پاسخ اجمالی:
تحريف در «كتاب» و «سنت» به عنوان متون وحى آيين اسلام، به دو گونه «لفظى» و «معنوى» مقصود است. آنچه در سنت پيامبر(ص) اتفاق افتاد، بيشتر مربوط به «تحريف لفظى» بوده است؛ اما آنچه درباره «قرآن» به عنوان نخستين و درعين حال مهمترين منبع دينشناسى اتفاق افتاده است، «تحريف معنوى» مىباشد كه در روايات از آن به «تفسير به رأى» ياد شده است.
پاسخ تفصیلی:
تحريف در متون وحى اسلامى
تحريف در «كتاب» و «سنت» به عنوان متون وحى آيين اسلام، به دو گونه «لفظى» و «معنوى» مقصود است.
آنچه در سنت پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اتفاق افتاد، بيشتر مربوط به «تحريف لفظى» بوده است؛ رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) خود در حجةالوداع ضمن هشدار نسبت به تحريف لفظى، پیشبینی این مسئله را این طور بیان فرمود: «أيُّها النّاسُ قَد كَثُرَتْ عَلَيَّ الكَذّابَةُ، فمَنْ كَذبَ عَليَّ مُتَعمِّدا فلْيَتَبوّأْ مَقعدَهُ مِن النّار»؛(1) (ای مردم؛ پيش از اين بر من فراوان دروغ بستهاند وپس از اين نيز فراوان دروغ خواهند بست، هر كس كه از روى عمد بر من دروغ بندد، جايگاه خود را در آتش فراهم سازد).
به گواهى تاريخ كار جعل و وضع حديث پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به حدى رسيد كه به عنوان نمونه، هنگامى كه ابوعبدالله محمدبناسماعيل بخارى تصميم به جمعآورى حديث گرفت، خود را با انبوهى از روايات مجعول مواجه ديد. خود او مىگويد كه روايات صحيح خود را كه بيش از هفتهزار روايت است از ميان ششصد هزار روايت برگزيد. با وجود اين، برخى از دانشوران اهل سنت بر ضعيف و سست بودن شمارى از روايات صحيح بخارى گواهى دادهاند.
پيامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) براى مقابله با تحريف لفظى سنت، دو راه در پيش روى امت اسلامى نهاد:
1. مراجعه به قرآن؛ به عنوان معيار بازشناختن احاديث سره از ناسره.
2. مراجعه به اهل بيت؛ به عنوان حاملان اصلى سنّت و قرآن.
اما آنچه درباره قرآن به عنوان نخستين و درعين حال مهمترين منبع دينشناسى اتفاق افتاده است، «تحريف معنوى» مىباشد كه در روايات از آن به «تفسيربه رأى» ياد شده است. رواياتى كه از نظر برخى محدثان در حد تواتر است و رايجترين مضمون آن چنين است: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار»(2)؛ (هركس قرآن را به رأى خود تفسير نمايد براى خود جایى در آتش دوزخ انتخاب کرده است). تفسير به رأى به اين معناست كه شخص يا اشخاصى به قصد دستيابى به اهدافى شوم محتواى متن وحى را به سوى آن اهداف متمايل سازند، اين معنا همان است كه در تحريف معنوى مطمح نظر است.
پيدايش فرق و مذاهب مختلف در ميان صفوف مسلمانان كه همگى نظرگاه خود را به نحوى مستند به قرآن مىدانند حكايت از تحريف معنوى دارد. جالب اين است كه در روايات رسيده از پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره قرآن، هرگز به تحريف از نوع اول يعنى تحريف لفظى ـ در قالبهاى جعل و وضع ـ اشاره نشده است.
در روايتى كه از امام جواد(علیه السلام) درباره تحريف قرآن رسيده است، بر تحريف معنوى آن تصريح شده است. آنجا كه مىفرمايد: «و كُلُّ اُمّةٍ قد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الكتابِ حِينَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حينَ تَوَلَّوهُ، و كانَ مِن نَبذِهِمُ الكتابَ أن أقاموا حُروفَهُ و حَرَّفُوا حُدودَهُ، فهُم يَروُونَهُ و لا يَرعُونَهُ، و الجُهّالُ يُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوايَةِ، و العُلَماءُ يَحزُنُهُم تَركُهُم للرِّعايَةِ»(3)؛ (هر امّتى، آن گاه كه كتاب آسمانى خود را رها كرد و كنار افكند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آن گاه كه دشمنان خود را به دوستى و سرپرستى گرفتند، خداوند آن دشمنان را بر ايشان ولايت و حكومت داد. از جمله به كنار افكندن كتاب، اين بود كه حروف و كلمات آن را برپا داشتند و معانىاش را تحريف كردند؛ كتاب را مىخوانند و روايت مىكنند اما آن را رعايت نمىكنند و به كار نمىبندند. نادانان از اين كه آن را خوب مىخوانند و حفظ مىكنند، خوشحالند و دانايان از اين كه آن را رعايت نمىكنند و به كار نمىبندند، اندوهناكند).
مسلمانان درباره وقوع تحريف معنوى در قرآن اختلافى ندارند. آنچه در ميان ايشان اختلاف برانگيز شده، تحريف لفظى است. با اينحال، همگان مىدانند كه تحريف لفظى ـ از نوع تحريف به افزودن ـ در قرآن راه نيافته است؛ زيرا چنين ادعايى مستلزم آمدن گفتارى همسان با قرآن و فروپاشى هماوردطلبى و در نتيجه بطلان اعجاز قرآن است، در اين صورت بنياد اسلام فرو خواهد ريخت؛ بنابراين محل نزاع، تحريف لفظى از نوع كاستن در قرآن است.
ابتدا بايد دانست كه ادعاى وقوع اين نوع از تحريف در قرآن، از ميان هر دو فرقه عظيم اسلامى ـ سنى و شيعه ـ مدافع يا مدافعانى دارد؛ زيرا اگر ادعاى تحريف به معناى يادكرد رواياتى دال بر تحريف، در جوامع روايى باشد، نيك مىدانيم كه اين دسته از روايات، در كتب روايى اهل سنت به مراتب بيشتر از كتب روايى شيعه منعكس شده است؛ و اگر به معناى ارائه نظرگاهى توسط انديشمندى باشد، باز مىدانيم كه اگر در شيعه محدث نورى دست به تأليف كتاب «فصل الخطاب في تحريف كتاب ربّ الارباب» زده است، در ميان اهلسنت نيز ابنالخطيب محمد محمد عبداللطيف از دانشمندان معروف مصر با نگارش كتاب «الفرقان» بر اين نظرگاه پاى فشرده است.
از اين رو نسبت دادن ادعاى تحريف به شيعه، نسبتى است ظالمانه كه تنها به منظور ايجاد شكاف بين پيروان مذاهب اسلامى از سوى دشمنان دين دنبال مىگردد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.