بررسی نقش عالمان شیعه در گسترش علوم اسلامی در دائرةالمعارف قرآن لیدن
حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین محمدی؛ عضو هیئت علمی و استادیار جامعةالمصطفیالعالمیة (mhmtafsir@yahoo.com).
مقدمه
دایرة المعارف قرآن لیدن در شش جلد مشتمل بر قریب هفتصد مدخل به زبان انگلیسی از سال ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۶ میلادی در انتشارات بریل در لیدن هلند چاپ و منتشر شده است. سرویراستار این مجموعه خانم جین دمن مک اولیف، استاد دانشگاه جرجتاون آمریکاست. تاکنون چهار جلد این دائرةالمعارف توسط معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات، توسط بعضی از متخصصان به فارسی ترجمه و توسط انتشارات حکمت انتشار یافته است.
دائرةالمعارف قرآن لیدن بهترین اثر ادبی معاصر غربی در معرفی قرآن کریم است، که بهترتیب الفبایی مداخل را براساس واژگان انگلیسی تنظیم نموده و در شش جلد که یک جلد آن شامل انواع نمایهها میشود از سال 2006-2001م توسط انتشارات بریل در شهر لیدن هلند چاپ و منتشر شده است. سرویراستار این دائرةالمعارف خانم جین دمن مک أولیف،(1) استاد دانشگاه جرج تاون آمریکاست. دیگر سرویراستاران آن عبارتند از:
کلودژیلیو،(2) ویلیام گراهام،(3) وداد قاضی،(4) آندره ریپین(5) و هیأت مشاوران این دائرةالمعارف عبارتند از: نصر حامد ابوزید،(6) محمد آرکون،(7) گرهارد بورینگ،(8) جرالد هاوتینگ،(9) آنگلیا نویورث،(10) فردریک لیمهوس(11)و(12) هریک از مقالات این دایرةالمعارف، نوشته یکی از محققان مسلمان یا غیرمسلمان است که در دانشگاههای غربی و برخی کشورهای اسلامی به تدریس و تحقیق در زمینه مطالعات قرآنی اشتغال دارند. مؤلفانی چون نصر حامد ابوزید (مصری)، محمدعلی امیر معزی(13) و محسن ذاکری، محمد آرکون (الجزایری)، وائلبن حلّاق(14) (فلسطینی)، مستنصر میر(15) (پاکستانی)، عبدالعزیز ساشادنیا(16) (تانزانیایی) به تألیف مقاله پرداختهاند. همچنین شماری از قرآنپژوهان معروف غربی مانند: جان برتن،(17) ریچارد مارتین،(18) هارالد موتسکی،(19) تألیف بخشی از مقالات این دایرةالمعارف را برعهده داشتهاند.
با توجه به اینکه در بعضی از مقالات این دائرةالمعارف به نقش عالمان و مفسران و ادیبان شیعه اعتراف گردیده و این دائرةالمعارف در کشورهای غربی موردتوجه اندیشمندان قرار دارد و از طرف دیگر تبلیغات بر علیه شیعه و عالمان آن در عدم نقش آنها در تدوین و گسترش علوم مختلف اسلامی بهصورت فزایندهای روبهرشد است. در نوشتن این مقاله سعی شد چهار جلد از دائرةالمعارف قرآن لیدن مورد مطالعه قرار گرفته و نظرات دانشمندان غربی پیرامون نقش عالمان شیعه إثناعشری در گسترش علوم اسلامی استخراج و مورد بحث و تحلیل و بررسی قرار گیرد.
الف) مفهومشناسى
اصطلاح دائرةالمعارف را نخستینبار «پطرس بستانى» در حدود 1876م، به زبان عربى و حوزه فرهنگ اسلامى وارد كرد. وی آن را لفظی یونانی و مجموع علوم و فنون هفتگانه آموزشی میداند؛ مانند حساب، هندسه، موسیقی و ... که دانشمندان قدیم آنها را میآموختند...، ولی در عصر حاضر دائرةالمعارف خلاصه معارف بشری در یک رشته یا همه رشتهها است که بهصورت موضوعی یا الفبایی سامان مییابد. اصل کلام پطرس بستانی اینگونه است: انسكلوبیدیا لفظة یونانیة معناها دائرة التعلیم و هى فى الأصل إسم لمجموع الفنون و العلوم التعلیمیة السبعة التى كان أعیان الناس یتعلمونها فى القدیم و هى الغراماتیق و الحساب و الهندسة و الموسیقى و الهیئة و المنطق و البیان، ....الكاملة: اما كلمة انسلكوبیذیا فى أیامنا هذه فمعناها ملخص المعرفة البشریة إما فى باب واحد أو فى الأبواب كلها، و هى إما أن تكون مرتبة ترتیباً نظامیاً موافقاً للارتباط المنطقى بین المواضیع أو ترتیباً قاموسیاً موافقاً لنظام الأحرف الهجائیة و لذلك كانت الانسكلوبیذیا على نوعین خاصة و عامة نظامیة بحسب المواضیع أو قاموسیة بحسب الاحرف.(20)
دهخدا در مورد واژه دائرةالمعارف می نویسد: حاوىالعلوم، كتابى حاوى مجموع معارف انسانى، فرهنگ فنون و علوم، خلاصه قابلفهمى از معارف بشرى، شاخهاى از اطلاعات علمى حاوى رشته ها و زمینه هاى مختلف علمى در موضوعات جداگانه و آن معمولاً ترتیب الفبایى دارد؛ مانند دائرةالمعارف بریتانیكا كه در سال 1768م انتشار یافت. دائرةالمعارف گاه به رشته هاى یك موضوع محدود است؛ چون دائرةالمعارف كاتولیك.(21)
و نیز برخى نوشته اند: دائرةالمعارف، كتاب مرجعى خودبسنده، با دو هدف اصلى است: دربرگیرى دانش روزآمد درباره یك رشته خاص علمى یا گروهى از رشته ها بهمنظور آسانكردن دسترسی به رشته هاى علوم.(22)
1. لیدن
لَیدن شهری دانشگاهی در استان هلند جنوبی و در نزدیکی لاهه است. این شهر با جمعیتی برابر با ۱۱۷٫۰۳۷ نفر، پنجمین شهر بزرگ در این استان است. دانشگاه لیدن که از کهنترین دانشگاه هلند است، در این شهر قرار دارد. این دانشگاه در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی، یکی از بزرگترین دانشگاههای اروپا بود. چهرههای علمی بزرگی همچون، دکارت، در این دانشگاه بودند. دانشگاه لیدن دارای ۶ دانشکده، بیش از ۵۰ بخش و بیش از ۱۵۰ دوره آموزشی بوده و از شهرت بینالمللی زیادی برخوردار است. در رتبهبندی دانشگاهی شانگهای در سال ۲۰۱۰، این دانشگاه در رتبه هفتادم جهانی قرار داشته است.(23)
2. شیعه
کتابهایی چون القاموسالمحیط،(24)، تاجالعروس،(25) لسانالعرب،(26) و النهایة ابناثیر(27) و معجمالمقاییس اللغة(28)، شیعه را دارای دو معنا دانستهاند:
پیرو و یاور در این کتب آمده است: «شیعة الرجل ای اتباعه و انصار»؛ (شیعه فرد یعنی پیروان و یاورانش) در قرآن کریم نیز این واژه در این معنا به کار رفته است. «وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَینِ یقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ»؛(29) (او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را دید كه به جنگ و نزاع مشغولند، یكى از پیروان او بود [و از بنىاسرائیل]، و دیگرى از دشمنانش. آنكه از پیروان او بود، در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك کرد. موسى مشت محكمى بر سینه او زد و كار او را ساخت [و بر زمین افتاد و مرد] موسى گفت: «این [نزاع شما] از عمل شیطان بود، كه او دشمن و گمراهكننده آشكارى است).
درباره این معنا توجه به دو نکته ضرورت دارد:
اول: لازم نیست شخص رهبر مثبت باشد؛ برای مثال پیروان خاندان ابوسفیان «شیعه - آل ابیسفیان» خوانده میشوند.
دوم: کاربرد این واژه نشاندهنده شدت همبستگی میان پیرو و رهبر است، همبستگیای که در کاربرد واژههایی چون «اتباع»؛ (پیروان) دیده نمیشوند. این سخن را میتوان با تعریف راغب اصفهانی از واژه شیعه نیز تایید کرد؛ زیرا او که معمولاً به ریشهیابی واژههای قرآنی میپردازد، این واژه را از خانواده شیاع بهمعنای انتشار و تقویت شمرده است و شیعه را کسانی دانسته که انسان بهوسیله آنها تقویت میشود و انتشار پیدا میکند.(30) بهعبارت دیگر شیعیانِ فرد کسانی هستند که از جهت زمان و مکان باعث افزایش گستره وجودی وی میشوند.
هماهنگ در اهداف اصول و مبانی: در این کاربرد، دو شخص که اهداف و اصول و مبانی مشترک دارند، شیعه یکدیگر خوانده میشوند؛ گرچه معمولاً شخص متاخر را شیعه شخص متقدم مینامند. در کتب واژهشناسی به اینمعنا کمتر اشاره شده است، اما میتوان کاربرد آن را در قرآن کریم دید. در آیه: «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ»(31)؛ (ابراهیم از شیعیان او [نوح] بود). این آیه حضرت ابراهیم(علیه السلام)را از شیعیان حضرت نوح(علیه السلام)معرفی میکند. با توجه به بهرهمندی ابراهیم از شریعت مستقل، نمیتوان او را پیرو حضرت نوح(علیه السلام) دانست. بلکه آنها در اصول و مبانی و اهداف مشترک بودند.
جعفر سبحانی در تعریف شیعه آورده است: کسى که از على(علیه السلام) و فرزندان او پیروى مىکند که ایشان جانشینان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و پیشوایان مردم پس از اویند و آن حضرت ایشان را به فرمان خدا براى این مقام نصب کرده و نامها و ویژگىهاى آنان را یاد کرده است.(32)
شاید بتوان با توجه به فرقههای مختلف شیعه در طول تاریخ، عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: «شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی(علیه السلام)را از راه نص ثابت دانسته و حضرت علی(علیه السلام) را سزاوارترین شخص برای جانشین حضرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) میداند». در این تعریف، بر واژه نص تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروههای دیگر است؛ زیرا گروههای دیگر جانشینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را انتخابی میدانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) منوط دانسته است.(33) با این تعریف افرادی که تنها در شمار دوستداران حضرت علی(علیه السلام) جای دارند، از دایره شمول واژه شیعه خارج میشوند.
این مقاله، مقالات دائرةالمعارف قرآن لیدن را که درباره مفسران و عالمان و ادیبان شیعه امامیه (دوازده امامی) و نقش آنها در گسترش یکی از علوم اسلامی آمده بررسی، و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و فِرَقِ دیگر شیعه اگرچه در دائرةالمعارف لیدن مقالاتی درباره آنها وجود دارد، اما از این مقاله خارج خواهد بود.
ب) قم و عراق پایگاه عالمان شیعی
در مقاله، آموزش ترویج قرآن، بخش ایران و عراق اثر نلی فان دورف – هِردُو آمده است:
شهر قم در ایران از دیرباز یکی از مراکز پیشگام آموزش شیعی بوده است و سنت مدرسه در آن جریان داشته که سطوح آموزشی موردنیاز طلبهها را برای دستیابی به مقام «مجتهد» عالم معتبر در زمینه فقه، ارائه میکند در حوزه علمیه، عالیترین و مشهورترین مدارس بر حول شخصیت آیتاللّهها، مراجع تقلید متمرکز است. نظرات و تعالیم این مراجع فراتر از شهر قم میرود و شیعیان سراسر جهان از عقاید آنها پیروی میکنند. مراجع تقلید خطابه و سخنرانیهای تخصصی در سطوح پیشرفته ارائه میکنند. پس از انقلاب 1979 به رهبری آیتالله روحالله خمینی، شهر قم به مرکز آموزش و ساماندهی سیاسی روحانیت شیعه تبدیل شد. پس از انتقال مرکز آموزش شیعی از ایران به عراق در اواسط قرن 12ق، نجف و کربلا در عراق به پایگاه شیعی تبدیل شدند، تا سال 1920م تأثیرات دینی و سیاسی این دو شهر به خصوص نجف فراتر از مرزها گسترش یافته بود، از مدارس نجف متخصصان و عالمان در زمینه فقه و افراد مشهوری در ادبیات تربیت شدند. امروزه دو شهر نجف و کربلا بهعنوان مرکز مطالعات دینی و رهبری شیعیان عراق همچنان به حیات خود ادامه میدهد.(34)
در جای دیگر این مقاله آمده است:
در محافل شیعی، مراجع مختلفی که در شهرهای قم و نجف یا کربلا زندگی میکنند، هدایت و رهبری مومنان شیعه را برعهده دارند، این مراجع که واجد بالاترین مقام در فقه تلقی میشوند، میتوانند اسلام را متناسب با چالشهای عصر جدید تفسیر کنند، نمایندگان دینی برخی از مراجع مثل آیتاللّه سیدعلی حسینی سیستانی در عراق به پرسشهای شیعیانی که در غرب زندگی میکنند پاسخ میدهند و نیازمندیهای دینی آنها را تأمین میکنند... آیتاللّه محمدحسین فضلاللّه مرجع لبنانی دارای یک پایگاه اینترنتی به زبان انگلیسی و عربی است و مخاطبان میتوانند خطبههای نماز جمعه او را در آن بخوانند، وی همچنین بههمراه مسلمانان مقیم غرب همایشهای تلفنی برگزار میکند، قابلفهمبودن سخنان، برنامهمند بودن و واقعبینی آیتاللّه حسین فضلالله(35) باعث شده میان جوانان شیعی از محبوبیت بسیاری برخوردار باشد.(36)
تحلیل و بررسی
از اولین دوره بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، فقه شیعه بهواسطه وجود امامان، صرفاً بیان احادیث بود تا دوره معاصر که این علم دستخوش تغییرات روشی و محتوایی زیادی قرار گرفت. از زمان شروع غیبت کبری در قرن چهارم تا نیمه اول قرن پنجم، فعالیتهای علمی فقه به دو شهر قم و ری منتقل شد. دلیل انتقال مکاتب فقهی شیعه از عراق به ایران آن بود که فقهای شیعه در سرزمین عراق با آزار و اذیت عباسیان روبهرو بودند و دو شهر قم و ری، مکان امنی برای نشر و توسعه علوم اهلبیت(علیهم السلام) بهشمار میرفت. در این دوره، فقیهان و عالمان معروفی چون علیبن ابراهیم قمی، محدث کلینی، ابنقولویه، علیبن بابویه، (پدر شیخ صدوق) محمدبن علی بابویه (شیخ صدوق) به فقه شیعی خدمات زیادی رساندند.
از مهمترین ویژگیهای این دوره میتوان به دو امر اشاره کرد:
توسعه در تدوین، جمع و تنظیم احادیث. از قبیل کتاب الکافی ومن لایحضرهالفقیه؛
تدوین کتابهای فقهی جدید که بیشتر در قالب پرسش و پاسخهایی بود که نزد فقها مطرح میشد.
شهر بغداد نیز در اواخر دوره غیبت صغرا و ابتدای غیبت کبری، مرکزی علمی و محوری فقه شیعه بود. این وضعیت تا زمان حمله هلاکوخان ادامه داشت. این حوزه چندین ویژگی عمده و برجسته داشت که عبارتند از:
اول: ظهور فقهای بزرگی چون شیخ مفید، سید مرتضی، و شیخ طوسی که از سرآمدان فقها و محدثان عصر خود بودهاند.
دوم: ظهور فقه مقارن: در این دوره، کتابهای الانتصار و ناصریات توسط سیدمرتضی والخلاف بهوسیله شیخ طوسی با این هدف تألیف شد.
سوم: توانایی فقهای این دوره در مباحث کلامی: از دیگر ویژگیهای فقهای این شهر آن است که ایشان علاوه بر فقه، در علم کلام نیز تخصص و تبحّر داشتند.
چهارم: پایهریزی اصول فقه: در این دوره، کتابهای اصولی از قبیل الذریعة إلی اصولالشریعة سیدمرتضی و بعد از آن، العدة شیخ طوسی تدوین و مباحث اصول فقه بهصورت مدونی ارائه شد.
پنجم: تثبیت اجتهاد: یکی دیگر از ویژگیهای این دوره، تثبیت روش اجتهادی در فقه شیعه توسط فقیهانی مانند شیخ مفید بوده است.
ششم: توجه به ترویج و تفسیر قرآن: فقهای برجسته این مدرسه، علاوه بر فقه، حلقههای درس و بحث تفسیر قرآن داشتهاند. کتاب امالی سیدمرتضی تفسیر شیعه را از جهت تحلیلهای ادبی - کلامی وارد مرحله جدیدی کرد. تفسیر تبیان توسط شیخ طوسی از دیگر تفسیر معروف شیعی در این دوره است.
حوزه نجف هم، از قرن پنجم هجری قمری تا دوران کنونی برقرار بوده است. در این ۱۱ قرن، فراز و فرودهای زیادی داشته است و سه دوره رشد را میتوان برای آن برشمرد.
دوره اول: بهدنبال حملاتی که در بغداد، پس از وفات سید مرتضی، به منزل شیخ طوسی صورت گرفت، وی این شهر را ترک و به نجف مهاجرت کرد و به تربیت شاگردانی توانمند در فقه و علوم دیگر پرداخت. ویژگیهای عمده این مدرسه فقهی، پایبندی به رجال و ضبط راویان بوده است که بهصورت دقیق و نظاممند با نگارش کتابهای مهم رجالی مانند رجال کشی، الفهرست و رجال توسط شیخ طوسی شروع شد.
دوره دوم: پس از درگذشت شیخ طوسی، حوزه نجف کمکم رونق فقهی خود را از دست داد و برای مدتی طولانی مرکزیت فقهی از نجف به حله و جنوب لبنان منتقل شد. این امر تا زمان محقق اردبیلی ادامه داشت و توسط وی، این حوزه بار دیگر رشد و رونق یافت؛ تا جاییکه حسن عاملی و سید محمد عاملی از جبل عامل به نجف مهاجرت کردند.(37)
دوره سوم: پس از ظهور اخباریون در کربلا، فقیهان برجستهای در نجف ظهور کردند و تا حدود یک قرن، این شهر دوباره بهعنوان مرکز و گسترش فقه شیعی مطرح شد. این توسعه دوباره با شیخ جعفر کاشفالغطاء و شاگرد وی محمدحسن نجفی شروع شد و با فقیهان و اصولیونی چون شیخ مرتضی انصاری، میرزا حسن شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی، میرزا محمدحسن آشتیانی، محمدحسن مامقانی، محمدکاظم خراسانی، میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و محمد حسن اصفهانی ادامه یافت. در سده اخیر با فقیهانی چون ابوالقاسم خویی، سیدمحسن طباطبایی حکیم، سیداحمد خوانساری و محمدتقی خوانساری به حیات خود ادامه داد.(38)
با حمله افغانها به اصفهان(39) و ایجاد آشوب در این منطقه، فقیهان این حوزه به سمت کربلا حرکت کردند و با ورود شیخ یوسف بحرانی به کربلا، این حوزه رونق خاصی پیدا کرد. همزمان با وی، وحید بهبهانی مجلس درس پررونقی در این شهر برپا کرد و شاگردان برجستهای را تربیت کرد. سیدمهدی بحرالعلوم، سیدعلی طباطبایی، ملااحمد نراقی، ملامهدی نراقی و میرزا ابوالقاسم قمی از جمله فقیهان مطرح این حوزه فقهی بودهاند.(40)
ج) مدرسه قم
شهر قم، گرچه از قرن سوم مرکز علم و دانش بوده است، اما با ورود شیخ عبدالکریم حائری به این شهر، حوزه این شهر رونق یافت و فقیهان و علمای زیادی را به جهان تشیع معرفی کرد. از جمله فقیهان و شخصیتهای مطرح این حوزه میتوان از سیدحسین بروجردی، سیدروحالله خمینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، محمدتقی خوانساری، سیدشهابالدین نجفی مرعشی نام برد. در حال حاضر، این حوزه رونق خاصی دارد و مجالس درس فقه و اصول زیادی در این شهر برقرار است.(41)
حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه میفرمایند:
اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود که امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهلبیت(علیهم السلام) به خورد تودهها داده بودند. جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار(صلی الله علیه واله وسلم) و سیره معصومین(علیهم السلام) و ثبت و تنقیح آنها در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را بهکار میگرفتند، کار آسانی نبوده است که بحمداللّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار بابرکتی همچون کتب اربعه و کتابهای دیگر متقدّمین و متأخرین از فقه و فلسفه، اصول، کلام، حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشتههای متنوّع علوم مشاهده میکنیم.(42)
نتیجه این تلاش علمی و توصیفناپذیر، پیدایش مجموعههای حدیثی گرانسنگ و نفیسی هم چون گردآوری نهجالبلاغه توسط سید رضی(ره)، و نیز اصول، فروع و روضةالکافی توسط محمدبن یعقوب کلینی، منلایحضرالفقیه توسط شیخ صدوق، التهذیب و الاستبصار توسط شیخ طوسی، وسائلالشیعة توسط شیخ حرّ عاملی و مجموعه بحارالانوار توسط علّامه مجلسی بوده است.(43)
علمای شیعه فعالیّتها و نیروهای علمی خود را در جهت دفاع از مذهب تشیّع متمرکز ساختند و در این راه تلاشهای مستمر و پیوستهای را به انجام رساندند؛ زیرا شیعیان، قرنهای متمادی بهدلیل تهاجمات فکری، مذهبی و سیاسی در رنج و مصیبت بهسرمیبردند و علمای آنان در فرصتهای مناسبی که آزادی بیان و عمل برای آنان فراهم میشد، در دفاع از مذهب تشیّع دست به تألیفاتی میزدند و مناظراتی در جهت ردّ عقاید دشمنان مذهب شیعه برپا میکردند. شیخ محمد جواد مغنیه در اینباره چنین میگوید:
نخبگانی از دانشمندان که از مکتب اهلبیت(علیهم السلام) سیراب شده بودند، دفاع از مذهب تشیع را به عهده گرفتند. از جمله این بزرگان شیخ مفید، سیدمرتضی، علّامه کراجکی و علّامه حلّی بودند که دلایل و براهین محکمی را از کتاب و سنّت گردآوری نمودند و به پاسخگویی و ردّ اتّهامات و افترائاتی که بر علیه شیعه وارد شده بود، پرداختند.(44)
د) نقش عالمان شیعه در تفسیر قرآن
کلود ژیلیو، خاورپژوه فرانسویتبار در مقاله «تفسیر قرآن دوره آغازین و میانه» آورده است:
دو مفسر مشهور کوفی (سُدّی(45) و کلبی) (46)مربوط به این گروهند، (گروهی که ویژگی تفسیری آنها داستان و توجه به داستانهای اخلاقی است .....) با اینکه او (کلبی) در واقع شیعی بود و به رجعت امامان اعتقاد داشت، اثر تفسیری او در رحلههای سنی روایت شده است، بهنظر میرسد که او در مطالعات پراکنده باقیمانده از تفسیرش که سیدبن طاووس آورده از مطالب تاریخی بهره برده است، در این رابطه باید بهخاطر سپرد کلبی اگرچه شیعی است، در حلقههای غیرشیعی محترم شمرده شده و در ادوار بعدی به ویژه در خراسان صحیح و معتبر دانسته شدهاند.(47)
در جای دیگر مقاله آورده است:
تفسیر شیعی امامی را میتوان به دو مکتب پیش از آلبویه و پس از آلبویه(48) تقسیم کرد و باید بهخاطر داشت که در دوره آلبویه که به نوآوریهای کلامی و ابداعات گسترده در عقاید شیعی مشهور است عصری طلایی برای شیعیان امامی بود. بیشترین سیر دوره نخست در فاصله بین نیمه قرن سوم و اواخر قرن چهارم تقریباً زمانی بین غیبت صغری و غیبت کبری تألیف شدهاند، منابع متعلق به دوره امام باقر(علیه السلام) و فرزندش جعفر صادق(علیه السلام) بیشک نخستین مطالب تفسیری را تشکیل میدهد، مفسران این دوره عبارتند از فراتبن فرات کوفی، علیبن ابراهیم قمی و نعمانی، ویژگیهای مهم مکتب تفسیری پیش از آلبویه اینهاست:
- ابتنای تفسیر بر احادیث شیعی؛
- تمرکز دقیق بر متن قرآن در کنار توجه خاص به آیاتی که ظرفیت اشارات شیعی دارند.
- گرایش حداقلی به موضوعات کلامی یا مباحث ویژه مربوط به نهاد امامت نظیر عصمت و یا شفاعت امام در روز قیامت.
- روشهای مورد استفاده این مفسران از سویی ماهیتی متنی دارند که در پی ایجاد هماهنگی میان متن قرآن و اندیشههایی است که در آنها میخواهند از قرآن استنباط کنند.(49)
در ادامه مقاله آمده است: دو تفسیر معروف مبتنی بر روایات از دوره دوم تفسیر شیعی عبارتند از روضالجنان و روحالجنان ابولفتوح رازی و البرهان فی تفسیر القرآن بحرانی که تقریبا فقط شامل روایات تفسیری برگرفته از مفسران پیشین و منسوب به امامان شیعه است.(50)
در جای دیگر میگوید: دو مفسر بزرگ این دوره که پیشتر در کنار معتزله از آنها یاد شد عبارتند از ابوجعفر طوسی،(51) مؤلف التبیان فی تفسیر القرآن و ابوعلی طبرسی، صاحب مجمعالبیان فی علومالقرآن که این دو مفسر با تفاسیر مقبول نزد اهلسنت شباهت آشکاری دارد.(52)
مئیر براشر در مقاله «شیعه و قرآن» درباره مفسران برجسته شیعه آورده است: کهنترین تفاسیر شیعهای که میشناسیم مربوط به انتهای قرن سوم است. این تفاسیر شامل آثار فراتبن ابراهیم کوفی(تفسیر فرات کوفی)،(53) عیاشی(54) و قمی است که همگی در دهههای پایانی قرن سوم و آغاز قرن چهارم قبل از غیبت کبرای امام دوازدهم در سال 329ق میزیستند، اندکی بعد، رساله منسوب به محمدبن جعفر نعمانی (حدود 360ق) هست که در واقع نوعی مقدمه بر قرآن است،(55) از جمله تألیفات دیگر، دو تفسیر منسوب با امام ششم و امام یازدهم است حقائقالتفسیر القرآنی، رساله تفسیری کوتاه منسوب به امام صادق(علیه السلام) و تفسیر العسکری(علیه السلام) تفسیری جامع با ماهیتی داستانی روایی که به امام حسن عسکری منسوب شده است.(56)
برجستهترین تفاسیر پس از عصر غیبت از این قرارند: تبیان طوسی،(57) مجمعالبیان طبرسی،(58) روضالجنان و روحالجنان تفسیری فارسی از ابوالفتوح رازی(59) و کتاب البرهان فی تفسیر القرآن سیدهاشم بحرانی،(60) نمونه بارز تفاسیر شیعه در عصر جدید المیزان طباطبایی و من وحی القرآن محمدحسین فضلاللّه،(61) بدیهی است که مطالب تفسیری غیر از تفاسیر قرآن، در تمام گونههای ادبیات شیعی امامی بسط یافته است.(62)
الکساندر کنیش(63) در مقاله خود با عنوان «پیدایش تفسیر صوفیانه (عرفانی) و نخستین تطورات آن» آورده است:
سخنان امام صادق(علیه السلام) احتمالاً نخستین اظهارات در دسترسی حاوی اصول، روششناسی تفسیر عرفانی است و نسلهای بعدی مفسران صوفی این اصول را اقتباس کردند و شرح و تفصیل دادند، براساس سخنی از امام صادق(علیه السلام) بهنقل از سلّمی در طلیعه حقائقالتفسیر،(64) قرآن چهار وجه دارد: عبارات، اشارات، لطائف و حقائق(65) و هریک از این سطوح معنایی، مخاطبان خود را دارد که بهترتیب عبارتند از عوام، خواص، اولیاء و انبیاء، در عرصه عمل امام صادق(علیه السلام) و همتایان صوفیاش معمولاً با دو سطح معنایی ظاهر و باطن کار داشتند و معانی اخلاقی و فقهی آیه را تحت معنای ظاهری میگنجاندند و معنای تمثیل، عرفانی و تأویلی آن را تحت معنای باطنی، همانطور که «پل زیا» نشان داده است.
رویکرد تفسیری امام صادق(علیه السلام) کاملاً با علائق تفسیری همعصر وی، مقاتلبن سلیمان که در پی تفسیر تاریخی و ادبی متعارف تر بود تفاوت داشت.(66)
در خاتمه باید از تفسیری نام برد که تفسیر باطنی و مابعدالطبیعه عرفانی را با کلام شیعی درآمیخته است. در این عرصه در درجه نخست آثار تفسیری حیدر آملی(67) که پیوسته سعی داشت آراء و شیوههای تفسیری ابنعربی را با نظام فکری شیعی هماهنگ کند، به ذهن خطور میکند و همچنین آراء تفسیری ملاصدرا و مکتبش. از جمله تفسیر عرفانی فوقالعاده نادر اگر نگوییم بیسابقه، نوشته یک زن عالمه ایرانی به نام نصرت بنت محمد امین معروف به بانوی اصفهانی است.(68)،(69)
تحلیل و بررسی
همانگونه که «کلود ژیلیو» اشاره کرده، سدّی مفسری شیعه است که مفسران بعد او حتی اهلسنت از تفسیر او بهره بردهاند.
سیوطی در این مورد میگوید:
ابومحمد، اسماعیلبن عبدالرحمن معروف به سدّی کبیر (متوفای 128ق) از مردم حجاز و در کوفه زیست. او مفسری عالیقدر و نویسندهای توانا در تاریخ بهویژه درباره غزوات (جنگهای) صدر اسلام است. از تفسیر او به نام تفسیر کبیر یاد میشود و از منابع سرشار تفاسیر پس از وی است».(70) جلالالدین سیوطی به نقل از خلیلی میگوید: «سدی، تفسیر خود را با ذکر سندهایی از ابنمسعود و ابنعباس نقلکرده است و بزرگانی چون ثوری و شعبه از او روایت کردهاند و تفسیر سُدّی بهترین تفاسیر، شناخته شده است.(71)
تفسیر ابونضر، محمدبن سائب کلبی کوفی (متوفای 146ق) نیر یکی از مفسران برجسته شیعه است که ابنخلکان درباره او میگوید: کلبی، صاحب تفسیر و عالم به أنساب و در این دو رشته سرآمد و مقتدای همگان بوده است. جلالالدین سیوطی میگوید: به بلندایی و پرمحتوایی تفسیر کلبی کسی ننگاشته است.(72) این تفسیر از کهنترین و با ارزشترین تفاسیر سلف شناخته شده و همواره مورداستفاده مفسران قرار داشته است. البته به جهت تهمتهای ناروایی که به وی بسته بودند، بزرگان اهلحدیث و تفسیر و نیز تاریخ، از همان دوران، در هنگام نقل حدیث از وی، با کنیه یا لقب از او یاد میکردند؛ درحالیکه او را یکی از سرشارترین منبع تفسیر و حدیث و تاریخ میشناختند. سمعانی میگوید: ثوری و محمدبن اسحاق، هنگام روایت از او، میگفتند حدثنا ابوالنضر، تا شناخته نشود. عطیه عوفی او را با عنوان ابوسعید یاد میکرد و میگفت: حدثنی ابوسعید.(73) آرای تفسیری وی در کتب پس از وی امثال طبری، سیوطی، ابنعطیه، ابنکثیر، طبرسی و غیره فراوان بهچشم میخورد و غالباً با همان عنوان کلبی و احیاناً با عناوین دیگر از او یاد میشود و شاید بههمینجهت، فؤاد
سزگین(74) به اشتباه رفته که میگوید: طبری در تفسیر، از کلبی بهره نگرفته و در تاریخ اندکی از او بهره گرفته است!(75)
همانگونه که کلود ژیلیو (در مقاله مذکور «تفسیر قرآن، دوره آغازین و میانه») بیان کرده است، در دوران آلبویه که خود شیعه بودند، عقاید شیعه با نوآوریها و ابداعات گسترده همراه بوده و یک عصر طلایی برای شیعه بهشمار میرفته است. همچنین مفسرانی مانند فراتبن فرات کوفی، علیبن ابراهیم قمی و نعمانی، ابوالفتوح رازی و سیدهاشم بحرانی است که ویژگیهای مهم مکتب تفسیری آنها اولاً ابتنای تفسیر بر احادیث شیعی و ثانیاً تمرکز دقیق بر متن قرآن بوده است. کلام مثیر براشر که تفاسیر تبیان طوسی و مجمعالبیان طبرسی را از برجستهترین تفاسیر پس از عصر غیبت بهحساب آورده است کاملاً صحیح بهنظر میرسد. این همان کلامی است که بعضی از بزرگان مانند آقابزرگ تهرانی نیز در مقدمه کتاب نهایه به آن تصریح کردهاند. او میگوید: شیخ طوسی نویسنده کتاب التبیان فی تفسیرالقرآن است. کتابی که سرمشق تفسیرهای شیعی پس از خود قرار گرفت. التبیان نخستین تفسیر کامل قرآن است که به قلم یک شیعه نگاشته شده است و تمام سورههای قرآن را دربرمیگیرد. توجه شیخ طوسی به آرای دانشمندان شیعه و سنی و نقد و بررسی آرای تفسیری دیگر مفسران، استفاده از متون ادبی عرب پیش از اسلام و ارائه اطلاعات درباره لغات غریب قرآن و اختلاف قرائت و مسائل فقهی و کلامی و بلاغی آیات قرآن از جمله ویژگیهای این کتاب است که آن را با نمونههای پیش از خود متمایز ساخته است. تفسیرهای شیعی پیش از شیخ طوسی، تنها به نقل روایاتی در تفسیر آیات قرآن بسنده میکردند. مهمترین ویژگی روش تفسیری شیخ طوسی را باید رویکرد اجتهادی و عقلگرایانه او در تفسیر قرآن دانست که با رویکرد یکسره روایی مفسران قبل از او متفاوت است. شیخ طوسی با استناد به آیات قرآنی، قرآن را متنی قابلفهم برای عقل بشر میداند و روایاتی که تنها راه فهم قرآن را مراجعه به احادیث میدانند، نمیپذیرد.(76)
اما آنچه که ژیلیو از آن غفلت کرده این است که ابوجعفر طوسی صاحب تفسیر التبیان فی تفسیر القرآن و ابوعلی طبرسی صاحب مجمعالبیان فی علوم القرآن را در کنار مفسران معتزله قرار داده است.(77)
جالب اینکه الکساندر کنیش نیز در مقاله خود، پیدایش تفاسیر عرفانی و باطنی را براساس روایت امام صادق(علیه السلام) به نقل از سلمی دانسته و از تفاسیری چون تفسیر مقاتلبن سلیمان و حیدر آملی و ملاصدرا و تفسیر نصرتبنت محمدامین معروف به بانوی اصفهانی که همه از شیعیان بوده و هرکدام در تفسیر فلسفی و عرفانی نقش داشتهاند نام میبرد.(78)
هـ) علوم ادبیات شیعه از دیدگاه خاورپژوهان
رافائل تالمن درباره ادیبان از بزرگان شیعه در مقاله خود آورده است:
گروهی از آثار متعلق به پایان سده دوم و آغاز سده سوم منابع اصلی تحقیق درباره گرایش نحویان نخستین به زبان قرآنند، این آثار از این قرارند: معانیالقرآن فرّاء (متوفای 207ق)، معانیالقرآن أخفش و مجازالقرآن ابوعبیده. رستیخ (کرنلیوس رستیخ) چند نکته دستوری و چهل و یک اصطلاح مربوط به زبانشناسی را در پنج مجموعه تفسیری کهن متعلق به میانه سده دوم به بعد بررسی کرده که شامل آثار تفسیری منسوب به این افراد است: مجاهدبن جبر، زیدبن علی، محمدبن سائب کلبی، مقاتلبن سلیمان، معمربن راشد، سفیان ثوری.(79)
تحلیل و بررسی
ابوزکریا یحییبن زیاد فرّاء (متوفای 207ق)، شاگرد کسایی و ماهرترین عالم کوفه و آگاهترین عالم نحوی، لغوی و ادبی بوده است. ثعلب درباره او گفته است: «اگر فرّاء نبود، علوم عربی هم نبود؛ چون او زبان عربی را خالص و ضابطهمند کرد». او نزد مأمون عباسی ارج و منزلتی داشت؛ چنانکه او را در بالای مجلس مینشاند. مأمون آموزش فرزندانش را بدو سپرد و پیشنهاد کرد تا آنچه را از علوم عرب شنیده و از اصول نحو میداند بهرشته تحریر در آورد.(80) و علامه حلّی و گروهی از علمای رجال، وی را از ثقات شمردهاند. او زبانشناس، تاریخدان، فقیه و نویسنده برجسته عراقی ایرانیالاصل در سده دوم هجری بود که بیشتر برای برجستگیاش در علم نحو شهرت دارد. از کسایی کبیر و یونسبن حبیب و دیگران دانش آموخت. به بغداد رفت و به مأمون پیوست و از آموزگاران فرزندانش بود. فرّاء در مسجدی نزدیک خانهاش به تدریس میپرداخت و مردم به مجالس املای او بسیار گرایش داشتند. او در راه مکه درسال ۲۰۷ق درگذشت.(81)
مجاهدبن جبر نیز از مشهورترین مفسران تابعین در قرن دوم و از موثقترین شاگردان ابنعباس و از راویان امام علی(علیه السلام) است. مجاهد از پایهگذاران اجتهاد در تفسیر قرآن بهشمار میرود. بسیاری از رجالیون وی را ستودهاند در کتابهای رجالی، مشایخ و شاگردان بسیاری برای وی ذکر شده است. براساس روایات، وی از محبان و معتقدان به ولایت امام علی(علیه السلام) است.(82)،(83) و ابنحجر عسقلانی در تهذیبالتهذیب،(84) و ابنعساکر در تاریخ دمشق،(85) وی را از شاگردان حضرت امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیه السلام) دانستهاند.
محمدبن سائببن بشر کلبی (متوفای 146ق) از عالمان بهنام زمان خویش بوده و ابنسعد نوشته است که وی در جنگ جمل در کنار علی میجنگیدند.(86) او را بهدلیل گرایشهای شیعی، موردطعن فراوان قرار گرفتهاند.(87) و چهرههای موثق سنی از وی روایت کردهاند. ابنندیم نوشته است: «محمدبن سائب از عالمان کوفه بوده و در تفسیر و اخبار و ایامالنَّاس، تخصص داشته، وی تفسیری نیز نوشته است».(88)
مُقاتِلبن سلیمانبن بشیر اُزدی خراسانی مروزی، از مفسران و محدثان قرن دوم، کنیه او ابوالحسن است. همه نویسندگان در تاریخ وفات او به سال 150ق، در بصره اتفاقنظر دارند.(89) محل تولد او بلخ است. او در مرو تحصیل علم کرد. پس از مدتی طولانی تدریس در خراسان، به بصره و سپس به بغداد رفت و در آنجا به روایت حدیث پرداخت و در سال 150ق در بصره درگذشت. تاریخ ولادت او بهدرستی روشن نیست. از شواهد و قرائن میتوان دریافت که تولد او حدود سالهای 80-70 بوده است.(90) در مذهب او اختلافنظر وجود دارد؛ برخی او را متمایل به شیعه امامی دانستهاند و جمعی او را شیعه زیدی خواندهاند(91)؛ علامه معرفت، مقاتل را از مفسرین شیعه دانسته است.(92)
و) شیعه و رسمالخط قرآن
در مقاله «رسمالخط قرآن» آمده است: بهدلیل آنکه در زبان عربی، ریشههای صامت حروف را به شکلهای گوناگونی میتوان تلفظ کرد، در مراکز علمی، در درجه نخست شهرهای کوفه و بصره در عراق، نظامهای گوناگون بسط پیدا کرد، در آن دوره، قاریان معروف مانند ابن أبیاسحاق حضرمی یا ابوعمروبن علاء نحویان بلندآوازهای نیز بودند، نسلی از نوادگان و نتیجههای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بهتدریج موفق شدند نظام اعرابگذاری ساده و مناسبی را پدید آورند که امکان انتقال از رسمالخط بیاعراب را به رسمالخط اعرابدار فراهم میکرد، در روایتی، اجرای نخستین گام این فرایند به تأکید به ابوالاسود دوئلی نسبت داده شده است. مشهور است که وی که از حلقه اطرافیان علی(علیه السلام) است. پایهگذار نحو عربی است. در روایت مذکور، اقدام ابوالاسود نخست به ابتکار عمل علی(علیه السلام) و سپس بهدستور زیادبن ابیه حاکم برجسته أموی نسبت داده شده است.(93) در روایت مذکور به همان اندازه بر نقش حجاج، دیگر حاکم قدرتمند، قاطع و باذکاوت أموی تأکید شده است، حجاج به دبیرانش نصربن عاصم و یحییبن یعمر فرمان داد تا نظام تشخیص صداهای کوتاه را توسعه و تکامل بخشند.(94)
تحلیل و بررسی
ابوعمروبن علاء از بنیانگذاران مکتب نحو بصری، و صاحب یکی از هفت قرائت مشهور قرآن است. وی به سال70 هجری زاده شد و در 154 یا 159ق درگذشت. «در اطلاع بر غریب (حدیث و لغت) و عربیت و قرآن و شعر و ایام عرب و دوران اسلامی، داناترین مردم بود و دفترها که از شعر فصحای عرب نوشته بود یک اتاق تا سقف را میانباشت..».(95) درباره مذهب او گفتهشده که او از شیعیان اهلبیت(علیهم السلام) بوده و مذهب او ثابت و مورد قبول ارباب سیره است».(96)
أبوالاسود دوئلی که نام کامل او ظالمبن عمروبن سفیانبن جندلبن یعمر است(97) در زمان حیات رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) به دنیا آمد، اما پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را ندید، بنابراین وی جز صحابه بهشمار نمیرود و در زمره تابعان است. وی بیشتر معروف به کنیه خود ابوالاسود دوئلی است،(98) او از جمله شخصیتهایی است که در مسائل علمی نیز صاحبسخن بوده است.(99) وی از یاران با وفا و صدیق امام علی(علیه السلام) محسوب میشود(100) و از اشخاصی همچون امام علی(علیه السلام) ابوموسی اشعری، ابوذر و عمرانبن حصین روایت نقل کرده است.(101) وی از شاگردان مکتب امام علی(علیه السلام) محسوب شده که علم نحو و رسم آن را به او آموخته است. برخی او را واضع حرکات و تنوین در نحو میدانند.(102) در تاریخالاسلام آمده است که فاعل و مفعول، مضاف و حرف رفع و نصب و جر و جزم از ابداعات ابوالاسود است.(103) در واقع ابوالاسود دوئلی نخستین کسی بود که در مورد نحو تألیف از خود بهجا گذاشت و این دستوری بود که امام علی(علیه السلام) به او داده بود،(104) وقتی ابوالاسود آنچه درباره نحو نوشته بود را خدمت امام آورد، امام فرمود: «ما أحسن هذا النحو الذی نحوت؛ چه زیبا این نحو را ترتیب دادهای». و از این گفتار امام بود که این علم به علم نحو نامیده شد.(105) ابناثیر سن را او در زمان مرگ هشتاد و پنج سال نوشته است.(106) بنابراین، نقش بزرگان نامبرده در رسمالخط قرآنی قابلانکار نیست.
ز) شیعه و قرائات سبعه از دیدگاه خاورپژوهان
محتوای مقالههای «رسمالخط قرآن» و «قرائات قرآنی»
با شکلگیری قرائات هفتگانه توسط ابنمجاهد، هریک از قرائتهای هفتگانه متناظرا به یکی از دانشمندان قرن دوم منسوب بود. برای هر نقل، به دو روایت اندکی متفاوت توجه شد و همه اینگونهها به یک اندازه مجاز شمرده شدند. در عینحال، استفاده از گونههای دیگر (الاختیار) ممنوع اعلام گردید؛ با اینکه نظام مذکور بهتدریج گسترش بسیار یافت، نظامهای دیگر نظیر قرائات دهگانه و چهاردهگانه همچنان تداوم یافتند، اما در عمل، تنها دو نظام از نظامهای پذیرفتهشده ابنمجاهد رواج بسیار یافت، نظام کوفی حفص از عاصم و به میزان کمتر، نظام مدنی ورش از نافع.(107)
در مقاله «قرائات قرآن» از فردریک لیمهوس(108) آمده است:
انتخاب قرائت حفص(109) از عاصم(110) از سوی خلافت عثمانی در قرن دهم، بهمنظور یکسانسازی قرائات مختلف، تحولی بزرگ بود از این مقطع زمانی، قرائت مذکور رایجترین قرائت شد و بههمینصورت باقی ماند... دولت مصر در سال 1342ق و 1923م نسخهای از قرائت حفص از عاصم چاپ کرد.(111)
تحلیل و بررسی
همانگونه که إفیم رضوان در مقاله خود تصریح کرده است، اگرچه قرائات دهگانه و چهاردهگانه همچنان تداوم داشت، اما در عمل، تنها دو نظام کوفی حفص از عاصم و نظام مدنی ورش از نافع رواج یافت و این خود یکی از امتیازات مکتب شیعه است؛ زیرا حفص و عاصم و نافع همگی از شیعیان بودهاند.
ابنمعین، تنها روایت صحیح از قرائت عاصم را، روایت حفص دانسته است که عاصم، با واسطه ابوعبدالرحمان سُلَمی (متوفای ۷۴ یا ۷۵)، از علی(علیه السلام) فراگرفته بود.(112)
عدهای حفص را داناترین فرد روزگارش به علم قرائت دانستهاند.(113) او در بغداد و مکه نیز به تعلیم قرائت (اِقْراء) مشغول گردید.(114) ابنجزری،(115) سلسله راویان قرائت حفص را - که از دو طریقِ عبیدبن صباح (متوفای ۲۳۵ق) و عمروبن صباح (متوفای ۲۲۱ق) است - به تفصیل آورده است و از کسانی نام برده که قرائت را از او روایت کردهاند. طوسی(116) او را درشمار اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) آورده است، که دلیل بر تشیع اوست.(117)
اما عاصمبن بهدلة ابیالنجود الاسدی متوفای ۱۲۷ق است. او در بین قاریان کوفه مقام نخست را داشت. او شیخالقراء کوفه بوده و بیست و چهار نفر از صحابه را درک کرده است. جمعی از مترجمان مانند صاحب اعیانالشیعة او را شیعه دانسته است.(118)
عاصم قرائت خود را از ابیعبدالرحمن السُّلمی و او هم از علیبن ابیطالب(علیه السلام) اخذ کرده است، و چون سند قرائت او با یک واسطه به علی(علیه السلام) میرسد، علما و فقهای شیعه قرائت او را بر دیگران ترجیح دادهاند. او هرگاه قرائتی را فرامیگرفت، آن را بر عدهای صحابه و تابعان عرضه میداشت و تا هنگامی که بهدرستی آن قرائت اطمینان پیدا نمیکرد، آن را نمیپذیرفت.(119)
جالب آنکه فردریک لیمهوس نویسنده مقاله «قرائات قرآن» از انتخاب قرائت حفص از عاصم بهعنوان یک تحوّل بزرگ یاد کرده است. درباره مذاهب قراء سبعه گفتهشده که چهار تن از آنها که عبارتاند از: عاصمبن أبیالنجود، ابوعمروبن العلاء، حمزةبن حبیب و علیبن حمزه کسائی شیعه اهلبیت(علیهم السلام) هستند و مذهب آنان ثابت و موردقبول ارباب سیره است.(120)
ح) شیعه و تدوین فرهنگ لغات
در مقاله «زبان عربی» آمده است: تدوین واقعی زبان عربی همانطور که گفته شد، در قرن دوم هجری به وقوع پیوست، نخستین فرهنگ لغات را خلیلبن احمد که علاوه براین، تدوینگر عروض زبان عربی نیز بود گردآوری کرد که بعدها توسط سیبویه که از شاگردان خلیل بود تکمیل شد.(121)
تحلیل و بررسی
همانگونه که در مقاله زبان عربی، ینسن ادعا کرده، خلیلبن احمد فراهیدی اولین فرهنگ لغت را تدوین و شاگردان بزرگی را مانند سیبویه پرورش داده است. او از بنیانگذار علم عروض(122) در سده دوم هجری است. نام کامل وی در منابع، خلیلبن احمدبن عَمروبن تَمیم فَراهیدی یا فرهودی آمده است. کنیه وی را ابوعبدالرحمان گفتهاند.(123) یاقوت حموی وی را ایرانیالاصل دانسته و بر این باورند اگر خلیل عرب بود، علمای انساب یا شاگردانش نسب او را بهطور کامل ذکر میکردند نه اینکه او را فقط خلیلبن احمد بنامند.(124) او در ادامه میافزاید که خلیل بهدلیل هموطنبودن و قرابت، سیبویه را پرورش داد.(125)
برخی مؤلفان متأخر، او را شیعه و از اصحاب امام جعفر صادق(علیه السلام) دانستهاند.(126) خلیل یکی از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام بهشمار میرود. خدمات علمی او در دو زمینه در خور تعمق است. اول: خلیلبن احمد واضع علم عروض است. ابداع علم عروض توسط خلیل، همسنگ تدوین منطق توسط ارسطو دانسته شده است.(127)
دوم: نخستین فرهنگ لغت عرب به نام العین، به شیوهای کاملاً نو و ابتکاری، منسوب به اوست.(128) خلیل در بصره درگذشت. تاریخ وفات وی را مرزبانی ۱۶۰ق،(129) و ابنندیم ۱۷۰ق(130) و یاقوت حموی ۱۷۵ق(131) نقل کردهاند.
اما عمروبن عثمانبن قنبر فارسی بیضاوی ملقّب به سیبویه، سرآمد زمان و افتخار ایران و امام نحویان است که در بیضای شیراز در عصر عبّاسی اول به دنیا آمد.(132) آنچه نام سیبویه را تاكنون زنده نگه داشته، اثر ارزشمند و بزرگ او در نحو است: الكتاب، اثری فاخر و بالغ بر هزار صفحه است كه آن را قرآن النحو نامیدهاند و همگان، دوست و دشمن، به نبوغ سیبویه در این اثر جاوید اذعان دارند. موضوع الكتاب تنها در مباحث نحوی خلاصه نمیشود، بلكه مایههایی از بلاغت، فقهاللغة، نقد، قرائت و تجوید و شعر نیز در آن جاری است، و برخی از مطالب آن در علوم بلاغت و فقهاللغة و اصول فقه جای میگیرد.(133) در کتاب الذریعة، سیبویه را از مؤلفان شیعه دانسته است.(134)
ط) شیعه و گسترش علم کلام
«نادیه ماریا» در مقاله «عراق» آورده است:
دوره جدیدی که در آن امرای آلبویه شیعی بر بغداد نظارت داشتند، از سال 334ق آغاز شد و تا سال 447ق ادامه یافت. سدههای پنجم و ششم شاهد ظهور محققان و متکلمان برجسته امامی و گسترش تشیع بود.(135)
تحلیل و بررسی
در بررسی این مطلب باید توجه داشت که نقش بزرگان شیعه در گسترش علم کلام ستودنی است؛ زیرا در زمان حیات رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) با توجه به حضور ایشان و پاسخگویی به مسائل، در اینباره کتابی تدوین نشد. اگرچه شخص منحصر به فرد این دوره، همچون سایر عرصههای علوم، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که برای نخستینبار درباره ذات و صفات خداوند، حدوث و قدم، بساطت و ترکیب، وحدت و کثرت و… بحثهای عمیقی مطرح میکند.(136) سایر ائمه(علیهم السلام)، بهویژه امام سجاد(علیه السلام)، صادقین(علیهما السلام) و امام رضا(علیه السلام) نیز بحثهای فراوانی را مطرح و شاگردان زیادی در این زمینه تربیت کردهاند. پس از ائمه(علیهم السلام)، شاگردانی چون؛ هشامبن حکم، هشامبن سالم و فضلبن شاذان در این علم سرآمد بودند.
متکلمان در میان اصحاب و یاران ائمه بهویژه امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)، جایگاه ویژه و منزلتی والا داشتهاند؛ تا آنجاکه امام صادق(علیه السلام) هشامبن حکم را در میان اصحاب خود، درحالیکه جوانترین آنها بود، بیش از دیگران تکریم میکرد و دربارهاش این جمله زیبا و استثنایی را فرمود: «هذا ناصِرُنا بِقَلْبِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ».(137) نمونه دیگری از إكرام ائمه(علیهم السلام) به متكلمان نیز در روایات دیده میشود؛ چنانكه هشام میگوید: امام صادق(علیه السلام) درباره «ابنطیار» (که از متکلمان بود) از من پرسید. گفتم: از دنیا رفت. امام(علیه السلام) فرمود: خداوند او را رحمت کند و مسرور سازد. وی از مدافعان سرسخت مکتب ما اهلبیت(علیهم السلام) بود.(138)
شهید مرتضی مطهری(ره)در این زمینه مینویسد: ائمه اهلبیت(علیهم السلام) نهتنها خود به بحث و تجزیه و تحلیل مسائل کلامی میپرداختند، گروهی را نیز در مکتب خود برای بحثهای اعتقادی تربیت میکردند. هشامبن حکم همه برجستگیاش در علم کلام بود، در مکتب شیعه امامیه عالمان دینی در حوزههای مختلفی پرورش یافته و خدماتی ارزنده را برای دین اسلام انجام دادهاند.
در سه قرن اول هجری كه عصر ائمه(علیهم السلام) بوده، شاگردان و یاران آنان، متكفّل ترویج عقاید حق بودهاند كه از بعضی آنها آثاری بهصورت علمی مدوّن به یادگار مانده و بسیاری دیگر در قالب احادیث و روایات اهلبیت(علیهم السلام) از طریق آنان به ما رسیده است. هشامبن حكم، مفضّلبن عمر از اصحاب امام باقر(علیه السلام) شخصیتهای بارزی در علم عقاید و كلام هستند و توحید مفضّل كتابی است كه از مفضّلبن عمر به یادگار مانده است.
قرن چهارم و پنجم هجری، قرن ظهور متكلمین بزرگ شیعه و پایهگذاران مكتب كلامی شیعه است. در این قرن، عالمانی همچون، ابنبابویه، معروف به شیخ صدوق (از علمای بزرگ امامی) رخ نمود. از میان آثار سیصدگانه او كه بهجا مانده است، میتوان به التوحید كه در مورد توحید الهی و صفات و افعال باری تعالی نگاشته شده، اشاره كرد. این كتاب با تحقیق سیدهاشم حسینی تهرانی، در سال 1387ق توسط جامعه مدرسین قم به چاپ رسیده است. اثر دیگر كلامی وی الاعتقادات فی دین الامامیة است كه در زمینه عقاید شیعه سخن میگوید. شیخ مفید (336-413ق)، از محققین بزرگ امامی است، تألیفات وی در کلام و اصول فقه فراوان است. از وی حدود 2000 اثر باقی است که در زمینه اعتقادی میتوان به اوائلالمقالات، الاعتقادات و تصحیح اعتقاداتالامامیة اشاره کرد که هرکدام از آثار و تألیفات ایشان ویژگیهای خاصی دارد. شیخ مفید، در میان علمای بزرگ اهلسنت نیز از مقام علمی والایی برخوردار بوده است. همچنین نقش سیدمرتضی (355-436ق)، که در علم کلام و احتجاج با مخالفین قدرتی چشمگیر داشت، در گسترش علم کلام انکار ناشدنی است. کتاب امالی و دهها کتاب دیگر در تفسیر آیات و حقایق وحی و مسائل مختلف عقیدتی و فقهی، تنها بخشی از فیوضات آن وجود گرامی است که تنها معدودی از آنها به دست ما رسیده است.(139) شیخ طوسی (385-460ق) مفسّر و کلامی بزرگ امامی و از اندیشمندان بزرگ جهان تشیع بهشمار میرود؛ وی نزد دانشمندان و علمای شیعه و سنی، تدوینکننده اساسنامه مکتب پویا و پرافتخار تشیع در فرهنگ و تمدن اسلامی است.
علامه حلّی درباره شیخ طوسی میگوید: «زعیم شیعه جعفری که فقیهی عالیقدر و بلندمرتبه و عالمی موثق و راستین بهشمار میرفت و از علم أخبار، رجال فقه اصول کلام و ادب آگاهی کامل داشت و جامع جمیع فضایل بود در تمام فنون اسلامی تألیفاتی از خود برجای نهاد. وی اصول و فروع و عقاید را اصلاح کرد و خود نیز در علم و عمل جامع کمالات نفسانی بود».(140) در این حوزه میتوان از افرادی چون: سیدبن طاووس حسنی که در علوم متفاوت قریب به 48 اثر نوشت.(141) برخی آثار وی که دارای مباحث اعتقادی است عبارتند از: شفاءالعقول من داءالفضول فى علمالأصول. این کتاب، همچون مقدمهای بر علم کلام و تنها کتابی است که به سبک استدلالی متکلمین تألیف گردیده است، کتاب الأنوار الباهرة فى انتصار العترة الطاهرة، که در این کتاب برترى اهلبیت(علیهم السلام) براى خلافت را ثابت کرده است و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) از علمای قرن هفتم که این دوره را میتوان دوره واقعی تألیف آثار کلامی شیعـه و تدوین این علم دانست و در رأس متکلمـــان این دوره، خواجه نصیر است که با تألیف کتب مختلفی چون تجریدالاعتقاد، فصولالعقائد و قواعدالعقائد بهاثبات حقانیت شیعه با تکیه بر اصول عقلی متقن پرداخت. همچنین افزون بر آنها با نوشتن رساله امـامت نیز بر استحکام کلام شیعه دوازدهامامی افزود.(142) شهرت ابنمیثم بحرانی در علم کلام بوده و این علم را از خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفته است. کتاب قواعدالمرام فی علمالکلام از مهمترین آثار اوست.(143) علامه حلّی که برای رونق و پیشرفت کلام شیعی تلاش کرد و با نگارش کتابهای کلامی چون منهاجالیقین، منهاجالکرامة، نهجالحق، معارجالفهم، نهجالمسترشدین و...، از طریق شرکت در مناظرات و مباحثاتی که میان علمای مذاهب مختلف، در دربار اولجایتو انجام میگرفت و نیز پذیرفتن منسب استادی مدارس شیعی و تربیت شاگردان برجسته، بهشدت بر کلام شیعی تأثیر نهادند و در گسترش مباحث کلام اسلامی نقش بهسزایی داشتند.
ی) شیعه و گسترش مباحث علوم قرآن
کلود ژیلیو خاورپژوه فرانسوی در مقاله «علوم قرآن» آورده است: تأکید بر این نکته ضروری است که چندین نویسنده آثار فراوانی در زمینه علوم قرآنی داشتهاند، مثلاً کسایی قاری و نحوی کوفی، مؤلف بیش از ده کتاب درباره فقهاللغة قرآن است و بخشهایی از معانیالقرآن او اخیراً تدوین شده است، یکی از شاگردان او فراء نحوی و نویسنده معانیالقرآن چندین کتاب درباره فقهاللغة قرآن نوشته است.(144)
تحلیل و بررسی
علوم قرآن در معنای وسیع آن، شامل مباحث مختلفی مانند: تفسیر، قرائت، ناسخ و منسوخ، شأن نزول آیات و سورهها، محکم و متشابه و ... میگردد، و در تدوین همه این علوم یا اکثر آنها، امامیه پیشتاز بوده است، اما تفسیر با توجه به اینکه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) مردم از شأن نزول آیات اگاهی داشتند و همچنین قرآن به زبان مادری آنها نازلشده بود، ازاینرو کمتر دچار مشکل در فهم قرآن میشدند، ولی بعدها نیازهای فراوان به احکام الهی و فهم حقایق آن نیاز به تعمق بیشتری داشت که علم تفسیر را بهوجود آورد. اولین مفسر قرآن بدون تردید پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و علی(علیه السلام) هستند، و در واقع تفسیر امام علی(علیه السلام) را باید سرآغاز تفسیر از قرآن کریم دانست. امامان معصوم(علیهم السلام) نیز به پیروی از علی(علیه السلام) همواره به تفسیر قرآن اشتغال داشتهاند، ولی متأسفانه کتاب تفسیری از ایشان باقی نمانده است، بلکه تنها روایات بیشماری از آنان بهویژه امام باقر و صادق(علیهما السلام) در کتابهای تفسیری شیعه باقی مانده است که بیشتر آنها در تفسیر قمی و مجمعالبیان گردآوری شده است. از امام علی(علیه السلام) و فرزندانشان که بگذریم، میتوان از صحابی ایشان مانند: ابنعباس، ابنمسعود، ابیبنکعب و جابربن عبداللّه انصاری در شرح و بسط علم تفسیر نام برد. ابنندیم در کتاب الفهرست، اسامی بیش از چهل تن ازصحابی و تابعینی که تفسیر نگاشتهاند را آورده است.(145)
اما درباره قرائات نیز از آنجاکه قرآن در آن زمان بینقطه و بدون اعراب نوشته میشد و همچنین لهجههای مختلفی میان قبایل مختلف وجود داشت. رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، نحوه قرائت آن را از همان زمان نزول به صحابه تعلیم فرمودند و آنان نیز به دیگران آموختند. بنابراین، این علم همزاد با نزول قرآن است. در واقع پایهگذار علم قرائت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بودهاند؛ زیرا ایشان به صحت قرائت و زیبایی صوت در خواندن قرآن امر میکردند. پس از علیبن ابیطالب(علیه السلام)، عبداللّهبن مسعود و ائمه(علیهم السلام)، از جمله امام سجاد(علیه السلام) جزو قاریان خوشصوت قرآن بودهاند. نخستین کسی که قرآن را با الحان موجود در زمان حاضر قرائت کرده، عبیداللهبن ابیبکر ثقفی معروف به ابنحاتم است که جزو طبقه سوم تابعین و قاضی بصره بوده است. اول کسی که در علم قرائت کتاب تألیف کرد «ابوعبید قاسمبن سلام» و قبل از او حمزةبن حبیب و ابانبن تغلب از شیعیان و یاران امام سجاد(علیه السلام) بوده است که در این زمینه کتاب نوشتهاند.(146)
درباره مجازات قرآن، لغات مشکله، نقطهها و شکل قرآن، متشابهات، فضایل قرآن، ناسخ و منسوخ، شأن نزول آیات، و…، کتابهای مختلف تدوین شده و میتوان گفت که در این نهضت عظیم قرآنی هم علیبن ابیطالب(علیه السلام) و شیعیانشان پیشگام بودهاند. اولین کسی که قرآن را نوشت و جمعآوری نمود، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بود. اولین کسی که قرآن را نقطهگذاری کرد، ابوالاسود دوئلی یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است. نخستین کسی که در علم قرائت، معانی و توضیح لغات مشکله، کتاب نوشت ابانبن تغلب صحابی امام چهارم بود و نخستین کتاب فضایل قرآن را ابیبنکعب صحابی معروف و از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوشته است. اولین کتاب در مجازات قرآن را نیز فراء، نحوی معروف که یک شیعه ایرانی است، نوشته است.(147)
تأکید بر این نکته ضرورى است که قارى و نحوى کوفى، کسائى، مؤلف بیش از ده کتاب درباره فقهاللغة قرآنى است و یکى از شاگردان او، نحوى و نویسنده معانىالقرآن، فرّاء، چندین کتاب دیگر درباره فقهاللغة قرآن نوشته است. ابنخالویه(148) (م370) حدود پنجاه کتاب تألیف کرده که پنج مورد آن در حوزه علوم قرآنى است.(149)
بنابراین، نقش بزرگان اعم از مفسران و محققان علوم قرآنی در گسترش علوم اسلامی امری انکارناپذیر است و همانگونه که کلود ژیلیو، خاورپژوه فرانسوی در مقاله خود آورده است، چندین نویسنده شیعه آثار فراوانی در زمینه علوم قرآنی داشتهاند مثل کسایی که مؤلف بیش از ده کتاب در باب فقهاللغة است و فراء را نویسنده معانیالقرآن چندین کتاب درباره فقهاللغة قرآن نوشته است.
نتیجه گیری
دائرةالمعارف قرآن لیدن که بهترین اثر ادبی معاصر غربی در معرفی قرآن کریم، توسط انتشارات بریل در شهر لیدن هلند چاپ و منتشر شده است و سرویراستار این دائرةالمعارف، خانم جین دمن مک أولیف استاد دانشگاه جرجتاون آمریکاست که شماری از قرآنپژوهان معروف غربی مانند، کلود ژیلیو، جان برتن، ریچارد مارتین، هارالد موتسکی، تألیف بخشی از مقالات این دایرةالمعارف را برعهده داشتهاند. از مطالعه بعضی از مقالات این دائرةالمعارف نقش امامان، عالمان، مفسران و ادیبان شیعه در تدوین و یا گسترش علوم ذیل بهدست میآید:
1. ترویج قرآن که پایگاه آن در شهر مقدس قم است و برای نمونه میتوان به مقاله «آموزش ترویج قرآن»، نلی فان دورف اشاره کرد.
2. تفسیر قرآن که در مقاله «تفسیر قرآن دوره آغازین و میانه» کلود ژیلیو اعتراف کرده دو مفسر مشهور کوفی سُدّی و کلبی اگرچه شیعه بودهاند، ولی در حلقههای غیرشیعی تفسیر آنها محترم شمرده شده و بهویژه در خراسان صحیح و معتبر دانسته شدهاند.
3. نوآوریهای کلامی که در دوران پس از آلبویه بهدست آمده است. همچنانکه کلود ژیلیو تفاسیری چون: فراتبن فرات کوفی، علیبن ابراهیم قمی و نعمانی، را مخصوص این دوره دانسته است. ابتنای تفسیر بر احادیث شیعی و تمرکز دقیق بر متن قرآن از ویژگیهای همین دوران است. ظهور متكلمین بزرگ شیعه و پایهگذاران مكتب كلامی همچون، ابنبابویه، معروف به شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، سیدبن طاووس حسنی، ابنمیثم بحرانی، نصیرالدین طوسی، علامه حلّی، مقدس اردبیلی، در گسترش مباحث کلام اسلامی بسیار تأثیرگذار بود.
4. تدوین تفاسیر برجسته که «مثیر براشر» در مقاله «شیعه و قرآن» به آن اشاره میکند و میگوید: «در انتهای قرن سوم، تفاسیری چون تفسیر عیاشی و قمی است که از شیعه به یادگار مانده و اندکی بعد، رساله منسوب به محمدبن جعفر نعمانی و دو تفسیر منسوب به امام ششم و امام یازدهم است. و تفاسیر برجستهای که پس از عصر غیبت تدوین گردیده مانند: تبیان شیخ طوسی، مجمعالبیان طبرسی، روضالجنان و روحالجنان از ابوالفتوح رازی و کتاب البرهان فی تفسیر القرآن سیدهاشم بحرانی، و نمونه بارز آن در عصر جدید المیزان طباطبایی و من وحیالقرآن محمدحسین فضلالله میباشد.
5. بیان اصول تفسیر باطنی و عرفانی توسط امام صادق(علیه السلام) همانگونه که الکساندر کنیش در مقاله خود با عنوان «پیدایش تفسیر صوفیانه (عرفانی) و نخستین تطورات آن» به آن اشاره کرده و سخنان امام صادق(علیه السلام) که فرمود: قرآن چهار وجه دارد: عبارات، اشارات، لطائف و حقائق و هریک از این سطوح معنایی، مخاطبان خود را دارد که بهترتیب عبارتند از: عوام، خواص، اولیاء و انبیاء که نسلهای بعدی مفسران این اصول را اقتباس کردند و شرح و تفصیل دادند، مانند تفسیر مخزنالعرفان که توسط یک زن عالمه ایرانی بهنام نصرت بنت محمد امین معروف به بانوی اصفهانی تدوین شده است.
6. تدوین علم نحو و عروض عربی که «رافائل تالمن» به آن اعتراف کرده و کتابهای معانیالقرآن فرّاء (متوفای 207ق) و معانیالقرآن أخفش و مجازالقرآن ابوعبیده و کتاب محمدبن سائب کلبی، از همین قبیل است.
7. اعرابگذاری و رسمالخط قرآن که در درجه نخست شهرهای کوفه و بصره در عراق، و قاریان معروفی مانند ابوعمروبن علاء موفق شدند نظام اعرابگذاری ساده و مناسبی را پدید آورند که امکان انتقال از رسمالخط بیاعراب را به رسمالخط اعرابدار فراهم میکرد و اجرای نخستین گام این فرایند به تأکید به ابوالاسود دوئلی نسبت داده شده است و اقدام ابوالاسود نیز نخست به ابتکار عمل علی(علیه السلام) بوده است. بعدها بهواسطه نصربن عاصم و یحییبن یعمر تکامل یافت.
8. شیعه و قرائات سبعه که با شکلگیری قرائات هفتگانه توسط ابنمجاهد انتخاب گردید و در عمل تنها دو نظام از نظامهای پذیرفته شده ابنمجاهد رواج بسیار یافت، نظام کوفی حفص از عاصم و بهمیزان کمتر، نظام مدنی ورش از نافع که از شیعیان بودهاند. جالب آنکه فردریک لیمهوس نویسنده مقاله «قرائات قرآن» از انتخاب قرائت حفص از عاصم بهعنوان یک تحول بزرگ یاد کرده است.
9. شیعه و فرهنگ لغات: همانگونه که هربیورن ینسن در مقاله «زبان عربی» به آن اشاره کرده، اولین فرهنگ لغات را خلیلبن احمد که علاوه بر این، تدوینگر عروض زبان عربی نیز بود، گردآوری کرد که بعدها توسط سیبویه که از شاگردان خلیل بود تکمیل گردید.
10. شیعه و گسترش علم کلام که براساس مقاله «عراق» سدههای پنجم و ششم شاهد هم ظهور محققان و متکلمان برجسته امامی و هم گسترش تشیع بوده است.
11. شیعه و علوم قرآن: در مقاله «علوم قرآن» از کلود ژیلیو اشاره شده، او میگوید: «تأکید بر این نکته ضروری است که چندین نویسنده آثار فراوانی در زمینه علوم مختلف قرآنی داشتهاند» مثلاً کسایی قاری و نحوی کوفی، مؤلف بیش از ده کتاب درباره فقهاللغة قرآن است و بخشهایی از معانیالقرآن او أخیراً تدوین شده است. یکی از شاگردان او فراء نحوی و نویسنده معانیالقرآن چندین کتاب درباره فقهاللغة قرآن نوشته است.(150)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.