پاسخ اجمالی:
جنگ جمل یک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پیکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود. لذا طبق گفته امام علی(ع) هر کس در هر زمان در برابر باطل قیام کند و با هوی و هوس و جاه طلبی مبارزه کند گویا در جنگ جمل حضور داشته است. در روایات تأکید شده که: کسى که عمل قومى را دوست دارد در عملشان شریک است؛ همانطور که قوم ثمود چون راضی به پی کردن ناقه بودند مشمول عذاب شدند.
پاسخ تفصیلی:
در خطبه دوازدهم نهج البلاغه امام علی(علیه السلام) مهمترین پیوند در میان مؤمنان را پیوند مکتب مى شمرد که از هر پیوند دیگرى (نژاد، زبان، منافع اجتماعى، ایده هاى حزبى و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع این پیوند الهى تمام زمانها و مکانها را فرا مى گیرد و همه انسانهاى گذشته و امروز و آینده را در یک مجموعه الهى و روحانى گردآورى مى کند.
مى فرماید: تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند یا کسانى که قرنها بعد از این از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در میدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که این یک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پیکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و این دو صف همچون رگه هاى آب شیرین و شور تا «نفخ صور» جریان دارد و مؤمنان راستین در هر زمان و مکان در مسیر جریان حق و در برابر جریان باطل به مبارزه مى خیزند و همه در نتایج مبارزات یکدیگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهیم اند.
دلیل آن هم روشن است و آن این که همه یک حقیقت را مى جویند و یک مطلب را مى طلبند و در یک مسیر گام بر مى دارند و براى یک هدف شمشیر مى زنند و به خاطر جلب رضاى خداوند یکتا تلاش و کوشش مى کنند.
با توجّه به این اصل اساسى بسیارى از مسائلى که در قرآن و احادیث وارد شده است و براى بعضى یک معمّا جلوه مى کند حل مى شود. در قرآن مجید در داستان قوم «ثمود» مى فرماید: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّیها»; (پس آنها پیامبرشان [صالح] را تکذیب کردند و ناقه ایى را که معجزه الهى بود پى نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نیز آنها و سرزمینشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد)! (1)
در حالى که تواریخ با صراحت مى گوید پى کننده ناقه تنها یک نفر بود، ولى از آن جا که دیگران نیز با او همدل و هم عقیده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است; و این مفهوم همان کلامى است که مولا(علیه السلام) در جاى دیگر فرموده: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما یَجْمَعُ النّاسَ الرِّضى وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُل واحِد فَعَمَّهُمْ اللهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا»; (اى مردم رضایت و نارضایى [نسبت به کارى] موجب وحدت پاداش و کیفر مى گردد، ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پى نکرد امّا عذاب و کیفر آن، همه کافران قوم ثمود را شامل شد چرا که همه به عمل او راضى بودند). (2)
در داستان «جابر بن عبدالله انصارى» که روز اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) به زیارت قبر مبارکش آمد و غوغایى در آن جا بر پا کرد مى خوانیم که او ضمن زیارتنامه پرسوز و پر محتوایش در برابر قبر امام حسین(علیه السلام) و یارانش، خطاب به قبر یاران کرده و مى گوید: من گواهى مى دهم شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهى از منکر نمودید با اهل الحاد پیکار کردید و خدا را تا آخرین نفس پرستش کردید، سپس افزود: «وَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ»; (سوگند به خدایى که محمّد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمتها و پاداش الهى وارد شدید شریک و سهیم هستیم).
این سخن چنان بود که حتّى دوست با معرفت «جابر»، «عطیّه» را در شگفتى فرو برد تا آن جا که زبان به اعتراض گشود و گفت: اى جابر ما چه کرده ایم که با آنها شریک باشیم، نه از درّه اى پایین رفتیم و نه از کوهى برآمدیم و نه شمشیر زدیم در حالى که یاران حسین(علیه السلام) میان سرها و بدنهایشان جدایى افتاد و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند! جابر، اصلى را که در بالا به آن اشاره شد به استناد حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به «عطیّه» یادآور شد و گفت: من از رسول خدا(ص) شنیدم که مى فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»; (کسى که قومى را دوست دارد با آنها محشور مى شود و کسى که عمل قومى را دوست دارد در عملشان شریک است).
سپس افزود: «سوگند به خدایى که محمّد(صلی الله علیه وآله) را به حقّ به نبوّت برانگیخته، نیّت من و یاران من همان است که حسین و اصحابش(علیه السلام) بر آن بودند»!(3)
در آیات قرآن کراراً «یهودِ» معاصر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را که در مدینه مى زیستند مخاطب قرار داده و آنها را به خاطر اعمالى که معاصران موسى(علیه السلام) نسبت به او انجام دادند سرزنش و مؤاخذه مى کند; در حالى که قرنها بلکه هزاران سال میان آنها فاصله بود ولى چون آنها نسبت به اعمال نیاکانشان علاقه مند و پایبند بودند تمام فاصله ها در نور دیده شده و همه در یک صف در برابر موسى(علیه السلام) قرار گرفتند.
از جمله در یکى از آیاتى که در آن خطاب به بهانه جویان یهود دارد مى گوید: «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُل مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»; (بگو پیامبرانى پیش از من با دلایل روشن و آنچه را گفتید [معجزاتى را که امروز از من مى خواهی] به سراغ شما آمدند، پس چرا آنها را کشتید اگر راست مى گویید)! (4)
جالب این که در ذیل این آیه حدیثى از امام صادق(علیه السلام) وارد شده است که مى فرماید: «خداوند مى دانست آنها (یهود معاصر پیامبر) قاتل پیامبران پیشین نبودند و لکن چون همدل و هم عقیده با قاتلان بودند، آنها را قاتل نامید، چون راضى به فعل آنها بودند». (5)
محدّث بزرگ «شیخ حرّ عاملى» در جلد یازده «وسائل الشیّعه» در «کتاب امر به معروف و نهى از منکر» روایات متعدّدى در این زمینه نقل کرده است. (6)
این طرز فکر، افق هاى وسیع را در برابر دیدگان ما مى گشاید و به ما در فهم محتواى آیات و روایات و سلوک راه حق کمک قابل ملاحظه اى مى کند. (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.