پاسخ اجمالی:
حقیقت عزّت در مقام فکر و اندیشه، قدرتی است که انسان را از خضوع در برابر ستمگران باز می دارد و با آن اسیر شهوات نمی شود. اما در مقام عمل، از اعمالی سرچشمه می گیرد که دارای ریشه صحیح و روش حساب شده باشد و به عبارت دیگر در عمل صالح خلاصه می شود.
پاسخ تفصیلی:
حقیقت عزت در درجه نخست، قدرتى است که در دل و جان انسان ظاهر مى شود، و او را از خضوع و تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان، باز مى دارد.
قدرتى که با داشتن آن، هرگز اسیر شهوات نمى شود، و در برابر هوا و هوس سر فرود نمى آورد.
قدرتى که او را به مرحله نفوذناپذیرى در برابر «زر» و «زور» ارتقا مى دهد.
آیا این قدرت، جز از ایمان به خدا، یعنى ارتباط با منبع اصلى قدرت و عزت سرچشمه مى گیرد؟
این در مرحله فکر، و عقیده و روح و جان، و اما در مرحله عمل، عزت از اعمالى سرچشمه مى گیرد، که داراى ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد، و به تعبیر دیگر، آن را در عمل صالح، مى توان خلاصه کرد، این دو است که به انسان سر بلندى و عظمت مى دهد، و به او عزت و شکست ناپذیرى مى بخشد.
«ساحران دنیاپرست» معاصر فرعون، نیرنگ هاى خود را به نام و به عزت او آغاز کردند: «وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ»؛ (گفتند به عزت فرعون سوگند، که ما پیروز خواهیم شد). (1)
اما به زودى از عصاى چوپانى موسى(علیه السلام)، شکست خوردند، ولى همانها هنگامى که از زیر پرچم مذلت بار «فرعون» بیرون آمدند، و در سایه توحید قرار گرفتند و ایمان آوردند، چنان نیرومند و شکست ناپذیر شدند، که سخت ترین تهدیدهاى فرعون، در آنها مؤثر نیفتاد، دست و پا و حتى جان خویش را عاشقانه در راه خدا دادند، و شربت شهادت نوشیدند، و با این عمل، نشان دادند که در برابر زر و زور تسلیم نمى شوند، و شکست ناپذیرند، و تاریخ پر افتخار آنها امروز براى ما یک دنیا درس آموزنده است. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.