پاسخ اجمالی:
در توصيف سدّ «ذوالقرنین» و موقعيت جغرافيايى آن در نقشه سياسى جهان و دولتى كه بر منطقه ساخت سدّ حكم مىراند، بايد بگوييم: این سد بين سالهاى 539 و 529 پيش از ميلاد در مكانى كوهستانى و مرتفع بنا شده؛ و به عنوان مانعى در ميان دو ديواره بلند که به «تنگه داريال» معروف است بکار میرفته؛ و در تمام نقشههاى سياسى عصر حاضر، در جمهورى «گرجستان» واقع است.
پاسخ تفصیلی:
سدّ تاریخى كورش (ذوالقرنین)
در توصیف سدّ ذوالقرنین یا همان «كورش» و موقعیت جغرافیایى آن در نقشه سیاسى جهان و دولتى كه بر منطقه كوهستانى محل ساخت سدّ حكم مىراند، باید بگوییم كه نشانههاى این سدّ چنین است:
بین سالهاى 539 و 529 پیش از میلاد در مكانى كوهستانى و مرتفع و به شدت دندانهدار كه همانند دو دیواره بلند در دو طرف سدّ سر به فلك كشیده است، بنا شده و بدین ترتیب، سدّ به عنوان مانعى در رخنه میان دو دیواره به آنها افزوده مىشود و به تنگه داریال معروف است و در تمام نقشههاى سیاسى در جمهورى گرجستان واقع است.
در ساخت این سدّ، تكّههاى بزرگ آهن به كار رفته و بر روى آن، مس مذاب ریخته شده است. این همان ویژگیهایى است كه قرآن درباره این سدّ بیان كرده است. بنابراین آیات كریمه را بر سدّ كورش تطبیق مىكنیم و هیچ جایگزین دیگرى براى آن نمىپذیریم؛ هر چند درجه نزدیكى و همانندى آن زیاد باشد. سدّهایى كه از سنگ ساخته شده است، مانند دیوار چین نمىتواند سدّ مورد نظر قرآن باشد؛ گرچه ظرف زمانى و شرایط ایجاد آن همسان با سدّ ذوالقرنین باشد.
در طى گزارشهای تاریخى، میبینیم كه قبایل مغول در قرن ششم پیش از میلاد، از هجوم بر مناطق آسیاى غربى باز نمىایستادند، اما صفحات تاریخ بازگو مىكند كه به ناگاه این هجومها در این منطقه متوقف شد و با دقت در تاریخ، مىبینیم كه این همان سالهاى ظهور كورش هخامنشى است و از اینجاست كه تاریخ نگاران این قبایل را كه در نزد یونانیان «میكاك» و در نزد چینیان «منكوك» نامیده شدهاند، همان قبایل «یأجوج و مأجوج» مىدانند كه قرآن از آنان یاد كرده است.
مولانا ابوالكلام آزاد نیز از خلال جست و جوى تاریخ و مراجعه به نصوص عهد قدیم كه در آن از یأجوج و مأجوج سخن به میان آمده است، به همین نتیجه مىرسد كه سدّ ذوالقرنین همان سدّى است كه اكنون در جمهورى گرجستان واقع است. در حال حاضر نیز بقایاى دیوار آهنى آمیخته با مس در كوههاى قفقاز در معبر «داریال» كه میان دو كوه بلند واقع شده است، وجود دارد و آهن زیادى در آن دیده مىشود و امروزه همگى مىتوانند این حقیقت را با چشم خود ببینند.
كوههایى سر به فلك كشیده كه از دریاى سیاه تا دریاى خزر امتداد دارد و میان دو دریا را به طول 1200 كیلومتر فرا گرفته است. این كوهها پر پیچ و خم بوده و از یك جنس تشكیل شده است؛ به جز بخشى از آن كه به شكل توده عظیمى از آهن خالص مخلوط با مس خالص، در تنگه داریال قرار گرفته است. البته به مرور زمان صخرهها در دو سوى سدّ فرسایش یافته است و عوامل فرسایش دهنده در طول 2500 سال، دیواره را از سدّ جدا كرده و شكافهایى میان صخرههاى عظیم كوهستان و پیكره آهنین و مسین سدّ ایجاد كرده و توده عظیمى در گذرگاه انباشته است.
در اطلسهاى جغرافیایى جدید، این سدّ در ناحیه ولادى كیوكز ( Vladikiuakuss) و تفلیس واقع شده است. كتابهاى ارمنى شاهد خوبى بر این وقایع است. این سدّ را در كتب ارمنى از زمان قدیم به «بهاك گورایى» خواندهاند و «كابان گورایى» هم بدان مىگویند و معناى هر دو كلمه، یكى است كه همان «دربند كورش» یا «گذرگاه كورش» باشد. از منابع گرجستان نیز همین شهادت را مىتوان یافت. در زبان گرجى، از قدیم این دروازه را «دروازه آهنین» خواندهاند و تركها آن را به «دامر كپو» یا «قاپو» ترجمه كردهاند و امروزه هم به همین نام مشهور است.(1) «دامر» به تركى یعنى «آهن» و «قاپو» یعنى «در».
بنابراین سدّ در منطقهاى كوهستانى در معبرى میان دو بخش كوه ساخته شده است، نه در دشتهاى هموار، همانند دیوار چین و نیز براى بازداشتن اقوام تبهكار و ددمنش ساخته شده است كه با گذر از كوه به ساكنان جنوب آن در شمال ایران هجوم مىآوردند، نه براى نگهدارى سیلابها و كنترل طغیان آبها؛ مانند سدّ مأرب.
این سد از مواد فلزى تشكیل شده كه با تركیب آهن گداخته و مس مذاب ریخته شده روى آن ایجاد شده است و بقایاى كنونى آن گواه بر آن است كه با ویژگیهایى كه قرآن كریم براى سدّ ذوالقرنین بیان كرده، قابل انطباق است. قرآن از استوارى این سدّ چنین تعبیر مىكند: «فَمَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْباً»؛ یعنى نه مىتوانستند از آن بالا روند و نه مىتوانستند در آن روزنى براى عبور ایجاد كنند.
بنابراین این سدّ مانند دیوار بزرگ چین(2) یا دیوار «دربند»(3) كه انوشیروان پادشاه ساسانى 1000 سال پس از كورش آن را بنا كرد، سنگى نبوده است یا مانند سد «مأرب» كه براى تنظیم آبیارى و حفاظت شهر از خطر طغیانهاى موسمى ساخته شد، اما سرانجام شهر مأرب، مركز دولت «سبا» در یمن، بین سالهاى 542 تا 570 بر اثر سیلى پر خروش و بنیان كن (سیل عَرِم) و به سبب اهمال در ترمیم سدّ، ویران شد.(4)
گواه بر وجود سدّ كورش یا ذوالقرنین همه مردمانى هستند كه از شمال كوههاى قفقاز وارد اروپا شدهاند و این سدّ را پس از ساخته شدن، مشاهده كردهاند یا از تنگه، پیش از مسدود شدنش گذر كردهاند. این سدّ در منطقهاى استراتژیک و مهم واقع شده است و موقعیت حساسش دشواریهاى زیادى را به بار آورده و دولتهاى مجاور، همه به آن چشم طمع دوختند.
بدین ترتیب، هركس بر این سرزمین چیره مىشد، همه مناطق شمال و جنوب آن تحت پوشش او قرار مىگرفت و به همین سبب، از آغاز تاریخ، فاتحان گوناگونى به آنجا راه یافتهاند و آشوریان، كلدانیان، مصریان، ایرانیان و سپس یونانیان براى آن جنگیدهاند. پس از گسترش مسیحیت در جنوب آن در قرن نخست میلادى، این منطقه در قرن سوم تحت نفوذ دولت بیزانس قرار گرفت. همچنین چین در قرن چهارم میلادى بر جنوب آن مسلّط شد. و دو دولت فارس و روم در طول تاریخ براى تصاحب ارمنستان، قفقاز و آذربایجان، همانند دو اسب مسابقه بر یكدیگر پیشى مىگرفتهاند.
انوشیروان و ساخت دیوار «دربند»
بین سالهاى 537 تا 579 میلادى در روزگار انوشیروان شهر «دربند» تحت حاكمیت ایران بود. شاه ایران احساس كرد سدّى كه كورش هزار سال پیش ساخته است، دیگر كارایى لازم براى جلوگیرى از هجوم غارتگران به شهرهاى ایران را ندارد؛ به ویژه آنكه خطر تنها از جانب اقوام مغول و تاتار نبود، بلكه رومیان و تركها نیز افزوده شده بودند.
این بار دیگر مهاجمان از چه ناحیهاى نفوذ مىكردند و چگونه خاصیّت سدّ كورش از میان رفته بود؟ دریاى مازندران پهلو به پهلوى كوههاى قفقاز قرار داشت و امواج خود را به كناره شرقى آن مىكوبید و دریاى سیاه نیز از آن سو دامنه غربى آن را آماج امواج خود قرار داده بود و دیگر هیچ مهاجمى پس از بناى سدّ كورش نمىتوانست به جنوب قفقاز راه یابد، اما پس از گذشت یك هزاره از بناى سد در تنگه داریال، دریاى خزر راهى براى نفوذ دشمن ایجاد كرده بود؛ زیرا این دریا از همه سو مسدود است و به آبهاى آزاد راه ندارد. از این رو آب آن كاهش یافته و از سواحل، عقب نشینى كرده بود و بخشى پلكانى در طول ساحل مارپیچ نمودار شده و نوار ساحلى باریكى میان آب دریا و پایههاى كوه تشكیل شده بود.
رومیان بیزانسى و تركان با عبور از این نوار ساحلى كه پهناى آن به 30 مایل (بین كوه و دریا) مىرسید، به شمال ایران حمله مىكردند. به این سبب انوشیروان دستور داد تا در عرض این نوار ساحلى دیوارى سنگى میان آب دریا و پایههاى كوه بنا كنند، به گونهاى كه دیوار به كوه بچسبد و میان كوه و دریا را به طور كامل فرا گیرد. با این كار، كارآمدى سدّ كورش دوباره به آن بازگشت.(5)
دیوار «دربند»(6)
اكنون كه به پایان بحث خود درباره ذوالقرنین نزدیك مىشویم، سزاوار است اشارهاى به سدّهاى معروف در عصر گذشته داشته باشیم كه ممكن است با سدّ ذوالقرنین اشتباه شوند: از جمله این سدّها «دیوار دربند» یا «دیوار قفقاز» است كه پادشاه ساسانى، انوشیروان آن را در امتداد كوههاى قفقاز تا آبهاى دریاى خزر، به طول هفت فرسخ بنا كرد تا مانع مهاجمانى شود كه از وراى دیوار به مرزهاى سرزمین ایران هجوم مىآوردند. و براى آن دروازه محكمى ساخت كه در برابر مغولها و تاتارها بسته مىشد این دروازه به «باب الابواب» مشهور شد و شهر دربند نیز كه انوشیروان در این مكان بنا كرد، به همین نام نامیده شد و امروزه پایتخت جمهورى داغستان در ساحل دریاست.(7)
از روزگاران پیشین جنگهاى خونینى میان پادشاهان ایران و قبایل وحشى پشت كوههاى قفقاز رخ مىداد؛ زیرا این اقوام بیابانى به ثروت منطقه آذربایجان، ارمنستان، داغستان، گرجستان و دیگر بلاد حاصلخیز، ثروتمند و پر جمعیّت، چشم طمع دوخته بودند و با عبور از مرزهاى ایران تا رود كورا (كورش) به غارتگرى مىپرداختند.
قباد، پدر انوشیروان حملههایى دفاعى در مقابل اقوام تاتار انجام داد تا جلوی غارتگرىِ آنان را بگیرد. وى با آنان جنگید و در طى جنگهایى خونین، جمعیّتشان را پراكنده ساخت و آنان را قتل عام كرد و بسیارى از اموالشان را به غنیمت برد. بدین سان یورشها و تاراجها در فرصتهاى گوناگون ادامه یافت تا آنكه انوشیروان بر تخت حاكمیت نشست. از جمله تصمیمات وى، خاتمه دادن به این حملهها با ساخت دیوار استوارى بود كه براى همیشه مانع یورشهاى دشمنان شود و مردمش از دست مزاحمان آسوده گردند.(8)
در سالهاى 531 تا 579 میلادى، پس از گذشت هزار سال از ساخت سدّ كورش، انوشیروان احساس مىكرد كه آن سدّ دیگر نمىتواند مانع هجوم غارتگران شود. تغییرات وضع جغرافیایى، خطر اقوام سیت را كمتر كرده بود، اما خطر بزرگى در زمان انوشیروان از طرف روم شرقى و امپراطورى بیزانس كه با امپراطورى ساسانى رقابت داشت، متوجه ایران شد.
نه تنها رومىها از طرف مغرب و از راه آسیاى صغیر به ایران حمله ور مىشدند، بلكه افراد تاتار و ترك نیز كه در شمال و دشتهاى اورال و نواحى اطراف دریاى خزر پراكنده بودند، شمال ایران را مورد هجوم قرار مىدادند و از این نظر انوشیروان مجبور بود براى جلوگیرى از این حملهها وسایل دفاعى آنجا را محكم سازد و این عوامل موجب شد كه دیوار بزرگ دربند را براى مقابله با مهاجمان بسازد.
آب دریاى خزر فروكش كرده بود و میان این دریا كه در گذشته به كوههاى قفقاز متصل بود، با این كوه، نوارى ساحلى به عرض 30 مایل(9) در طول ساحل ایجاد شده بود. دیوار دربند در این منطقه كه راهى براى نفوذ دشمنان بود، ایجاد شد كه از سویى به كوه و از سوى دیگر به دریا متصل شد و به گفته مسعودى و حموى، بخشى از دریا را نیز گرفت.(10) البته از كتاب تاریخ كرمان چنین به دست مىآید كه این دیوار پیش از آن ساخته شده بود، اما گذشت زمان آن را در معرض ویرانى و فروپاشى قرار داده بود و انوشیروان به مرمّت و بازسازى آن پرداخت كه تا سال 323 هـ. (روزگار مسعودى) هنوز پا برجا بود.
در تاریخ كرمان آمده است: «پس از آنكه شهنشاه ایران، انوشیروان از «مداین» كه در آن وقت تختگاه شاهان عجم بود، به عزم تعمیر و مرمّت سدّ باب الابواب به «شروان»(11) و كناره دریاى خزر حركت نمود، خزاین اندوخته را در این كار بذل كرد، اما كار سدّ به پایان نیامد. بعد از تفكّر و بررسى، دریافت كه هیچ یك از عظماى ایران را آن مؤونه و مال نباشد كه كفاف مخارج بقیه سدّ شود، مگر آذرماهان، حاكم كرمان (این دیار در آن روزگار داراى مواهب و ثروتهاى طبیعى بسیار بود)، اما مالى زیاد از خراج رسمى از او خواستن، مخالف عدل و قوانین سلاطین است، لذا خود با هزار نفر عملجات مخصوص به «ایلغار گواشیر»(12) اندر شد و به خانه آذرماهان نزول فرمود... آذرماهان گفت آنقدر زر و سیم و مال ارسال اردوى كیوان شكوه بدارم تا كار بند به اتمام رسد. مراد حاصل آمد و نویسند كه از مال كرمان كار سدّ به انجام رسید».(13)(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.