پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه 38 نهج البلاغه می فرماید: «زمانی که دیگران سُست و ناتوان شدند من قیام کردم و زمانی که دیگران از ترس یا ضعف سر در لاک خود فرو برده بودند، من گردن کشیدم و زمانى که دیگران زبانشان کُند شده بود، من به سخن آمدم و حقایق را بیان کردم و زمانی که دیگران بر اثر شک و تردید از راه رفتن باز ماندند، من به راه خود ادامه دادم و پیش رفتم؛ مانند کوه ایستادم و هیچ حادثه اى قدرت جابجایى مرا نداشت؛ پاک زیستم و پاک ماندم و هیچ کس نتوانست بر من عیبى بگیرد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در آغاز خطبه 38 نهج البلاغه که ناظر به حوادث عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است به چهار نکته اشاره مى کند:
نخست: این که در آن زمان که دیگران سُست و ناتوان شدند من دامن همّت به کمر زدم و قیام کردم و وظیفه خود را انجام دادم.
دیگر این که، آن زمان که دیگران از ترس یا ضعف سر در لاک خود فرو برده بودند، من گردن کشیدم و دشمن را در همه جا زیر نظر گرفتم.
سوم این که: و هنگامى که دیگران زبانشان کُند شده بود و از اظهار نظر در مسایل مهم اسلامى و بیان حقایق علمى بازمانده بودند، من به سخن آمدم و حقایق را بیان کردم.
چهارم این که: در آن زمان که دیگران بر اثر شک و تردید و حیرت و سرگردانى از راه رفتن باز ماندند، من در پرتوِ نور پروردگار (نور ایمان و یقین یا نور قرآن و وحى) به راه خود ادامه دادم و پیش رفتم.
ولى با این همه افتخارات ادعایى نداشتم و جار و جنجال و سر و صدایى به راه نینداختم.
سپس در نتیجه گیرى مى فرماید، بازده این امور آن شد که من زمام کار را به دست گرفتم و به پرواز در آمدم و جایزه سبقت در فضایل را بردم.
در جمله بعد بر مسایل گذشته تأکید کرده و مى گوید: مانند کوه ایستادم و هیچ حادثه اى قدرت جابجایى مرا نداشت.
و با این همه پاک زیستم و پاک ماندم و هیچ کس نتوانست بر من عیبى بگیرد.
این جمله ها ممکن است اشاره به آغاز ظهور اسلام باشد; زیرا مى دانیم نخستین کسى که از مردان ایمان آورد، على (علیه السلام) بود و در آن ایّام که اسلام و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) کاملا غریب بودند و مؤمنان اندک و دشمنان قوى و نیرومند، کسى که در همه جا و در تمام صحنه ها حاضر بود و با تمام وجودش از اسلام و قرآن و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دفاع کرد على (علیه السلام) بود.
این معنا همچنان ادامه یافت؛ در یوم الدّار که آغاز تبلیغ آشکار براى اسلام بعد از سه سال تبلیغ پنهانى بود، تنها کسى که دعوت پیامبر را براى حمایت اجابت نمود آن حضرت بود. و در لیلة المبیت او بود که جانش را در طَبَق اخلاص گذاشت و در مقابل خطرهاى جدّى، که جان پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) را تهدید مى کرد، مردانه دفاع کرد.
داستان جنگ خیبر و ناتوانى دیگران از فتح آن دژهاى مستحکم و گشوده شدن آنها به دست على (علیه السلام) و نیز داستان احزاب و مبارزه آن حضرت با عمرو بن عَبْدُوَدْ، در حالى که هیچ کس حاضر نشد به نبرد با او برود و امثال آن را تاریخ فراموش نکرده و نمى کند.
در آخرین جمله هاى این فراز به نکته مهم دیگرى اشاره مى فرماید که: با این همه فعالیت اجتماعى کسى نمى توانست بر من خرده گیرى کند و یا عیبى بگذارد.
مى دانیم که افراد وقتى در صحنه اجتماع گام مى گذارند و به کارهاى مهم دست مى زنند به هر حال از گوشه و کنار مورد انتقادهایى قرار مى گیرند، امّا اگر کسى بتواند در تمام صحنه هاى مهم ظاهر گردد و بزرگ ترین خدمت را انجام دهد، بى آن که گرد و غبار عیب و تهمتى بر دامانش بنشیند کار بسیار مهمى انجام داده است.
این در حالى است که نسبت به دیگران که کمتر از آن حضرت در صحنه بوده اند گفت و گوهاى بسیارى است.(1)؛ (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.