پاسخ اجمالی:
بعضي ها از «عصمت» چنين برداشت كرده اند كه اين نيروى مرموزِ خدادادى، انسان را در برابر هر نوع گناه و خطا مصونيت مي بخشد. اگر اين باشد، اين كه مايه افتخار نيست؛ چون خدا به هر كس اين نيرو را بدهد، چنين حالى پيدا مي كند. پس ترك گناه براى پيامبران فصيلتى نيست، آنها به اراده خدا در برابر گناه بيمه شده اند و ديگر مزد و ثوابى ندارند! زيرا آنها نمى توانند گناه كنند تا ترك گناه براى آنها افتخارى باشد. در جواب بايد گفت: ايراد كنندگانِ اين شبهه، مصونيت پيامبران از گناه و خطا را «مصونيت غيرِ ارادى و غيرِ اختيارى» پنداشته اند؛ در حالي آن مصونيت، يك حالت كاملا ارادى و اختيارى است.
پاسخ تفصیلی:
يكي از اشكالاتي كه در بحث «عصمت پيامبران» به نظر بسيارى مى رسد اين است كه مى گويند: اين طور كه شما در تعريفِ عصمت مي گوييد كه: «يك نيروى مرموزِ خدادادى است كه به هر كس داده شود، در برابر هر نوع گناه و انحراف و خطا مصونيت پيدا مى كند»، خب اين كه افتخار نيست؛ زيرا خدا به هر كس كه اين نيروى مرموز را بدهد، چنين حالى را پيدا خواهد كرد. مسلماً ما، شما و هر شخصِ ديگرى هم با داشتنِ چنين نيروى الهى، معصوم خواهيم شد. اگر به جانى ترين انسانِ روى زمين هم چنين نيرويى بدهند، از هر گونه گناه و خطا مصونيت پيدا خواهد كرد. بنابراين ترك گناه براى پيامبران و امامان فصيلتى نيست، آنها به اراده خدا در برابر گناه بيمه شده اند و به همين دليل لازم نيست مزد و ثوابى هم به آنها داده شود!؛ زيرا آنها نمى توانند گناه كنند تا ترك گناه براى آنها افتخارى باشد و اين درست مانند آن است كه سارقى را در يك سلول انفرادى قرار دهند و آن سارق نتواند سرقت كند، اين كه افتخارى نيست!
در پاسخ به اين شبهه بايد گفت: اين ايراد نه تنها متوجّه اصل مسئله «لزوم عصمت پيامبران» نيست؛ بلكه متوجّه مسئله «فضيلت بودنِ عصمت» است. كسانى كه چنين ايرادى را كرده اند، به درستى معنى عصمت و مصونيت پيامبران را از خطا درك ننموده اند. آنها چنين پنداشته اند كه: مصونيت پيامبران از گناه و خطا، مانند مصونيت در برابر مالاريا، حصبه، وبا و مانند آن است كه با تزريقِ واكسن هاى مخصوص، چنين حالتي در آنها پيدا مى شود و چه بخواهند و چه نخواهند اين حالت در وجود آنها هست. اشتباه آنها در همين نكته است كه آنها «عصمت» را يك نوع «مصونيت غيرِ ارادى و غيرِ اختيارى» پنداشته اند؛ در حالى كه دقيقاً مطلب به عكس آن است؛ زيرا از بحث هاي مربوط به چگونگى عصمت، اين حقيقت روشن مى گردد.
توضيح اينكه: بر خلاف آنچه ايرادكنندگان تصور كرده اند، عصمتِ پيامبران و پيشوايانِ بزرگِ دين، يك حالت كاملا ارادى و اختيارى است كه سرچشمه آن عقل، علم و ايمان آنهاست. براى روشن شدنِ اين حقيقت لازم است مثال هايي را يادآور شويم: مثال اول: هرگز يك پزشك حاضر نيست آبى را كه مملوّ از انواع ميكروب ها مى باشد، بنوشد؛ زيرا عادتاً محال است به چنين كاري تن در دهد؛ در حالى كه يك انسانِ بى اطلاع ممكن است جرعه هايى از آن را بنوشد! مثال دوم: امكان ندارد يك شخصيّتِ معروف، برجسته و محترمِ اجتماع، به خاطر دزديدنِ يك آفتابه، شبانه از ديوار خانه مردم بالا برود و اگر بر فرض چنين كارى از او سر بزند، حكايت از بيمارى روحى او مى كند. آيا آن آقاى پزشك و اين شخصيّت برجسته، به حكم اجبار و بدون اراده و اختيار، اين كارها را ترك مى كنند؟ و آيا آنها يك نوع مصونيت خالى از اراده در برابر اين اعمال دارند؟ آيا نوشيدنِ آن آبِ مملوّ از ميكروب و دزديدنِ آن آفتابه، براى آقاى پزشك و آن شخصيّتِ معروف، محال ذاتى است؟ يعنى آنها اصلا قدرت بر انجام اين كار ندارند؟!
بديهى است كه پاسخ تمام اين سؤال ها منفى است. آنها به خوبى مى توانند اين كارها را انجام دهند؛ ولى علم و دانش آنها، موقعيّتِ آنها، ايمانى كه به خطر و پستى و بى ارزش بودن آن دارند، سدّ محكمى در برابر آنها ايجاد مى كند كه با توجه به آن، احتمال چنين اعمالي در مورد آنها صفر (محال عادى) خواهد بود؛ ولى نبايد فراموش كرد كه اين سدِّ محكم، چيزى جز علم، دانش، ايمان و شخصيّت آنها نيست! آنها در برابر اين عمل و مانند آن مصونيت دارند و اين مصونيت به طور مسلّم براى آنها فضيلت است؛ زيرا زاييده فضايل درونى (علم، دانش، ايمان و شخصيّت) آنهاست، گو اينكه ممكن است در برابر بسيارى از اعمال ناپسندِ ديگر، چنين مصونيتى را نداشته باشند.
حال اگر كسى پيدا شود كه ايمان او به قدرى قوى و علم و دانش و احاطه او به حقايق، اسرار جهان و عوامل خوشبختى و بدبختى انسان به قدرى وسيع و تسلّط او بر هوى و هوس هاى خود به قدرى زياد باشد كه انجام تمام گناهان براى او حالِ نوشيدن آن آبِ مملوّ از انواع ميكروب ها را براى آن آقاى پزشك داشته باشد؛ آيا اين فضيلت محسوب نمى شود؟! اين همان مقام عظيمِ عصمت و مصونيت از گناه است كه پيامبران و امامان آن را دارا مى باشند و سرچشمه اصلى آن، ايمان، علم و دانش، تسلّط بر نفس، همّت والا و فكرِ بلند آنهاست. آيا اين مصونيت، فضيلت نيست؟! و آيا آنها در اين امرِ اختيارى نمى توانند مرتكب گناه شوند؟! آنها مى توانند و قدرت دارند؛ اما هرگز از اين قدرت خود استفاده نمى كنند و اين، بزرگ ترين افتخار و عالى ترين فضيلت براي پيامبران است.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.