پاسخ اجمالی:
این آیه درباره ولید بن عقبه نازل شده که وقتی مامور شد زکات قبیله بنى المصطلق را بگیرد، مردم قبیله به استقبالش شتافتند، او خیال کرد به قصد کشتن او می آیند، ترسید و برگشت و به پیامبر(ص) گفت: که آنها از پرداخت زکات خوداری می کنند. پیامبر(ص) فردی را برای تحیق فرستاد، که مشخص شد آنها نماز می خوانند و به اسلام پایبند هستند و خبر ولید دورغ می باشد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه (6) سوره «حجرات» می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَة فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید).
شأن نزول:
براى آیه مورد بحث، دو شأن نزول، در تفاسیر آمده است که بعضى مانند «طبرسى» در «مجمع البیان» هر دو را ذکر کرده اند، و بعضى مانند «قرطبى» و «نور الثقلین» و «فى ظلال القرآن»، تنها به یکى اکتفاء کرده اند.
نخستین شأن نزولى که غالب مفسران آن را ذکر کرده اند این است که، آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ...»، درباره «ولید بن عقبه» نازل شده است، که پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را براى جمع آورى زکات از قبیله «بنى المصطلق» اعزام داشت، هنگامى که اهل قبیله با خبر شدند نماینده رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) مى آید با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا که میان «ولید» و آنها در جاهلیت، خصومت شدیدى بود، تصور کرد آنها به قصد کشتنش آمده اند.
خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگشت (بى آنکه تحقیقى در مورد این گمان کرده باشد) و عرض کرد: آنها از پرداخت زکات خوددارى کردند! (و مى دانیم امتناع از پرداخت زکات، یک نوع قیام بر ضد حکومت اسلامى تلقى مى شد، بنابراین مدعى بود آنها مرتد شده اند!).
پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخت خشمگین شد، و تصمیم گرفت با آنها پیکار کند، آیه فوق نازل شد (و به مسلمانان دستور داد: هرگاه فاسقى خبرى آورد، درباره آن تحقیق کنید).(1)
بعضى نیز بر آن افزوده اند که بعد از اخبار «ولید» درباره ارتداد قبیله «بنى المصطلق»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «خالد بن ولید بن مغیره» دستور داد: به سراغ قبیله «بنى المصطلق» برود، ولى فرمود: شتابزده کارى انجام مده!
«خالد» شبانه به نزدیکى قبیله رسید، و مأموران اطلاعاتى خود را براى تحقیق فرستاد، آنها خبر آوردند که «بنى المصطلق» به اسلام کاملاً وفا دارند، و صداى اذان و نماز آنها را با گوش خود شنیده اند، صبحگاهان «خالد» شخصاً به سراغ آنها آمد و صدق گفتار مخبرین را ملاحظه کرد، به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگشت و ماجرا را به عرض رسانید، در این هنگام آیه فوق نازل شد، و به دنبال آن پیامبر مى فرمود: «التَّأَنِّى مِنَ اللّهِ، وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ!»؛ (درنگ کردن و تحقیق، از سوى خدا است و عجله از شیطان است)!(2)
شأن نزول دیگرى که فقط بعضى از مفسران به آن اشاره کرده اند، این است: آیه در مورد «ماریه» همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) (مادر ابراهیم) نازل شد، زیرا خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کردند: او پسر عموئى دارد که گاه و بى گاه به سراغش مى آید (و روابط نامشروعى در میان است)، پیامبر، على(علیه السلام) را فرا خواند فرمود: برادرم! این شمشیر را بگیر، اگر او را نزد «ماریه» یافتى به قتل برسان!
امیرمؤمنان على(علیه السلام) عرض کرد: اى رسول خدا! من مأمورم که مانند «سکه تفتیده»(3) دستور شما را پیاده کنم، یا این که شخص حاضر چیزى مى بیند که غائب نمى بیند؟ (با تحقیق بیشتر انجام وظیفه کنم).
فرمود: نه! بر اساس این که حاضر چیزى مى بیند که غائب نمى بیند عمل کن!
على(علیه السلام) مى فرماید: شمشیر را به کمر بستم و به سراغ او آمدم، دیدم نزد «ماریه» است، شمشیر را کشیدم، او فرار کرد و از نخلى بالا رفت، سپس خود را از بالا به زیر افکند، در این هنگام پیراهن او بالا رفت و معلوم شد اصلاً عضو جنسى ندارد، خدمت پیامبر آمدم و ماجرا را شرح دادم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: خدا را شکر که بدى و آلودگى و اتهام را از دامان ما دور مى کند.(4)، (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.