پاسخ اجمالی:
براساس آیه 9 سوره «شمس» رستگارى انسان، نه در گرو پندارها و خیال ها، نه در سایه ثروت و مقام، نه وابسته به اعمال اشخاص دیگر و نه مانند اینهاست، بلکه در گرو پاکسازى روح و در پرتو ایمان و عمل صالح است. و طبق داستان یوسف و زلیخا بندگى نفس، سبب بردگى انسان و تقوا و تهذیب نفس، سبب حکومت بر جهان هستى است.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 9 سوره «شمس» بعد از سوگندهاى متعدد و پى در پى، مى فرماید: (سوگند به اینها که هر کس نفس خویش را تزکیه کند، رستگار است)؛ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها».
«زَکّیها» از ماده «تزکیة» در اصل ـ چنان که «راغب» در «مفردات» آورده ـ به معنى نمو و رشد دادن است و «زکات» نیز در اصل به معنى نمو و رشد است، لذا در روایتى از على(علیه السلام) مى خوانیم: «الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الإِنْفاقِ»؛ (مال با انفاق نقصان مى یابد، ولى علم با انفاق نمو مى کند). (1)
سپس این واژه به معنى تطهیر و پاک کردن نیز آمده، شاید به این مناسبت که، پاکسازى از آلودگى ها سبب رشد و نمو است و در آیه مورد بحث، هر دو معنى امکان دارد.
هر قدر سوگندهاى قرآن در یک زمینه بیشتر و محکم تر باشد، دلیل بر اهمیت موضوع است و مى دانیم: طولانى ترین و مؤکدترین سوگندها در این سوره است، به خصوص این که: سوگند به ذات پاک خداوند سه بار در آن تکرار شده، و سرانجام روى این مسأله تکیه شده است که: فلاح و رستگارى در «تزکیه نفس» است، و محرومیت و شکست و بدبختى، در ترک تزکیه است.
در واقع، مهمترین مسأله زندگى انسان نیز همین مسأله است و در حقیقت، قرآن با تعبیر فوق این مطلب را بازگو مى کند، که رستگارى انسان، نه در گرو پندارها و خیال ها است، نه در سایه مال و ثروت و مقام نه وابسته به اعمال اشخاص دیگر (آن گونه که مسیحیان تصور مى کنند که: فلاح هر انسانى در گرو فداکارى عیسى مسیح(علیه السلام) است) و نه مانند اینها.
بلکه در گرو پاکسازى و تعالى روح و جان، در پرتو ایمان و عمل صالح است.
بدبختى و شکست انسان نیز، نه در قضا و قدر اجبارى است، نه در سرنوشت هاى الزامى، نه معلول فعالیت هاى این و آن بلکه تنها و تنها به خاطر آلودگى به گناه و انحراف از مسیر تقوا است.
در تواریخ آمده است: همسر عزیز مصر (زلیخا) هنگامى که یوسف مالک خزائن ارض و حاکم بر سرزمین «مصر» گشت، او را ملاقات کرد و گفت: « اِنَّ الْحِرْصَ وَ الشَّهْوَةَ تُصَیِّرُ الْمُلُوکَ عَبِیْداً وَ اِنَّ الصَّبْرَ وَ التَّقْوى یُصَیِّرُ الْعَبِیْدَ مُلُوکاً، فَقالَ یُوسُفُ: قالَ اللّهُ تَعالىاِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصبِرْ فَاِنَّ اللّهَ لا یُضِیْعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِیْنَ»
؛ (حرص و شهوت، پادشاهان را برده ساخت و صبر و تقوا بردگان را پادشاه، یوسف سخن او را تصدیق کرد و این کلام الهى را به او خاطر نشان ساخت: هر کس که تقوا و شکیبائى را پیشه کند، خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمى سازد). (2)
همین معنى به عبارت دیگرى نقل شده که، همسر عزیز مصر در رهگذرى نشسته بود که موکب «یوسف»(علیه السلام) از آنجا عبور کرد، زلیخا گفت: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ الْمُلُوکَ بِمَعْصِیَتِهِمْ عَبِیْداً وَ جَعَلَ الْعَبِیْدَ بِطاعَتِهِمْ مُلُوکاً».
(شکر خدائى را که پادشاهان را به سبب معصیت، برده کرد، و بردگان را به خاطر اطاعت، پادشاه). (3)
آرى، بندگى نفس، سبب بردگى انسان و تقوا و تهذیب نفس، سبب حکومت بر جهان هستى است.
چه بسیارند کسانى که بر اثر بندگى خدا به مقامى رسیده اند، که صاحب ولایت تکوینى شده و مى توانند به اذن خدا در حوادث این جهان اثر بگذارند و دست به کرامات و خوارق عادات بزنند. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.