پاسخ اجمالی:
این عالمی که حادث است و دائما در حال تغییر است و قدیم نبوده، و محال است بدون علت به وجود آمده باشد، یا خود علت خویش است که باید قبل از وجود، موجود باشد، که این اجتماع نقیضین است، و یا معلول های دیگر جهان علت آن هستند که در این صورت دور پیش می آید، و یا معلول علتی است که آن هم معلول دیگری است تا بی نهایت که در این فرض تسلسل پیش می آید. لذا این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است، که هستى اش از درون ذات پاک او است.
پاسخ تفصیلی:
عالمى که در آن زندگى مى کنیم بدون شک حادث است (زیرا دائماً در حال تغییر است، و آن چه در حال تغییر است، معرض حوادث است، و چیزى که معرض حوادث است، محال است قدیم و ازلى باشد).
اکنون این سؤال پیش مى آید که اگر حادث است، از پنج حال بیرون نیست:
1ـ بدون علت به وجود آمده است. 2ـ خود علت خویشتن است. 3ـ معلولات جهان علت وجود آن هستند. 4ـ این جهان معلول علتى است که آن هم به نوبه خود معلول علت دیگرى است، و تا بى نهایت پیش مى رود. 5ـ این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است، که هستى اش از درون ذات پاک او است.
باطل بودن چهار احتمال نخست معلوم است، زیرا وجود معلول بدون علت محال است، و گر نه هر چیز در هر شرایطى باید به وجود آید، در حالى که چنین نیست.
احتمال دوّم که چیزى خودش را به وجود آورد نیز محال است، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد، و این اجتماع نقیضین است.
همچنین احتمال سوّم که مخلوقات انسان، خالق انسان باشد نیز واضح البطلان است (چرا که لازمه آن دور است).
و نیز احتمال چهارم یعنى تسلسل علت ها و کشیده شدن سلسله علل و معلول به بى نهایت، آن نیز غیر قابل قبول است، چرا که بى نهایت معلول و مخلوق، بالاخره مخلوق است، و نیاز به خالق دارد که آن را ایجاد کند، مگر بى نهایت صفر، عدد مى شود؟ یا از درون بى نهایت ظلمت، نور بر مى خیزد؟ یا از بى نهایت فقر و نیاز، بى نیازى به وجود مى آید؟
بنابراین راهى جز قبول احتمال پنجم یعنى خالقیت واجب الوجود باقى نمى ماند. و از آن جا که رکن اصلى این برهان نفى احتمال اوّل و دوّم است، قرآن به همان قناعت کرده و مى فرماید: (آیا آن ها بى سبب آفریده شده اند؟ یا خود خالق خویشتنند؟)؛ «أَمْ خُلِقُو مِنْ غَیْرِ شَىء أَم هُمُ الْخالِقُونَ». (1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.