پاسخ اجمالی:
پیامبران خدا در درجه اول حقایق علمى خود را از منبع وحى دریافت مى داشتند. راه دیگر ارتباط روحى و معنوى با عالم غیب است. راه سوم همان سیر و مشاهده آفاقى است. طریق چهارم ارتباط با روح القدس است. پنجمین منبع علمى آنها عقل فوق العاده اى بوده که خداوند در انبیاء و اوصیاى معصوم آنها قرار داده است. ششمین منبع علم آنها علومى است که به وراثت از یکدیگر مى بردند.
پاسخ تفصیلی:
پیامبران خدا برای هدایت و ارشاد مردم باید علم و آگاهی وسیعی داشته باشند که ایشان این علوم را از راه های مختلفی کسب می کنند: در درجه اول حقایق علمى خود را از منبع وحى دریافت مى داشتند، که گاه از طریق فرشته وحى بر آنها نازل مى شد، چنان که در آیه 192 تا 195 سوره شعراء مى خوانیم:
«وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَان عَرَبِىّ مُّبِین»؛ (به یقین این [قرآن] از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است * روح الامین آن را نازل کرده، * بر قلب [پاک] تو، تا از بیم دهندگان باشى * [آن را] به زبان عربى [و گویا، و] آشکار [نازل کرد]).
راه دیگر علوم پیامبران ارتباط روحى و معنوى با عالم غیب است. خداوند چشم حقیقت بین آنها را آن چنان بینا مى کرده که حجاب هاى عالم غیب را مى شکافته، و به مارواى آن راه پیدا مى کرده است؛ همان گونه که درباره ابراهیم خلیل (علیه السلام) مى فرماید: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»؛ (و این گونه، ملکوت آسمانها و زمین [و حاکمیت مطلق خداوند بر آنها] را به ابراهیم نشان دادیم؛ تا [به آن استدلال کند؛ و] اهل یقین گردد).(1)
آرى آنها علاوه بر آگاهى از عالم ملک از عالم «مَلَکُوت» نیز آگاهى داشتند، و بسیارى از علوم خود را از طریق مشاهده درونى و باطنى ملکوت دریافت مى کردند، و به تعبیر دیگر آنها درک و دیدى غیر از درک و دید ظاهرى ما داشتند، و از طریق آن به حقایق زیادى دست مى یافتند.
راه سوم همان سیر و مشاهده آفاقى بود که براى بعضى از پیامبران به فرمان خدا رخ مى داد و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه مى شدند، همان گونه که در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مسأله معراج واقع شد؛ قرآن مى گوید: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مَّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»؛ (پاک و منزّه است آن کس که بنده اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصى ـ که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم ـ برد، تا برخى از نشانه هاى خود را به او ارائه دهیم؛ چرا که او شنوا و بینا است).(2)
این در واقع بخش اول معراج بوده، و درباره بخش دوم آن که از مسجد الاقصى به آسمان ها صورت گرفت، و در آیات سوره نجم به آن اشاره شده است، مى فرماید: «لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى»؛ (به یقین او بزرگترین نشانه هاى پروردگارش را [در آن سفر آسمانى] دید).(3)
4 ـ طریق چهارم آن است که، از آیات متعدّدى در قرآن بر مى آید که حقیقتى به نام «رُوحُ القُدُس» با انبیاء بوده است، و آنها را در مسیر خود، آگاه و تأیید و تقویت مى نموده است.
5- پنجمین منبع علمى آنها عقل فوق العاده اى بوده که خداوند در انبیاء و اوصیاى معصوم آنها قرار داده است؛ چه این که بسیارى از حقایق علمى از طریق عقل قابل درک است; عقل و خرد معمولى انسان ها شعاع خاصّى را روشن مى سازد ولى عقول انبیاء و اولیاء شعاع بسیار گسترده اى را روشن مى سازد، و این امر سبب مى شده که حقایقى را به دست آورند که از دیگران پوشیده و پنهان بوده است.
زندگى پیامبران نشان مى دهد که آنها بهره فوق العاده اى از عقل و خرد داشته اند و این خود یکى از منابع مهمّ دانش و معرفت آنها است.
6ـ ششمین منبع علم آنها علومى است که به وراثت از یکدیگر مى بردند. مدارک بى شمارى در دست داریم که نشان مى دهد پیامبران علوم و دانش هاى خود را به پیامبران دیگر یا به اوصیاى خود منتقل مى ساختند و به ارث مى گذاشتند.
در تفسیر آیه: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ داوُودَ»؛ (و سلیمان وارث داوود شد)(4) جمعی از مفسران گفته اند که: ارث در این جا به معناى ارث بردن علم و دانش آن پیامبر و یا به معناى مطلق توارث است که شامل علم و دانش نیز مى شود.
در داستان زکریا(علیه السلام) در تفسیر آیه: «یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»؛ (که وارث من و وارث دودمان یعقوب باشد)(5) نیز جمعی از مفسران توارث علمی را در مفهومِ جامع آیه داخل دانسته اند.(6)
مجموع این منابع شش گانه سبب مى شده که پیامبران الهى نه تنها در مسائل مربوط به معارف دین و احکام شریعت بلکه از علوم و دانش هاى دیگرى نیز آگاه باشند؛ اعم از آنچه تأثیر مستقیم در اداى وظیفه رسالت داشته است یا تأثیر غیر مستقیم در تکمیل اهداف نبوّت (دقّت کنید).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.