پاسخ اجمالی:
دو نفر ازسران قریش براى تحقیق درباره پیامبر(ص) پیش دانشمندان یهود مدینه رفتند. علماء یهود به آنها گفتند: شما سه مسأله را از محمّد(ص) سؤال کنید اگر همه را پاسخ داد پیامبر است: 1- داستان گروهى از جوانان که از قوم خود جدا شدند، 2- مردى که به شرق و غرب جهان رسید، 3- حقیقت روح. آنها سؤالات خود را از پیامبر(ص) پرسیدند. پیامبر(ص) گفت فردا پاسخ می دهم - ولی انشاءالله نفرمود- و مدتی بر پیامبر(ص) وحی نازل نشد و این امر موجب شد که مردم شایعاتى بسازند. تا اینکه سوره کهف و آیه «یسئلونک عن الروح...» نازل شد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (9 ـ 12) سوره «کهف» می خوانیم: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً * إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً * فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً * ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً»؛ (آیا گمان کردى اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! * زمانى را [به خاطر بیاور] که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز»! * ما [پرده خواب را] در غار بر گوششان زدیم، و سال ها در خواب فرو رفتند. * سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم [و این امر آشکار گردد که] کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کرده اند).
شأن نزول:
مفسران، براى آیات فوق، شأن نزولى نقل کرده اند که: خلاصه اش چنین است: جمعى از سران قریش، دو نفر از یاران خود را براى تحقیق درباره دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به سوى دانشمندان یهود در «مدینه» فرستادند، تا ببینند آیا در کتب پیشین، چیزى در این زمینه یافت مى شود؟
آنها به «مدینه» رفتند، با علماى یهود تماس گرفتند و گفتار قریش را بازگو کردند.
علماء یهود، به آنها گفتند: شما سه مسأله را از محمّد(صلى الله علیه وآله) سؤال کنید، اگر همه را پاسخ کافى گفت، پیامبرى است از سوى خدا (و طبق بعضى از روایات اگر دو سؤال از آن را پاسخ کافى و یک سؤال را سربسته جواب داد، پیامبر است) و گرنه، مرد کذّابى است که شما هر تصمیمى درباره او مى توانید بگیرید.
نخست، از او سؤال کنید: داستان آن گروهى از جوانان که در گذشته دور، از قوم خود جدا شدند، چه بود؟ زیرا آنها سرگذشت عجیبى داشتند!
و نیز از او سؤال کنید: مردى که زمین را طواف کرد، و به شرق و غرب جهان رسید که بود؟ و داستانش چه بود؟
و نیز سؤال کنید: حقیقت روح چیست؟
آنها به «مکّه» بازگشتند، سران قریش را ملاقات کرده گفتند: ما معیار سنجش صدق و کذب محمّد(صلى الله علیه وآله) را پیدا کردیم، پس از آن سرگذشت خود را بازگو نمودند، بعد به خدمت پیامبر رسیده سؤالات خود را مطرح کردند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: فردا به شما پاسخ خواهم گفت ـ ولى انشاء اللّه نفرمود ـ پانزده شبانه روز گذشت، که وحى از ناحیه خدا بر پیامبر نازل نشد، و «جبرئیل» به سراغش نیامد، همین امر، موجب شد که: اهل «مکّه» شایعاتى بسازند و مطالب ناموزونى نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) بگویند.
این امر، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) گران آمد، اما سرانجام «جبرئیل» فرا رسید و سوره «کهف» را از سوى خداوند، آورد که در آن، داستان آن گروه از جوانان و همچنین آن مرد دنیاگرد بود، به علاوه آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوح...» را نیز بر پیامبر نازل کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «جبرئیل» فرمود: چرا این قدر تأخیر کردى؟
گفت: من جز به فرمان پروردگارت نازل نمى شوم، اجازه نداشتم!(1)
(لازم به تذکر است که دو بخش از پاسخ سؤالات سه گانه در این سوره آمده، اما آیه مربوط به «روح»، در سوره «بنى اسرائیل» گذشت، و نظیر این مطلب در قرآن کم نیست که آیه اى به مناسبتى نازل شود و آن را به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) در لابلاى سوره خاصى جاى دهند).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.