پاسخ اجمالی:
«سید رضی» عالم بزرگواری است که نهج البلاغه را گرد آوری کرده است. او در سال 359 ه.ق در بغداد به دنیا آمد. نام او محمّد و مادرش فاطمه از نسل امام على(ع) و زنی فاضله، پارسا و بلند نظر بود. پدر وى که از نسل امام کاظم(ع) است، ابواحمد حسین بن موسى نام داشت که در دو دولت عبّاسى و آل بویه داراى منزلت عظیمى بود. سیّد رضى در سال 406 پس از 47 سال زندگى چشم از جهان فروبست. به هنگام وفاتش وزیران و قاضیان و بزرگان از هر طبقه اى پیاده و پابرهنه در منزل او حاضر شدند.
پاسخ تفصیلی:
سید رضی عالم بزرگواری است که نهج البلاغه را گرد آوری کرده است. به اتّفاق همه مورّخان، سیّد رضى در سال 359 هجرى قمرى در بغداد دیده به جهان گشود. کودکى که نام او را «محمّد» گذاردند و بعدها به «شریف رضى»، «ذوالحسبین» شهرت یافت.
مادر وى «فاطمه» دختر حسین بن ابى محمّد اطروش نام داشت که از نسل امام على بن ابى طالب بود.(1) زنى بود فاضله، پارسا و بلند نظر که سیّد رضى درباره اش چنین سروده است :
لَوْ کانَ مِثلَکِ کلُّ اُمٍّ بَرَّة *** غَنِىَ البَنُونَ بِها عَنِ الاباء
(هرگاه مادران نیکوکار، همانند تو بودند، فرزندان از وجود پدر بى نیاز مى گشتند!)(2)
پدر وى که از نسل امام موسى کاظم(علیه السلام) است ابواحمد، حسین بن موسى نام داشت.(3) و در دو دولت عبّاسى و آل بویه داراى منزلت عظیمى بود که ابونصر بهاءالدّین به وى لقب «الطاهر الأوحد» داد.
ابو احمد، پنج بار ریاست و سرپرستى طالبیّین را عهده دار شد و در حالى که عنوان «نقیب» و «بزرگ» آن گروه را داشت از دنیا رفت.
آرى سیّد رضى از چنین پدر و مادرى به دنیا آمد و در میان چنین خاندان پاک و با شخصیّتى پرورش یافت که از کودکى، آثار بزرگى و مجد و عظمت از چهره اش نمایان بود.
مرحوم «علامه امینى» درباره «سیّد رضى» مى گوید: «سیّدرضى، از مفاخر خاندان پاک نبوى و پیشواى دانشمندان علم و حدیث و ادب و قهرمانى از قهرمانان عرصه دین و دانش و مذهب است.
آرى او در تمام آنچه از نیاکان پاک خود به ارث برده بود پیشتاز و نمونه شد: از دانش جوشان و فراوان، روحیّات بلند، نظر صائب و ثاقب، طبع بلند و اباى نفس، ادب برتر و حسب پاکیزه. او از نوادگان شجره نبوى و از شاخه هاى پربار ولایت علوى است، مجد و عظمتش را از حضرت فاطمه(علیها السلام) و بزرگى و سیادت را از امام کاظم(علیه السلام) به ارث برده است.
وى صاحب ده ها فضایل دیگر است که قلم را یاراى نگارش همه آنها نیست».(4)
آن گاه مرحوم علامه امینى نام بیش از چهل کتاب را که درباره زندگى و شخصیّت سیّد رضى سخن گفته اند ذکر مى کند و مى افزاید:
روحیّات بلند او را مى توان در کتابى که «علاّمه شیخ عبدالحسین حلّى» به عنوان مقدّمه اى در جزء پنجم تفسیر خود در 112 صفحه نوشته، خواند.
و شخصیّت والاى او را در کتاب «عبقریّة الرّضى» نوشته نویسنده معروف «زکى مبارک» در دو جلد قطور مطالعه کرد و پیش از این دو تن، علاّمه شیخ محمّدرضا کاشف الغطا نیز درباره وى کتابى نوشته است.
سرانجام سیّد رضى در ششم محرم سال 406 ـ پس از 47 سال زندگى ـ چشم از جهان فروبست، به هنگام وفاتش وزیران، بزرگان، قاضیان و دیگر شخصیت هاى مهم، از هر طبقه اى پیاده و پابرهنه در منزل او حاضر شدند و در خانه اش که در محله «کرخ» قرار داشت مراسم فوق العاده اى برگزار شد.
بنابر نقل بسیارى از مورّخان بدن شریفش را به کربلا منتقل ساختند و او را در کنار قبر پدرش دفن نمودند و آن چنان که از تاریخ برمى آید قبر او از آغاز در حائر مقدّس امام حسین(علیه السلام) معروف و مشهور بوده است.
سیّد مرتضى برادر سیّد رضى از اندوه فراوان بر جنازه او حضور نیافت و در نمازش حاضر نشد و حتّى نتوانست به تابوت برادر عزیز و بزرگوارش نگاه کند، همچنان با نارحتى فراوان به سوى قبر امام موسى بن جعفر(علیه السلام) حرکت کرد و براى تخفیف امواج سنگین غم و اندوه، مدّتى در کنار قبر امام هفتم نشست. شعراى بسیارى پس از مرگ، برایش مرثیه سرودند که جلوتر از همه برادرش سیّد مرتضى بود.(5).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.