پاسخ اجمالی:
در ظاهر بین آیات و روایات، در مورد «اکثریت» تعارض است اما وقتی به آیات و روایات در «مدح اکثریت» توجه می کنیم می بینیم معیار آن، اکثریت آگاه و همسو با قرآن و سنت بوده و آیاتی که «ذم اکثریت» کرده، مقصود اکثریت ناآگاه است که به دین اهمیت نمی دهند و امروزه بسیاری از انحرافات و بدبختی ها بخاطر رعایت نکردن همین نکته است؛ و چه بسا برخی قدرت طلبان و هواپرستان از طریق تبلیغات، توده ناآگاه را به دنبال خود می کشند و به اهداف خود می رسند.
پاسخ تفصیلی:
در بسیارى از آیات قرآن «اکثریت» مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته اند، در حالى که مى دانیم در دنیاى امروز، معیار قضاوت و سنجش خوب و بد، اکثریت جامعه ها محسوب مى شود، و این امر بسیار سؤال انگیز است.
در اینجا از آیاتى که بعد از ذکر کلمه «أکثر»، ضمیر «هم» را ذکر مى کند و غالباً به کافران، مشرکان و امثال آنها اشاره مى کند، سخن نمى گوئیم که از موضوع بحث ما خارج است، بلکه سخن از آیاتى مى گوئیم که عنوان «أکثر الناس»؛ (اکثر مردم) دارد مانند:
«وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ»؛ (ولى اکثر مردم شکرگزار نیستند).(1)
«وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛ (ولى اکثر مردم نمى دانند).(2)
«وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ»؛ (ولى اکثر مردم ایمان نمى آورند).(3)
«وَ ما أَکْثَرُ النّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ»؛ (اکثر مردم هر چند کوشش و تلاش کنى ایمان نمى آورند).(4)
«فَأَبى أَکْثَرُ النّاسِ إِلاّ کُفُوراً»؛ (اکثر مردم جز کفران و انکار حق کارى ندارند).(5)
«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»؛ (اگر از اکثر مردم روى زمین اطاعت کنى تو را از راه خدا منحرف و گمراه مى سازند).(6)
از سوى دیگر، در بعضى از آیات قرآن راه و رسم اکثریت مؤمنان به عنوان یک معیار صحیح مورد توجه قرار گرفته است، در آیه 115 سوره «نساء» مى خوانیم: «وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً»؛ (هر کس از در مخالفت با پیامبر در آید، و از طریقى جز طریق مؤمنان پیروى کند او را به همان راه که مى رود مى بریم و به دوزخ مى فرستیم، و بد جایگاهى دارد).
در روایات اسلامى در بحث روایات متعارض، مى بینیم: یکى از معیارهاى ترجیح، همان شهرت در میان اصحاب، یاران و پیروان ائمه هدى است، چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «یُنْظَرُ إِلَى مَا کَانَ مِنْ رِوَایَاتِهِمَا عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعُ عَلَیْهِ عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُور عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لا رَیْبَ فِیهِ»؛ ([هنگامى که دو نفر قاضى اختلاف نظر پیدا کنند و سر چشمه آن، اختلاف روایات باشد] باید نگاه کرد کدام یک از آن دو روایت مشهور و مورد قبول اصحاب تو است؟ باید آن را گرفت و روایتى که شاذ است و نزد اصحاب تو مشهور نیست رها کرد؛ چرا که روایت مشهور شکى در آن نیست).(7)
و در «نهج البلاغه» مى خوانیم: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»؛ (همیشه همراه جمعیت هاى بزرگ باشید که دست خدا با جماعت است، و از پراکندگى بپرهیزید که انسان تک و تنها بهره شیطان است، چونان که گوسفند تنها طعمه گرگ!).(8)
و نیز در «نهج البلاغه» مى خوانیم: «وَ الْزَمُوا مَا عُقِدَ عَلَیْهِ حَبْلُ الْجَمَاعَةِ»؛ (آنچه را که پیوند جمعیت با آن گره خورده است رها مکنید).(9)
و به این ترتیب، ممکن است براى بعضى میان این دو گروه از آیات و روایات تضادى تصور شود.
از سوى سوم، ممکن است این فکر پیدا شود که: اسلام نمى تواند با حکومت دموکراسى کنار بیاید؛ چرا که پایه دموکراسى بر آراء اکثریت مردم است که قرآن شدیداً آن را مورد نکوهش قرار داده است.
اما با کمى دقت، در همان آیات و روایاتى که در بالا آوردیم و مقایسه آنها با یکدیگر، منظور و مفهوم واقعى آنها روشن مى گردد:
جان کلام اینجا است که: اگر اکثریت، مؤمن و آگاه و در مسیر حق باشند نظرات آنها محترم و غالباً مطابق واقع است و باید از آن پیروى کرد.
ولى اگر اکثریت، ناآگاه و جاهل و بى خبر، یا آگاه اما تسلیم هوا و هوس باشند، نظرات آنها غالباً جنبه انحرافى دارد و پیروى از آن، چنان که قرآن مى گوید، انسان را به ضلالت و گمراهى مى کشد.
روى این حساب، براى به دست آمدن یک «دموکراسى سالم» باید نخست کوشش کرد: توده هاى جامعه، آگاه و مؤمن گردند، آن گاه نظرات اکثریت را معیار براى پیشبرد اهداف اجتماعى قرار داد، و گرنه دموکراسى بر اساس نظرات اکثریت گمراه، جامعه را به جهنم مى فرستد.
ذکر این نکته نیز ضرورى است که به اعتقاد ما، حتى اکثریت آگاه، رشید و با ایمان در صورتى نظراتشان محترم است که بر خلاف فرمان الهى و کتاب و سنت نبوده باشد.
گفتنى است: بخشى از الزامات جوامع امروز، در زمینه پناه بردن به آراء اکثریت، از اینجا ناشى مى شود که: آنها معیار دیگرى در دست ندارند که روى آن تکیه کنند، آنها براى کتب آسمانى و برنامه هاى انبیاء، حسابى باز نکرده اند، تنها چیزى که براى آنها باقى مانده، توده هاى مردم است، و از آنجا که قدرت آگاهى بخشى به این توده ها را ندارند، به علاوه بسیار مى شود ناآگاهى توده ها براى آنها مقرون به صرفه است و به آسانى و از طریق تبلیغات مى توانند آنها را به دنبال خود بکشند، لذا اکثریت کمى را معیار قرار داده، تا سر و صداها خاموش گردد.
و اگر درست در حال جوامع امروز، قوانین و نظامات حاکم بر آنها بیندیشیم خواهیم دید: بسیارى از بدبختى هائى که دامنگیرشان شده به خاطر رسمیت دادن به نظرات اکثریت ناآگاه است.
چه قوانین زشت و کثیفى که ـ حتى ذکر آنها شرم آور است ـ با نظر اکثریت تصویب نشده؟!
و چه آتش هائى که با نظریه اکثریت ناآگاه بر افروخته نگشته؟.
و چه مظالم و بیدادگرى هائى که اکثریت غیرمؤمن بر آن صحه نگذارده است؟!(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.