پاسخ اجمالی:
نسیان گاهى به معناى ترک نمودن چیزى است، هرچند آن را فراموش نکرده باشد. ضمن اینکه در مورد حضرت موسی(ع)، فراموشکار در حقیقت، دوست همراه ایشان بود، نه موسى(ع). و در مورد سخن موسى(ع) به خضر(ع) نیز یا منظور از نسیان، ترک است، یا منظور کاری شبیه فراموشی بود و یا واقعا فراموش کرد، اما این فراموشی در امور عادی بوده و اشکالی بر عصمت او وارد نمی شود.
پاسخ تفصیلی:
از آیات متعدّدى در سوره کهف استفاده مى شود که موسى(علیه السلام) گرفتار نسیان شد و در یک جا مى فرماید: ([ولى] هنگامى که به محل تلاقى دو دریا رسیدند، ماهى خود را [که براى تغذیه همراه داشتند] فراموش کردند؛ و ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت)؛ «فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِى الْبَحْرِ سَرَباً».(1)
در دو آیه بعد از آن نیز از زبان دوست موسى نقل مى کند: (من [در آنجا] فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد)؛ «فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ»(2) اگر دوست او یوشع بن نون بوده - همان گونه که در میان مفسّران مشهور است - و در آن حال پیامبرهم بوده معلوم مى شود که نسیان و فراموشى براى پیامبران جایز است.
در چند آیه بعد از قول موسى(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى که آن مرد الهى (خضر) را ملاقات کرد با او عهد کرد که از اسرار اعمالش سؤالى نکند تا خودش توضیح دهد، ولى موسى(علیه السلام) بار اول فراوش کرد، زیرا هنگامى که خضر(علیه السلام) آن کشتى سالم را سوراخ کرد بانگ اعتراض موسى(ع) بلند شد که چرا چنین مى کنى؟ و هنگامى که خضر(ع) پیمانش را به او یادآورى نمود گفت: ([موسى گفت]: مرا بخاطر فراموشکاریم مؤاخذه مکن)؛ «قالَ لا تُؤاخِذْنِى بِمَا نَسِیْتُ».(3) این فرامشکاری برای بار دوم و سوم نیز تکرار شد.
آیا از مجموع این آیات استفاده نمى شود که امکان نسیان و فراموشى براى پیامبران وجود دارد؟ و آیا یکى از شاخه هاى عصمت، مصونیّت از نسیان و خطا نیست؟
در جواب این سؤال مفسّران طرق مختلفى را پیموده اند؛ بعضى گفته اند: نسیان گاهى به معناى ترک نمودن چیزى است هرچند آن را فراموش نکرده باشد؛ همان گونه که در داستان حضرت آدم (علیه السلام) مى خوانیم: (و پیش از این، از آدم پیمان [اطاعت] گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد)؛ «وَلَقَد عَهِدْنَا اِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ ...».(4) مسلّماً آدم پیمان الهى را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نکرده بود، ولى چون نسبت به آن بى اعتنایى کرد تعبیر به فراموشى شده است.
بعضى نیز گفته اند: نسیان کننده در حقیقت، دوست همراه موسى(علیه السلام) بود، نه موسى(علیه السلام) و پیامبر بودن او مسلّم نیست ـ حدّاقل از نظر آیات قرآن، چنین چیزى ثابت نیست ـ در آیات مورد نظر مى خوانیم که دوست موسى(علیه السلام) افتادن ماهى به دریا و زنده شدن و حرکت او را دیده بود، و تصمیم داشت این مسأله را با موسى(ع) در میان بگذارد، ولى فراموش کرد؛ بنابراین فراموش کننده، تنها او بوده است؛ زیرا او این صحنه را مشاهده کرد، و اگر در جمله، «نَسِیَا» به هر دو نسبت داده شده، از قبیل نسبت دادن کار فرد به گروه است، که بسیار رائج مى باشد.
علاوه بر این عالم بزرگوار مرحوم سیّد مرتضى (رضوان الله تعالى علیه) مى گوید: در مورد سخن موسى به خضر(علیه السلام): «لاَ تُوْاخِذْنِى بِمَا نَسِیْتُ»: "مرا بخاطر فراموشکاریم مؤاخذه مکن" سه وجه گفته اند:
اول این که نسیان به همان معناى معروفش یعنى فراموش کارى است و تعجّب ندارد که موسى(علیه السلام) در این مدت کوتاه چنین پیمانى را فراموش کند به خاطر اشتغال فکرى به مسائل مهم تر و غیر آن.
دیگر این که؛ منظورش این بود که مرا مؤاخذه به آنچه ترک کردم مکن (یعنى موسى آگاهانه این پیمان را ترک کرده بود، و مى دانیم پیمانش مشروط بود، یعنى اگر مى خواهى با من باشى باید سؤالى نکنى تا خودم توضیح دهم).
سوّم؛ این که منظور موسى (علیه السلام) این بود که "مرا به کارى که شبیه فراموش کارى بود مؤاخذه نکن".
سپس مى افزاید: هرگاه این جمله را به غیر نسیان حقیقى تفسیر کنیم سؤالى نیست، و اگر آن را بر نسیان حقیقى حمل کنیم توجیه آن این است که: نسیان در صورتى بر پیامبر جایز نیست که بخواهد چیزى را از سوى خدا یا در مورد شریعت، یا در امورى که مردم را از او متنفّر مى سازد، بیان کند، امّا در مورد چیزى که از این دایره خارج باشد، مانعى ندارد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.