پاسخ اجمالی:
منظور از «ظالم» در آیه 124 سوره بقره، کسى است که ولو در یک لحظه از عمر خود - هرچند در گذشته - موصوف به این صفت بوده باشد. در حقیقت خداوند با این بیان مى خواهد این حقیقت را براى ابراهیم(ع) بیان کند که مقام امامت به قدرى والا است که تنها کسانى شایسته این موهبت بزرگ هستند که در تمام عمر از هرگونه شرک و کفر و گناه و عصیان، پاک و به تعبیر دیگر «معصوم» باشند.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن سوره بقره آیه 124 آمده است که : حضرت ابراهیم (علیه السلام) تقاضاى مقام امامت را براى بعضى از فرزندان خود مى کند، و بلافاصله پاسخ مى شنود که: «این مقام که نوعى عهد و پیمان الهى است به ظالمان نمى رسد».
سخن در معنا و مفهوم ظالم است. باید دید منظور از ظالم چه کسى است؟ آیا فقط کسى است که در حال تقاضا موصوف به این صفت است؟ در حالى که بسیار بعید به نظر مى رسد، بلکه محال است ابراهیم (علیه السلام) چنین تقاضایى را براى آن دسته از ذریه اش که بالفعل ظالم هستند، بکند؛ و با اینکه خودش، بعد از گذراندن آن همه امتحانات سنگین مشمول چنین عنایتى شده، چگونه ممکن است آن را براى بعضى از ذریه ظالمش تقاضا کند؟ چنین چیزى ممکن نیست، خواه این ظلم به معناى کفر باشد، آن چنان که قرآن مى گوید: «اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ»(1) و خواه به معنای گسترده آن ، که هر گونه فسق و فجور و گناهى را شامل شود. بنابراین منظور از ظالم در اینجا کسى است که ولو در یک لحظه از عمر خود، هرچند در گذشته، موصوف به این صفت بوده باشد، و چنین مصداقى نیاز به بیان دارد.
در حقیقت خداوند با این بیان مى خواهد این حقیقت را براى ابراهیم (علیه السلام) بیان کند که مقام امامت به قدرى والا است که تنها کسانى شایسته این موهبت بزرگ هستند که در تمام عمر از هرگونه شرک و کفر و گناه و عصیان، پاک و به تعبیر دیگر معصوم باشند.
لذا فخر رازى نیز به تفسیر آیه فوق که مى رسد مى گوید: این آیه از دو راه دلالت بر عصمت انبیاء دارد: نخست این که منظور از این عهد همان امامت است، و مى دانیم هر پیامبر، امام است، و هنگامى که آیه دلالت بر این داشته باشد که امام نمى تواند فاسق باشد به طریق اولى پیامبر نمى تواند، گنهکار باشد، دوم این که تعبیر به «عهدى» اگر اشاره به نبوّت باشد مفهومش این است که احدى از ظالمان به مقام نبوّت نمى رسد و پیامبر باید معصوم باشد و اگر منظور امامت باشد باز دلالت آیه کامل است؛ زیرا هر پیامبرى امام است؛ چرا که مردم - در همه کارها بدون قید و شرط - به او اقتدا مى کنند.(2)
گرچه گفتار فخر رازی در تفسیر امامت کمبودی دارد ولى اعتراف صریح او در زمینه دلالت بر لزوم عصمت انبیاء - و امام - قابل توجّه است؛ تنها ایرادى که ممکن است به این استدلال وارد شود این است که: از آیه فوق عصمت انبیاء استفاده نمى شود؛ بلکه عصمت امامان استفاده مى شود. ولى ایراد فوق را مى توان چنین پاسخ گفت که در تقاضاى ابراهیم (علیه السلام) هرچند سخن از مقام امامت است، ولى در جواب پروردگار «لاَیَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمینَ»، واژه «عهد» آمده است که هم امامت و هم نبوّت را شامل مى شود؛ زیرا هر دو عهد الهى محسوب مى شوند، چرا که عهد را هرگونه تفسیر کنیم هر دو را در بر مى گیرد، و چنین موهبتى نصیب ظالمان نمى شود.
نویسنده روح البیان می گوید : «وَ فِى الاْیَةِ دَلیلٌ عَلى عِصْمَةِ الاَْنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ الصَّلاَةُ وَ السَّلاَمُ مِنَ الْکَبَائِرِ قَبْلَ الْبِعْثَةِ وَ بَعْدَهَا»؛ (این آیه دلالت بر عصمت انبیاء از کبائر دارد؛ خواه بعد از بعثت باشد یا قبل از آن).(3).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.