مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
نيازمند را نوميد مکن؛ كه بر خويشتن ارج گزارى
امام حسين بن علی عليهما السّلام درباره رفتار مناسب با درخواست نيازمند و حفظ کرامت انسانی او می فرمايد: «نيازمند با درخواست كردن از تو حرمت خود را گرامی نداشته است، پس تو با رد نكردن او حرمت خويش را گرامی دار؛ صَاحِبُ الْحَاجَةِ لَمْ يُكْرِمْ وَجْهَهُ عَنْ سُؤَالِكَ، فَأَكْرِمْ وَجْهَكَ عَنْ رَدِّهِ».[1]
بحث درباره صاحب حاجت (نيازمند) و نحوه برخورد با او است. سؤال و تقاضا ناخواسته کرامت صاحب حاجت را مخدوش می کند؛ گرچه او در اين تقاضا مضطر باشد. حال آنچه شايسته صاحب مکنت و معيشت است، کرامت است؛ تکريم نيازمند با پاسخ شايسته، که با حفظ کرامت خويشتن رابطه ی محکمی دارد.
حفظ كرامت انسانى و عزت نفسانى
شكى نيست كه از اصول اخلاقى در اسلام، غناى نفسانى و عزّت و كرامت روحى به نحو شايسته است. شعاع اين عزّت همه شئون حيات انسان را فرا مى گيرد و مظاهر آن در همه شئون جامعه اسلامى مشاهده مى شود؛ از جمله زندگى اقتصادى و مسائل مالى.
لذا در جامعه اى كه اقتصاد بر اساس ايمان و كرامت انسانى است، افراد آن در انفاق نيز كريمانه عمل مى كنند؛ به گونه اى كه اقشار كم درآمد احساس ذلت و خوارى نمى نمايند. از اين رو در سلوك عملى پيشوايان اسلام مى خوانيم كه حتى در اطعام به مستمندان كارى نمى كردند كه آنان احساس حقارت كنند؛ مثلًا از اضافه غذا به آنان نمى دادند، بلكه از همان ابتدا از بهترين هاى سفره طعام بر مى داشتند و آن را داخل ظرف بزرگى مى گذاشتند و براى آنها مى فرستادند: [2]
«كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) إِذَا أَكَلَ أُتِيَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ بِقُرْبِ مَائِدَتِهِ فَيَعْمِدُ إِلَى أَطْيَبِ الطَّعَامِ مِمَّا يُؤْتَى بِهِ فَيَأْخُذُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ شَيْئاً فَيَضَعُ فِي تِلْكَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاكِينِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ "فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ" ثُمَّ يَقُولُ: عَلِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنَّهُ لَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ يَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ، فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ؛[3] موقعى كه ابو الحسن الرضا عليه السّلام بر سر خوان غذا مى نشست، سينى بزرگى در كنار او مى نهادند و آن سرور از بهترين خوراك هائى كه در برابر او مى نهادند، از هر خوراكى سهمى بر مى داشت و در سينى مى نهاد و مى فرمود تا براى مساكين ببرند. سپس ابوالحسن اين آيه را زمزمه مى كرد: "فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ".[4] سپس مى گفت: خداوند عزّوجلّ مى دانست كه هر كسى را امكان و توان نيست كه برده آزاد كند تا از گردنه نجات به سوى بهشت روان گردد، لذا اطعام يتيمان و خاك نشينان را در رديف آزاد كردن بردگان به شمار آورد».
شيوه برخورد با نيازمند در آيات قرآن
1. آيه شريفه «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ»[5] يکی از وظايف پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله را بيان مى كند. اين وظيفه رسيدگى به فقرا و نيازمندان و برخورد صحيح و منطقى با آنان است. [6]
«لَا تَنْهَرْ» از ماده «نهر» به معنى «راندن توأم با خشونت» است و بعيد نيست ريشه آن با «نهر» به معنى نهر آب جارى يكى باشد؛ چراكه آن هم آب را با شدت مى راند![7]
گويا خدا مى فرمايد: اى پيامبر ما! فقرا و مستمندان را از خود مران، و با صداى بلند با آنها سخن مگو و بر سر آنها فرياد مكش و به خشونت با آنان رفتار مكن.[8]
گرچه بحث ما با عنوان «نيازمند» طرح شده، امّا در منابع روايی از رد هر سائلی (در خواست کننده کمک مالی) نهی شده و آن را مکروه دانسته اند؛ اکثر اين منابع بابی را به ردّ سائل اختصاص داده اند. به عنوان مثال شيخ کلينی در کتاب الکافی خويش بابی را به عنوان «بَابُ كَرَاهِيَةِ رَدِّ السَّائِلِ»[9] طرح کرده است.
رسول خدا صلی الله عليه و آله می فرمايد: «لَا تَقْطَعُوا عَلَى السَّائِلِ مَسْأَلَتَهُ، فَلَوْلَا أَنَّ الْمَسَاكِينَ يَكْذِبُونَ، مَا أَفْلَحَ مَنْ رَدَّهُمْ؛[10] درخواست سائل را قطع نكنيد (درخواست او را گوش دهيد)؛ چرا كه اگر دروغ گويىِ [برخی] درماندگان نبود، رد کننده آنان هرگز رستگار نمى شد».
اميرمؤمنان عليه السلام در ضمن توصيه هايی که به کميل بن زياد داشته، می فرمايد: «لَا تَرُدَّ سَائِلًا وَ لَوْ مِنْ شَطْرِ حَبَّةِ عِنَبٍ أَوْ شِقِّ تَمْرَةٍ؛[11] هيچ سائلى را رد مکن، حتّى اگر با حبّه ای از انگور يا تکّه ای از خرما باشد».
امام باقر عليه السلام نيز می فرمايد: «لَوْ يَعْلَمُ السَّائِلُ مَا فِي الْمَسْأَلَةِ، مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً وَ لَوْ يَعْلَمُ الْمَسْئُولُ مَا فِي الْمَنْعِ، مَا مَنَعَ أَحَدٌ أَحَداً؛[12] اگر سائل بداند كه در سؤال و خواهش كردن چه نهفته است، هرگز كسى از كسى چيزى درخواست نمى كرد و اگر كسى كه از وى خواهشى مى شود بداند كه در نوميد كردن چه نهفته است، هرگز كسى، كسى را نوميد بر نمى گرداند».
2. در آيه 263 سوره بقره می خوانيم: «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مّنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ؛ گفتار پسنديده [در برابر نيازمندان] و عفو [و گذشت از خشونت هاى آنها] از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بى نياز و بردبار است».
اين آيه مى گويد: عمل آنها را كه در برابر ارباب حاجت گفتار نيكو و زبان خوش دارند، و در برابر اصرار آنها حتّى اگر توأم با خشونت باشد، عفو و گذشت مى كنند، بهتر است از بخشش كسانى كه به دنبال انفاق، نيازمندان را آزار مى دهند. اين آيه منطق اسلام را در مورد ارزش هاى اجتماعى مردم و آبرو و حيثيّت آنها روشن مى سازد و عمل آنهايى را كه در حفظ اين سرمايه هاى انسانى مى كوشند و ارباب حاجت را با گفتار نيكو و احياناً راهنمايی هاى لازم بهره مند كرده، هرگز اسرار آنها را فاش نمى سازند، از بخشش افراد خودخواه و كوته نظرى كه در برابر كمك مختصرى هزارگونه زخم زبان به افراد آبرومند مى زنند و شخصيّت آنها را در هم مى شكنند، برتر و بالاتر مى شمرد.
از آنچه گفته شد روشن مى شود كه «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ» معنى وسيعى دارد و هرگونه سخن نيك، دلجويى و راهنمايى را شامل مى شود.
«مَغْفِرَةٌ» به معنى «عفو و گذشت» در برابر خشونت ارباب حاجت است. آنها كه بر اثر هجوم گرفتاری ها پيمانه صبرشان لبريز شده، گاهى بدون هيچ گونه تمايل درونى سخنان خشونت آميزى بر زبان جارى مى سازند. اين افراد در واقع از اجتماع ظالمى كه حقّ آنها را نداده، به اين وسيله مى خواهند انتقام بگيرند و كمترين جبرانى كه اجتماع و افراد متمكّن در برابر محروميّت آنان مى توانند بكنند، اين است كه سخنان آنها را كه جرقّه هاى آتش درون آنان است با تحمّل بشنوند و با ملايمت خاموش سازند.
بديهى است كه تحمّل خشونت آنها و گذشت از برخوردهاى زننده آنان از عقده هايشان مى كاهد؛ از اين رو اهمّيّت اين دستور اسلامى روشن تر مى گردد و گاه ارزش آن از ارزش انفاق به آنها بيشتر است.
بعضى كلمه «مغفرت» را در اينجا به معنى ريشه اصلى آن كه پوشانيدن و مستور ساختن است، گرفته اند و اين كلمه را اشاره به پرده پوشى بر اسرار حاجتمندان آبرومند دانسته اند. البتّه اين تفسير با آنچه در بالا گفتيم منافاتى ندارد، زيرا اگر مغفرت به معنى وسيع تفسير شود، هم عفو و گذشت را در برخواهد داشت، هم «پوشانيدن و مستور داشتن اسرار نيازمندان» را.
در تفسير «نور الثّقلين» از پيغمبر گرامى اسلام چنين نقل شده: «إِذَا سَأَلَ السَّائِلُ فَلَا تَقْطَعُوا عَلَيْهِ مَسْأَلَتَهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْهَا، ثُمَّ رُدُّوا عَلَيْهِ بِوَقَارٍ وَ لِينٍ، إِمَّا بِبَذْلٍ يَسِيرٍ أَوْ رَدٍّ جَمِيلٍ، فَإِنَّهُ قَدْ يَأْتِيكُمْ مَنْ لَيْسَ بِإِنْسٍ وَ لَا جَانٍّ، يَنْظُرُونَ كَيْفَ صَنِيعُكُمْ فِيمَا خَوَّلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى».[13]
در اين حديث پيامبر صلى الله عليه و آله گوشه اى از آداب انفاق را روشن ساخته مى فرمايد: «هنگامى كه حاجتمندى از شما چيزى بخواهد، گفتار او را قطع نكنيد تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد؛ يا چيزى كه در قدرت داريد در اختيار او بگذاريد، و يا به طرز شايسته اى او را باز گردانيد، زيرا ممكن است سؤال كننده فرشته اى باشد كه مأمور آزمايش شما است، تا ببيند در برابر نعمت هايى كه خداوند به شما ارزانى داشته چگونه عمل مى كنيد».
«وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ»: جمله هاى كوتاهى كه در آخر آيات قرآن آمده است و صفاتى از صفات خداوند را بيان مى كند با مضمون همان آيه حتماً ارتباط دارد. با توجّه به اين نكته، منظور از جمله «وَاللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ؛ خدا بى نياز و بردبار است»، گويا اين است كه چون بشر طبعاً طغيانگر است، با رسيدن به مقام و ثروت خود را بى نياز گمان مى كند و اين حالت گاهى موجب پرخاشگرى و بدزبانى او نسبت به محرومان و مستمندان مى شود؛ لذا، مى فرمايد بى نياز فقط خداست.
در حقيقت اوست كه از همه چيز بى نياز است و بى نيازى بشر در واقع سرابى بيش نيست و نبايد موجب غرور و طغيان و بى اعتنايى او نسبت به فقرا گردد. بعلاوه، خداوند در برابر ناسپاسى مردم بردبار است، افراد با ايمان نيز بايد چنين باشند.
نيز ممكن است جمله مزبور اشاره به اين باشد كه خداوند از انفاق هاى شما بى نياز است و آنچه انجام مى دهيد به سود خود شما است؛ بنابراين منّتى بر كسى نداريد. بعلاوه او در برابر خشونت هاى شما بردبار است و در عقوبت عجله نمى كند، تا بيدار شويد و خود را اصلاح كنيد.[14]
3. خداوند متعال در آيه 264 سوره بقره و در ادامه آيه فوق مى فرمايد: «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاذى كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لايُؤمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَاصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لايَقْدِرُونَ عَلى شَىْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللّهُ لايَهْدِى الْقَومَ الْكافِرينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منّت و آزار باطل مسازيد. همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى كند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نمى آورد. [كار او] همچون قطعه سنگى است كه بر آن [قشر نازكى از] خاك باشد [بذرهايى در آن افشانده شود] و رگبار باران بدان رسد [و همه خاك ها و بذرها را بشويد] و آن را صاف [و خالى از خاك و بذر] رها كند. آنان از كارى كه انجام داده اند، چيزى به دست نمى آورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نمى كند».
اين آيه شريفه با خطاب به مؤمنان و اهل ايمان شروع مى شود؛ معناى اين خطاب آن است كه آنچه در اين آيه بيان شده و بدان دستور داده شده است، شرط ايمان است و كسى كه آن را انجام ندهد، مؤمن نيست.
خداوند مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صدقات خود را با منّت نهادن و سخن گفتن درباره آن و اذيّت كردن گيرندگان صدقات، باطل نكنيد. از اين بخش از آيه شريفه نتيجه گرفته مى شود كه دو چيز صدقه را باطل مى كند: نخست، منّت گذاردن و ديگر، آزار و اذيّت رساندن. زيرا گاه ديده مى شود كه كسى به ديگرى كمك مى كند، ولى تا آخر عمر او را اذيّت مىكند؛ مثلًا مى گويد: «اگر من نبودم بيچاره مى شدى و آبرويت مى رفت» يا «آبرو و سرمايه ات مرهون من است» و يا «اين پول را بگير، ولى ديگر تو را اين جا نبينم».
نه تنها آزار و منّت بر فقير، صدقه را باطل مى كند و كارى پسنديده محسوب نمى شود، حتّى قطع سخن نيازمند در شرح حال و بيان مشكلات خويش، امرى نكوهيده و ناپسنديده است.[15]
بنابراين، اگر انسان قادر بر كمك نيست، يا به هرعلّتى تمايل بر انفاق ندارد، بايد با زبان خوش نيازمند را جواب كند؛ مثلًا بگويد: «مرا ببخش، اين بار توفيق كمك ندارم» يا «معذرت مى خواهم، فعلًا دستم خالى است» يا «اميدوارم دفعه بعد خداوند توفيق كمك به من عنايت فرمايد».
انسان يا به فقير كمك نمى كند و با كلام نرم و سخن خوش از وى عذرخواهى مى كند. يا اگر كمك كرد و اجر انفاق را برد، در حفظ اين حسنه تلاش مى كند و آن را با منّت و اذيّت خراب نمى كند.[16]
كَرَم، کريم و مقام كريمان
در منابع لغت براى واژه «كرم» دو معنا ذكر شده است: نخست جود و بخشش و دوم شخصيت و شرافت و ممكن است كه هر دو به يك معنا بازگشت كنند، زيرا يكى از نشانه هاى شخصيت و شرافت انسان، جود و بخشش است.[17]
درباره اهميت كرم و مقام كريمان روايات زيادى از معصومان عليهم السلام نقل شده است؛ درباره اهميت كرم همين بس كه يكى از صفات بارز خدا كريم بودن است.[18]
كريم گاه به خداوند متعال گفته مى شود؛ همانگونه كه در آيه 40 سوره نمل آمده است: «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ». گاه در وصف فرشتگان و ملائكه آورده مى شود؛ همانگونه كه جبرئيل امين با اين وصف توصيف شده است: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ».[19] در بعضى موارد به عنوان يكى از ويژگی هاى پيامبران و فرستادگان پروردگار مطرح مى شود؛ همانطور كه در آيه 17 سوره دخان آمده است: «وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ». گاه نامه اى كه از سوى شخص مهم و محترمى نوشته شده، با اين واژه تعريف مى شود؛ همانگونه كه بلقيس به هنگام دريافت نامه حضرت سليمان عليه السلام گفت: «أُلْقِىَ إِلَىَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ».[20]
خلاصه اينكه اين صفت، در مورد خداوند، فرشتگان، پيامبران و نامه پيامبران به كار برده شده، و با اين درجه از اهميّت شايسته است معناى آن را بدانيم.[21]
در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام مى خوانيم كه فرمود: «الْكَريمُ مَنْ بَدَأَ بِإِحْسانِهِ؛[22] كريم كسى است كه بى آنكه از او طلب كنند، احسان مى كند». در تعبير ديگرى از همان حضرت عليه السلام آمده است: «الْكريمُ مَنْ سَبَقَ نَوالُهُ سُؤالَه؛[23] كريم كسى است كه بخشش او بر سؤال و تقاضا پيشى مى گيرد».[24]
امام حسن مجتبى عليه السلام نيز كه به كريم اهل بيت عليهم السلام معروف است، در پاسخ سؤال كسى كه از معناى كريم پرسيده بود، فرمودند: «الْابْتِداءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ؛[25] كسى كه قبل از تقاضا كمك مى كند».
كريم هنگامى كه آثار و نشانه هاى نياز را در شخصى مشاهده مى كند، فرصت سؤال و تقاضاى كمك نمى دهد و قبل از آنكه نيازمند تقاضاى كمك كند، نياز او را برطرف مى سازد. واين كار مهم است، هر چند كمك كردن به فقير پس از تقاضا نيز كار با ارزشى است.
حال كه خداوند، فرشتگان و پيامبران كريمند، شايسته است ما هم كريم باشيم، تا مشمول لطف و كرم خداوند كريم قرار گيريم.[26]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.