پاسخ اجمالی:
پندار ديگرى در زمينه تحریف قرآن کریم وجود دارد كه در تكلّف و ساختگى بودن، شبيه مسأله «نسخ تلاوت» است. مىگويند: پارهاى از آيات از دلها فراموش شد بهگونهاى كه يادى از آنها در دلها و ذهنها نمانده است. اين مسأله، مانند مسأله نسخ تلاوت است و آنان بدين وسيله مىكوشند رواياتى را كه در پندار ايشان صحيح نموده شده و بر ضايع شدن بسيارى از آيات قرآن پس از وفات پيامبر(ص) حكايت دارد، حل نمايند.
پاسخ تفصیلی:
مسأله «اِنساء»؛ (به فراموشى انداختن)
پندار ديگرى در زمينه تحریف قرآن کریم وجود دارد كه در تكلّف و ساختگى بودن، شبيه مسأله «نسخ تلاوت» است. مىگويند: پارهاى از آيات از دلها فراموش شد بهگونهاى كه يادى از آنها در دلها و ذهنها نمانده است. اين مسأله، مانند مسأله نسخ تلاوت است و آنان بدين وسيله مىكوشند رواياتى را كه در پندار ايشان صحيح نموده شده و بر ضايع شدن بسيارى از آيات قرآن ـپس از وفات پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم)ـ حكايت دارد، حل نمايند.
جلالالدين سيوطى از عمربنخطاب نقل كرده است كه: «او خطاب به عبدالرحمانبنعوف گفت: آيا اين آيه از جمله آيات نازل شده نبود: «أن جاهدوا كما جاهدتم اوّل مرَّة»؛ (همانگونه كه نخستين بار جهاد نموديد به جهاد بر خيزيد)؟! پس چرا آنرا در قرآن نمىيابيم؟ ابنعوف گفت: از جمله آيات ساقط شده است»!!
هماو به ابىّبنكعب گفت: «آيا اين آيه را جزو آيات قرآن قرائت نمىكرديم «إنّ انتفائكم من آبائكم كفر بكم»؛ (نفى شما از پدرانتان كفر است)؟ ابىّ گفت: آرى؛ سپس پرسيد: آيا «الولد للفراش و للعاهر الحجر»؛ (فرزند به بستر تعلق دارد و براى زناكار سنگ است) را كه اينك در قرآن نمىيابيم، قبلا نمىخوانديم؟ ابىّ پاسخ داد: آرى، و از اينجا بود كه عبداللهبنعمر مىگفت: شايسته نيست شما بگوييد همه قرآن را دريافت نموديم؛ زيرا كسى چه مىداند همه قرآن چه بوده است؛ در جايى كه بسيارى از آن ضايع شده است».(1)
عايشه مىگويد: «سوره احزاب در زمان پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در دويست آيه تلاوت مىشد؛ اما وقتى عثمان مصاحف را نگاشت، فقط آيات موجود كنونى را در آن يافتيم».(2) هماو پيرامون آيهاى كه به گمان او درباره رضعات وارد شده است مىگويد: «پس پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) رحلت كرد و اين آيات مانند ديگر آيات قرآن خوانده مىشد».(3)
امثال اينگونه روايات بسيار است، اما اهل حديث كوشيدهاند همه اينها را چنين توجيه كنند كه فراموش گشته و ياد آنها از سينهها محو شده است؛ جلالالدين سيوطى اين مطلب را در زير آيه شريفه «اَوْ نُنْسِهَا» كه عطف بر «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ»(4) مىباشد، بيان كرده است. بايد دانست كه نسخ و انساء دو تعبير از يك معناى واحداند، جز آنكه نسخ برداشتن شىء پس از ثبوت آن در اعيان است؛ اما انساء بر طرف شدن آن از اذهان است.
آيه ياد شده به اهل كتاب اشاره مىكند كه در تلاش براى تشكيك در معتقدات مسلمين مىگفتند: دين خدايى قابل تبديل و تغيير نيست؛ بنابراين دين جديد جايگاهى ندارد. اين آ يه در رد شبهه ايشان وارد شده است؛ به اين معنا: مادامى كه حيات آدمى بهطور مستمر در حال دگرگونى است مصلحتهاى ايشان هم دگرگون مىگردد؛ پس نسخ شريعت پيشين با شريعت جديد به مقتضاى مصالح موجود بوده است و همه شرايع ـ بر حسب شرايط موجود ـ چاره سودمند بلكه بهترين چارهاند و جمله «اَوْ نُنْسِهَا» بدين معناست كه نشانههاى آن به اين علت كه دوره و مدتش به طول انجاميده است از صفحه ذهنها محو شده و در كتاب هستى ديگر از آنها ياد نمىشود.
نسخ و انساء دو پديده دينىاند كه به دوره وحى ـ كه ممكن است حكم «منسوخ» يا «منسى» به مثل آن يا كاملتر از آن تغيير يابد ـ اختصاص دارد اما پس از وفات پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) كه روند وحى منقطع شده است ـ همان گونه كه عموم اصوليان بدان تصريح كردهاند ـ نسخ و انساء وجود ندارد. اين مطلب مىرساند كه اگر كسى معتقد باشد پس از پايان گرفتن دوره رسالت چيزى از قرآن از بين رفته يا اسقاط شدهاست، لاجرم به معناى پذيرش تحريف است، بدين جهت است كه بهطور قطع و بدون هيچ ترديدى از آن اجتناب مىكنيم.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.