پاسخ اجمالی:
برخلاف جاهلیت که همکاری با برادر و هم پیمان را مطلقا لازم می دانست، اسلام تنها در کارهای نیک به همکاری تأکید دارد و همکاری در اهداف باطل را ممنوع دانسته؛ آیات و روایات فراوانی این نکته را بیان می کنند، از جمله: آیه 2 سوره مائده: «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَ الْعُدْوان»، و روایت نبوی که عاقبت همکاری با ستمکاران را جهنم دانسته و ... .
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 2 سوره «مائده» مى فرماید: (باید دست اتحاد در راه نیکى ها و تقوا به یکدیگر بدهید و تعاون و همکارى بر گناه و عدوان ننمائید)!؛ «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَ الْعُدْوان».
آنچه در آیه فوق در زمینه تعاون آمده، یک اصل کلّى اسلامى است که سراسر مسائل اجتماعى، حقوقى، اخلاقى و سیاسى را در بر مى گیرد.
طبق این اصل، مسلمانان موظفند در کارهاى نیک تعاون و همکارى کنند ولى همکارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است، هر چند مرتکب آن دوست نزدیک یا برادر انسان باشد.
این قانون اسلامى، درست بر ضد قانونى است که در جاهلیت عرب ـ و حتى در جاهلیت امروز نیز ـ حکومت مى کرد که: «أُنْصُرْ أَخاکَ ظالِماً أَوْ مَظْلُوماً»؛ (برادر [یا دوست و هم پیمانت] را حمایت کن خواه ظالم باشد یا مظلوم) (1)!
در آن روز اگر افرادى از قبیله اى به افراد قبیله دیگر حمله مى کردند، بقیه افراد قبیله به حمایت از آنها بر مى خواستند بدون این که تحقیق کنند حمله عادلانه بوده است یا ظالمانه.
این اصل، در مناسبات بین المللى امروز نیز حکومت مى کند و غالباً کشورهاى هم پیمان، و یا آنها که منافع مشترکى دارند، در مسائل مهم جهانى به حمایت یکدیگر بر مى خیزند، بدون این که اصل عدالت را رعایت کنند و ظالم و مظلوم را از هم تفکیک نمایند!
اسلام، بر این قانون جاهلى خط بطلان کشیده است و دستور مى دهد: تعاون و همکارى مسلمین با یکدیگر باید «تنها» در کارهاى نیک و برنامه هاى مفید و سازنده باشد، نه در گناه و ظلم و تعدّى.
جالب توجه این که: «بِرّ» و «تقوا» هر دو در آیه فوق با هم ذکر شده اند، که یکى جنبه اثباتى دارد و اشاره به اعمال مفید است، و دیگرى جنبه نفى دارد و اشاره به جلوگیرى از اعمال خلاف مى باشد.
و به این ترتیب، تعاون و همکارى باید هم در دعوت به نیکى ها و هم در مبارزه با بدى ها انجام گیرد.
در فقه اسلامى از این قانون در مسائل حقوقى استفاده شده، و پاره اى از معاملات و قراردادهاى تجارى که جنبه کمک به گناه دارد، تحریم گردیده، همانند فروختن انگور به کارخانه هاى شراب سازى و یا فروختن اسلحه به دشمنان حق و عدالت، و یا اجاره دادن محل کسب و کار براى معاملات نامشروع و اعمال خلاف شرع [البته این احکام شرائطى دارد که در کتب فقهى بیان شده است].
اگر این اصل، در اجتماعات اسلامى به جریان افتد و مردم بدون در نظر گرفتن مناسبات شخصى، نژادى و خویشاوندى با کسانى که در کارهاى مثبت و سازنده گام بر مى دارند همکارى کنند، و از همکارى با افراد ستمگر و متعدّى در هر گروه و طبقه اى که باشند، خوددارى نمایند، بسیارى از نابسامانى هاى اجتماعى سامان مى یابد.
همچنین اگر در مقیاس بین المللى دولت هاى دنیا، با متجاوز ـ هر کس و هر دولتى بوده باشد ـ همکارى نکنند، تعدّى و تجاوز و استعمار و استثمار از جهان برچیده خواهد شد.
اما هنگامى که مى بینیم پاره اى از آنها به حمایت متجاوزان و ستمگران بر مى خیزند و با صراحت اعتراف مى کنند اشتراکِ منافع، آنها را دعوت به این حمایت کرده، نباید انتظار وضعى بهتر از این داشته باشیم.
در روایات اسلامى درباره این اصل تأکیدهاى فراوانى وارد شده که به چند نمونه اشاره مى کنیم:
1 ـ از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود:
«إِذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ نادى مُناد أَیْنَ الظَّلَمَةُ؟ وَ أَعْوانُ الظَّلَمَةِ؟ وَ أَشْباهُ الظَّلَمَةِ؟ حَتّى مَنْ بَرَءَ لَهُمْ قَلَماً وَ لاقَ لَهُمْ دَواتاً؟
قالَ: فَیُجْتَمَعُونَ فِى تابُوت مِنْ حَدِیْد ثُمَّ یُرْمى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ» ؛ (هنگامى که روز قیامت بر پا شود، منادى ندا در مى دهد کجا هستند ستمکاران؟ و کجا هستند یاوران آنها؟ و کسانى که خود را شبیه به آنها ساخته اند؟ حتى کسانى که براى آنها قلمى تراشیده اند و یا دواتى را لیقه کرده اند؟(2)
همه آنها را در تابوتى از آهن قرار مى دهند سپس آنها را در میان جهنم پرتاب مى کنند).(3)
2 ـ در روایتى از «صفوان جمّال» که از یاران امام کاظم(علیه السلام) بود نقل شده مى گوید:
خدمت امام رسیدم فرمود: اى صفوان! همه کارهاى تو خوب است جز یک کار!
عرض کردم: فدایت شوم! چه کار؟
فرمود: این که شتران خود را به این مرد یعنى «هارون» کرایه مى دهى!
گفتم: به خدا سوگند در مسیرهاى عیاشى، هوس بازى و صید حرام، به او کرایه نمى دهم، تنها در این راه، یعنى راه «مکّه»، در اختیار آنها مى گذارم، تازه خودم همراه شتران نمى روم، بعضى از فرزندان و کسانم را با آنها مى فرستم،
فرمود: اى صفوان! آیا از آنها کرایه مى گیرى؟!
عرض کردم: بله.
فرمود: آیا دوست دارى که زنده بمانند، بر سر کار باشند تا کرایه تو را بپردازند؟
گفتم: بلى.
فرمود: کسى که بقاى آنها را دوست بدارد. از آنها است و هر کسى از آنها باشد در آتش دوزخ خواهد بود.
صفوان مى گوید: من بلافاصله رفتم و تمام شترانم را فروختم.
این خبر به گوش هارون رسید، به دنبال من فرستاده گفت:
صفوان! شنیده ام شترانت را فروخته اى؟
گفتم: آرى.
گفت: چرا؟
گفتم: پیر شده ام، فرزندان و کسانم نمى توانند از عهده اداره آنها بر آیند!
گفت: چنین نیست، چنین نیست! من مى دانم چه کسى این دستور را به تو داده است، آرى موسى بن جعفر(علیه السلام) به تو چنین دستورى داده است.
گفتم: مرا با موسى بن جعفر چه کار؟
هارون گفت: این سخن را بگذار! به خدا سوگند اگر سوابق نیک تو نبود، دستور مى دادم گردنت را بزنند!(4)
3 ـ در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که به على(علیه السلام) فرمود:
«یا عَلِىُّ کَفَرَ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیْمِ مِنْ هذِهِ الأُمَّةِ عَشَرَةٌ...
وَ بایَعَ السِّلاحَ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ»؛ (ده طایفه از این امت به خدا کافر شده اند...
یکى از آنها کسى است که به دشمنان اسلام که با آنها در حال جنگند اسلحه بفروشد).(5)(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.