پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه، عصر جاهلیت را این گونه توصیف می نماید: عصری سراسر فتنه که دین، ایمان، اصول فطرت و ارزش ها در آن متزلزل و دگرگون بود و مردمان پناهگاهی از فتنه ها نداشتند. گمراهی فراگیر و هدایت گمشده بود. معصیت های خدا انجام و شیطان یاری می گردید و حتی شاهراه هدایت که توحید بود، ناشناخته شده بود. مردم به خاطر جنایات و دیگر امور ناپسندی که دامانشان را گرفته بود، آرامش خود را از دست داده بودند. دانایان چنین جامعه ای منزوی بودند و جاهل شان گرامی داشته می شدند.
پاسخ تفصیلی:
امام(علیه السلام) در فرازی کوتاه و پرمحتوا در خطبه دوم نهج البلاغه ضمن بیان بیست و چند جمله فشرده و گویا، وضع زمان جاهلیّت را به طور دقیق ترسیم مى کند. در نخستین جمله ها مى فرماید: (خداوند پیامبرش را در زمانى فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار بودند؛ فتنه هایى که رشته دین در آن گسسته و ستونهاى ایمان و یقین متزلزل شده، اصول اساسى فطرت و ارزشها دگرگون گشته؛ و امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنه ها بسته، و پناهگاه و مرجع، ناپیدا بود)؛ «وَ النّاسُ فی فِتَن انْجَذَمَ(1) فیها حَبْلُ الدّینِ، وَ تَزَعْزَعَتْ(2) سَوارِی(3) الْیَقینِ، وَاخْتَلَفَ النَّجْرُ(4) وَ تَشَتَّتَ الاَمْرُ وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ المَصْدَرُ».
از یکسو، فتنه هاى شیاطین و وسوسه هاى هواپرستان، رشته هاى ایمان و اعتقاد و معارف دینى را پاره کرده بود و از سوى دیگر، نابسامانى، سراسر جامعه را فرا گرفته و آتش اختلافات از هر سو زبانه مى کشید؛ و از همه بدتر این که در چنین شرایطى نه راه فرارى وجود داشت و نه پناهگاهى، و مردم مجبور بودند در آن محیط آلوده به انواع انحراف و گناه بمانند و در آن لجنزار متعفّن دست و پا بزنند.
سپس در پنج جمله دیگر نتایج آن وضع نابسامان را بیان فرموده، مى گوید: (در چنین محیطى هدایت فراموش شده و گمراهى و نابینایى، همه را فرا گرفته بود؛ و درست به همین دلیل خداوند رحمان معصیت مى شد و شیطان یارى مى گردید و ایمان بدون یار و یاور مانده بود)؛ «فَالْهُدى خامِل (5) وَ الْعَمَى شامِل عُصِیَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ وَ خُذِلَ الایمانُ».
بدیهى است براى پیمودن راه اطاعت خداوند از یکسو نور هدایت لازم است و از سوى دیگر چشم بینا؛ در محیطى که نه چراغ فروزانى وجود دارد و نه چشم بینایى، مردم خواه ناخواه به صورت لشکریان شیطان در مى آیند و معصیت و گناه، سراسر جامعه را فرا مى گیرد.
باز در چهار جمله دیگر چنین نتیجه گیرى مى فرماید: (در این شرایط نابسامان، ارکان ایمان فرو ریخته و نشانه هاى آن ناشناخته مانده و طرق آن ویران و شاهراه هایش ناپیدا بود)؛ «فَانْهارَتْ(6) دَعائِمُهُ وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ وَ دَرَسَتْ(7) سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ». (8)
این نکته نیز قابل توجّه است که شُرُک به معناى شاهراه است. راه هاى کوچک ممکن است محو و فراموش شود ولى شاهراه ها معمولا خود را نشان مى دهند؛ امّا در چنین جامعه اى حتّى شاهراه هاى هدایت نیز محو و نابود شد.
در یک نتیجه گیرى دیگر امام(علیه السلام) مى فرماید: در چنین شرایط و وضعى، مردم در دام شیطان افتاده و به پیروى او تن داده بودند (شیطان را اطاعت کرده و در مسیر خواسته هاى او گام برمى داشتند)؛ «اَطاعُوا الشَّیْطانَ فَسَلَکُوا مَسالِکَهُ». (9)
و (درست در همین حال در آبشخور شیطان وارد شدند و از آن سیراب گشتند)؛ «وَ وَرَدُوا مَناهِلَه».
نتیجه آن همان شد که امام(علیه السلام) در جمله هاى بعد فرموده: (به وسیله آنها [مردمى که در دام شیطان گرفتار بودند] نشانه هاى شیطان آشکار و پرچم وى به اهتزاز در آمده بود)؛ «بِهِمْ سارَتْ (10) اَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ».
سپس در ترسیم دقیق و با تشبیهات گویا و زنده اى مى فرماید: (این در حالى بود که مردم در فتنه ها گرفتار بودند که با پاى خویش آنان را لگدمال نموده و با سُم خود آنها را له کرده بود و همچنان [این هیولاى فتنه] بر روى پاى خود ایستاده بود)؛ «فِى فِتَن داسَتْهُمْ (11) بِاخْفافِه (12) وَوَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِه (13)، وَقامَتْ عَلى سَنابِکِه». (14). (15)
در این جا امام(علیه السلام) فتنه هاى عصر جاهلیّت را به حیوان وحشى و خطرناکى تشبیه کرده که با سُم خود صاحبش را لگدمال نموده و همچنان بر سر پا ایستاده تا هر حرکتى را در برابر خود ببیند در زیر پاى خود له کند.
به این ترتیب اوضاع در آن زمان به قدرى خراب و پیچیده بود که امیدى براى نجات نمى رفت.
درست به همین دلیل امام(علیه السلام) در آخرین جمله هاى خود چنین نتیجه گیرى مى فرماید: (آنها در میان فتنه ها گم گشته و سرگردان و نادان و فریب خورده بودند)؛ «فَهُمْ فیها تائِهُونَ(16) حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ».
اینها در حالى بود که (مردم آن زمان در [کنار] بهترین خانه [در کنار خانه خدا و سرزمین انبیاى بزرگ] زندگى داشتند، ولى با همسایگانى که بدترین همسایگان بودند)؛ «فى خَیْرِ دار وَ شَرِّ جیران».(17)
به خاطر این بدبختیهاى مضاعف و متراکم (خوابشان بى خوابى و سرمه هاى چشمشان اشکها بود [هرگز استراحت و آرامشى نداشتند و هیچ گاه به خاطر جنایات مکرّرى که صورت مى گرفت و مصایبى که پى در پى روى مى داد اشک چشمانشان خشک نمى شد!])؛ «نَوْمُهُمْ سُهُود،(18) وَ کُحلُهُمْ دُمُوع».
و اسفناک تر این که (در سرزمینى مى زیستند که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته، و قدرت بر هدایت و نجات مردم نداشت، و جاهلش گرامى بود و حاکم بر جامعه)؛ «بِارْض عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکْرَم».
جمله «نَوْمُهُمْ سُهُود» تا آخر اشاره به ناامنیها و پریشان حالیها و مصایب عصر جاهلیّت است و عالمان، همان افراد پاکى بودند که بعد از ظهور پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سرعت در اطراف او جمع شدند و جاهلان، فاسدان و مفسدان قریش و مانند آنها بودند.
امام(علیه السلام) در عبارات فشرده و بسیار پر محتواى بالا، ترسیم دقیق و زنده اى از وضع عصر جاهلیّت عرب فرموده است که با مطالعه دقیق آن، گویى انسان خود را در آن عصر مشاهده مى کند و همه نابسامانیها و تیره روزیها و زشتیهاى آن زمان را با چشم مشاهده مى کند. این بیان از یکسو عظمت مقام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را روشن مى سازد چرا که هر قدر تاریکى عمیقتر و سیاهى شدیدتر باشد نور و روشنایى آشکارتر به نظر مى رسد و عظمت خدمات پیامبر اسلام(ص) و سازندگى آیین پاکش واضح تر مى شود. چرا که جامعه آن چنانى را به جامعه اسلامى عصر رسول خدا تبدیل کردن کارى غیر ممکن به نظر مى رسید و تنها قدرت اعجاز و نیروى عظیم وحى و عمق و جامعیّت دستورات اسلام توانست این چنین معجزه اى را نشان دهد.
از سوى دیگر، گویا اشاره اى است به تجدید افکار و آداب و رسوم جاهلى در عصر آن حضرت، که به خاطر انحراف مردم از دستورهاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در دوران خلفاى پیشین رخ داد. این معلّم بزرگ عالم انسانیّت فریاد خویش را در لابه لاى این تعبیرات آشکار ساخته و به مردم عصر خود هشدار مى دهد که چشم باز کنند و درست بنگرند که در کجا بودند و اکنون در کجا هستند و از خطراتى که آینده جامعه اسلامى را به خاطر زنده شدن عادات و رسوم جاهلى شدیداً تهدید مى کند، آگاه شوند. (19)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.