باید تحت چه ضابطه اى انجام پذیرد.
باید گفت قوانین و احکام دینى روى هم رفته از چهار دسته بیرون نیست:
1- احکامى که از همان آغاز بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) فلسفه آن بر همه آشکار بوده و مردم به تناسب فکر و معلومات خود هرکدام چیزى از آن را درک مى کردند؛ منتها براى این که مردم را بطور عموم موظّف به انجام آنها کنند شکل قانونى به آن بخشیدند؛ مانند تحریم دروغ، خیانت، تهمت، قتل نفس، سرقت، ظلم و ستم، کم فروشى و تقلّب؛ و امر به عدالت، پاکى، درستى، کمک به ستمدیدگان، کوشش و کار، نیکى به پدر و مادر و بستگان و همسایگان و مانند اینها که هرکس در هر پایه از معلومات باشد، فلسفه و سرّ این احکام را در مى یابد، گو این که هر قدر بر میزان دانش و آگاهى انسان نسبت به مسائل زندگى افزوده شود اهمّیّت و اثر این دستورها را بهتر درک مى کند.
2- احکامى که فلسفه آن بر توده مردم - و گاهى بر دانشمندان آن زمان نیز - روشن نبوده، و در متن قرآن یا سخنان پیشوایان بزرگ دین اشاراتى به اسرار آنها رفته است؛ مثلا، شاید مردم آن عصر از فلسفه سه گانه (اخلاقى، اجتماعى، بهداشتى) روزه بى خبر بودند؛ لذا یکجا قرآن اشاره به تأثیر تربیتى و اخلاقى آن کرده و مى گوید: «لَعَلّکُمْ تَتَّقُونَ»(3) و در جاى دیگر امام صادق(علیه السلام) اشاره به تأثیر اجتماعى آن کرده و مى گوید: «لِیَسْتَوى بِهِ الْفَقیر وَ الْغَنِى»؛ (تا ثروتمندان و مستمندان یکسان زندگى کنند و ثروتمندان از حال گرسنگان آگاه شوند و به کمک آنها بشتابند) (4) و در مورد دیگر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «صُومُوا تَصِحُّوا»؛ (روزه بگیرید تا تن شما سالم گردد ) (5) و موادّ مزاحم مصرف نشده و تولید عفونت کننده بسوزد و از بین برود .
نظیر این احکام فراوان است که در متون آیات و احادیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به اسرار آنها اشاره شده است و همان طور که گفتیم کتابى نیز بر اساس جمع آورى این دسته از احادیث به نام «علل الشّرایع» به وسیله یکى از بزرگترین محدّثان ما (شیخ صدوق) نگاشته شده است؛ و محدّث معروف شیخ حرّ عاملى در کتاب وسایل الشّیعه در آغاز هر فصل، غالباً بابى براى بیان فلسفه احکام ذکر کرده است.
ولى توجّه به این نکته لازم است که ذکر این اسرار و منافع، با توجّه به این که متناسب با سطح افکار مردم بوده نه به معناى انحصار و محدود بودن فلسفه هاى حکم در آنچه ذکر شده مى باشد و نه مانع از به کار انداختن اندیشه براى درک بیشتر خواهد بود.
3- احکامى که با گذشت زمان و پیشرفت آگاهى بشر پرده از روى اسرار آنها برداشته شده و چهره آنها نمایان گشته است و ما مى توانیم آنها را سندهاى زنده اى بر عظمت و اصالت این احکام آسمانى بدانیم.
مثلا اثرات زیانبار جسمى و روحى و اجتماعى مشروبات الکلى و حتّى اثر گذاردن آن روى ژنها و جنین ها که امروز از زبان آمار مى توان شنید؛ و یا هیجانات عصبى و مرگ و میرها ناشى از آن به خاطر جلسات قمار; و یا خطراتى که بر اثر تقسیم غیر عادلانه ثروت دامنگیر اجتماعات مى گردد؛ و یا زیان هاى غیر قابل انکار اقتصادى و اخلاقى رباخوارى که همه را با ارقام ریاضى مى توان روى کاغذ منعکس نمود؛ و یا مضرّات غذاها، آب ها و اماکن آلوده که در اسلام بشدّت از آن نهى شده; همه و همه از این دسته از احکام است که گذشت زمان و بالا رفتن سطح فکر بشر پرده از روى فلسفه آنها کنار زده است و ما مى توانیم بطور حسّى آنها را درک کنیم.
ولى توجّه به یک موضوع نهایت ضرورت را دارد و آن این که هرگونه افراط و تندروى و پیش داورى هاى غلط و کوتاه نظرى ها و بینش هاى کاذب و از همه مهم تر فرضیّه هاى ثابت نشده علمى را به حساب قوانین مسلّم علمى گذاردن، ما را در این قسمت فرسنگ ها از حقیقت دور مى سازد و به جاى این که به اسرار و فلسفه احکام آشنا کند، در بیراهه هاى خطرناکى سرگردان مى نماید؛ بنابر این تا زمانى که علم چیزى را بطور قطع و مسلّم اثبات نکند و صورت حسّى به خود نگیرد، نباید اساس بحث در توضیح فلسفه حکم قرار گیرد.
در آن جا که چیزى نداریم بگوییم اصرار به فلسفه چینى نداشته باشیم و در آن جا هم که چیزى داریم، هرگز فلسفه حکم را منحصر و محدود در آن معرّفى نکنیم.
4- آخرین دسته از احکام آنهاست که نه از آغاز روشن و بدیهى بوده و نه در لابه لاى متون اسلامى به اسرار آن اشاره شده و نه تا کنون با گذشت زمان به آن دسترسى یافته ایم.
امورى مانند تعداد رکعات نمازها، یا حدّ نصاب اجناس نه گانه زکات و یا بعضى از مناسک حج در این سرى قرار دارند.
آیا آیندگان باید با پیشرفت هاى جدید علم و دانش پرده از روى اینها بردارند؟
آیا آخرین وصىّ پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور توضیح و تفسیر آنهاست؟
آیا اینها جنبه انضباطى دارد؟
آیا از اسرارى است که نارسایى علم و دانش بشر شاید در آینده هم توان پرده بردارى کامل از روى فلسفه آنها نداشته باشد؟... هیچ کدام بر ما معلوم نیست؛ همین قدر مى دانیم که دسته چهارم از احکام، به اندازه سه دسته پیشین براى ما قابل احترام و لازم الاجراست... چه این که همه از یک منبع سرچشمه گرفته و مأموریّت آورنده آنها با دلایل قطعى بر ما ثابت شده است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.