پاسخ اجمالی:
«تجسّم» يا «تجسّدِ اعمال» در «قيامت» به اين معنى است كه در آن روز عمل هر كس، اعم از نيك و بد در برابر او حاضر مى گردد و مايه نشاط و سرور يا شكنجه و عذاب و رسوايى او مى گردد. ظاهر آيات «قرآن» نشان مى دهد كه نفس اعمال نيك و بد در برابر صاحبان آنها در محشر ظاهر مى شود. در آيات آخر سوره «زلزال»، سه بار به مسئله تجسّم اعمال اشاره شده، مى فرمايد: «در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! * پس هركس به اندازه سنگينى ذرّه اى كار خير بجا آورده آنرا مى بيند * و هركس به اندازه سنگينى ذرّه اى كار بد كرده آن را مى بيند».
پاسخ تفصیلی:
آنها كه با آيات «قرآن» آشنا هستند به خوبى مى دانند كه در «قرآن» آيات فراوانى داريم كه ظاهر آن حاكى از «تجسّم» يا «تجسّد» اعمال در قيامت است؛ يعنى در آن روز عمل هركس، اعم از نيك و بد در برابر او حاضر مى گردد و مايه نشاط و سرور يا شكنجه و عذاب و سبب افتخار و آبرو و يا رسوايى و شرمسارى مى گردد.
آيا ممكن است اعمال آدمى باقى بماند، در حالى كه عبارت از مجموعه حركاتى است كه بعد از انجام محو و نابود مى گردد؟ و از اين گذشته آيا ممكن است «عمل» كه جزء عوارض وجود انسان است تبديل به مادّه و جسم گردد و به صورت مستقلى ظاهر شود؟
از آنجا كه بسيارى از مفسّران پاسخى براى اين دو سؤال نداشتند چاره اى جز اين نمى ديدند كه در تفسير اين گونه آيات قرآنى قائل به حذف و تقدير باشند و بگويند منظور از «حضور عمل» يا «مشاهده اعمال»، حضور و مشاهده جزاى عمل و ثواب و عقاب آن است.
ولى ما امروز فكر مى كنيم كه هيچ يك از دو ايراد فوق بدون پاسخ نيست، بنابراين دليلى نمى بينيم كه ظواهر آياتى را كه دلالت بر تجسّم اعمال آدمى دارد انكار كنيم.
و اتفاقاً محتواى اين آيات با توجه به معناى حقيقى آنها (نه معانى مجازى) بسيار جالب، پر معنا، نافذ و مؤثر و حل كننده بسيارى از مشكلات و سؤالات مربوط به عالَم قيامت و عقاب آن است و از نظر تربيتى نيز فوق العاده مفيد و مؤثر است.
در آيات آخر سوره «زلزال»، سه بار به مسئله تجسّم اعمال اشاره شده، مى فرمايد: (در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود!)؛ «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتَاتاً لِيُرَوْا اَعْمَالَهُمْ».(1) سپس اضافه مى كند: (پس هركس به اندازه سنگينى ذرّه اى كار خير بجا آورده آنرا مى بيند)؛ «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ».(2) و باز در تعقيب آن مى افزايد: (و هركس به اندازه سنگينى ذرّه اى كار بد كرده آن را مى بيند)؛ «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ».(3)
«اَشْتاتْ» جمع «شتّ» (بر وزن شطّ) به معناى متفرق و پراكنده است(4) آن روز ممكن است به واسطه اين باشد كه هر امتى با امامشان وارد محشر مى شوند يا صفوف بدكاران و نيكوكاران، عالمان و متعلمان، شهيدان و غير شهيدان، هر كدام جداگانه است.
«مِثْقال» به معناى سنگينى و «ذرَّه» به معناى اجزاء بسيار كوچك است، لذا گاه به ذرات گرد و غبار و گاه به مورچه هاى كوچك تفسير شده است.
ظاهر اين آيات به خوبى نشان مى دهد كه نفس اعمال نيك و بد در برابر صاحبان آنها در محشر ظاهر مى شود، هرچند بسيارى از مفسّران بر اثر عدم پذيرش تجسّم اعمال، آمده اند در اينجا واژه «جزاء» را در تقدير گرفته اند، منظور حضور و مشاهده جزاى اعمال است و گاه گفته اند كه «رؤيت» در اينجا به معناى علم و معرفت است كه همان مشاهده با چشم عقل است و گاه گفته شده منظور، مشاهده نامه اعمال است و مسلّم است كه اين سه تفسير هر سه بر خلاف ظاهر آيه مى باشد؛ زيرا تقدير گرفتن «جزاء» يا «صحائف»، مخالف ظاهر آيه است و رؤيت به معناى مشاهده با چشم است و رؤيت به معناى علم و معرفت معمولا دو مفعول مى گيرد، در حالى كه در اينجا يك مفعول بيشتر ندارد (دقت كنيد).
شايان توجه اينكه «ابن عباس» با اينكه از قديمي ترين مفسّران اسلام است مسئله تجسّم اعمال را در اينجا پذيرفته و در روايتى كه از او نقل شده مى گويد: «لَيْسَ مِنْ مُؤمِنٍ وَ لَا كَافِرٍ عَمِلَ خَيْراً اَوْ شَرّاً اِلَّا اَرَاهُ اللهُ اِيّاهُ، اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَغْفِرُ لَهُ سَيِّئاتَهُ وَ يُثِيبُهُ بِحَسَنَاتِهِ و اَمَّا الْكَافِرُ فَيَرُدُ حَسَنَاتَهُ تَحْسِيراً لَهُ»(5)؛ (هيچ مؤمن و كافرى نيست كه عمل نيك يا بدى انجام داده؛ مگر اينكه خدا عملش را به او نشان مى دهد: اما مؤمن سيئاتش را مى بخشد و حسناتش را ثواب مى دهد و اما كافر حسناتش را رد مى كند تا گرفتار حسرت شود).
در احاديث معصومين(عليهم السلام) كه ناظر به تفسير آيات فوق است نيز تعبيراتى آمده كه گواه بر تجسّم اعمال است، مثلا در حديثى از امير مؤمنان علي(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «فَمَنْ كانَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ عَمِلَ فِي هذِهِ الدُنْيَا مِثْقَالَ ذَرَّةٍ مِنْ خَيْرٍ وَجَدَهُ وَ مَنْ كانَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ عَمِلَ فِي هذِهِ الدُنْيَا مِثْقالَ ذَرَّةٍ مِنْ شَرٍّ وَجَدَهُ»(6)؛ (هركس از مؤمنان در اين دنيا به اندازه سنگينى ذره اى كار نيك انجام دهد آن را مى يابد و هر كدام از مؤمنين در اين دنيا به اندازه سنگينى ذره اى كار شرّ انجام داده باشد آن را مى يابد).
در سوره «کهف» آيه 49 به تعبير ديگرى در اين زمينه برخورد مى كنيم، بعد از آنكه اشاره به نامه اعمال مى كند، مى فرمايد: (آنها همه اعمال خود را حاضر مى بينند)؛ «وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً».
همچنین در سوره «آل عمران» آيه 30 همین تعبير با صراحت و عموميت بيشترى مطرح شده، مى فرمايد: (روزى كه هركس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مى بيند و دوست مى دارد ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زيادى باشد)؛ «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً».
قابل توجّه اينكه معمولا انسان آرزو مى كند ميان او و امورى كه مورد تنفّر اوست فاصله مكانى زيادى باشد در حالى كه «امد بعيد» كه در آيه آمده به معناى فاصله زمانى دور است، ممكن است اين تعبير به خاطر آن باشد كه در فاصله هاى مكانى احتمال حضور و تصادم بيشتر است؛ اما در فاصله زمانى، احتمال برخورد به هيچ وجه ممكن نيست، مثلا كسى كه در سال هاى جنگ هاى جهانى در منطقه دور دستى از صحنه جنگ بوده باز كم و بيش احساس نگرانى مى كرده، اما آنها كه فاصله زمانى زيادى با اين جنگ ها دارند طبيعى است كه هيچ گونه احساس نگرانى نكنند.
بايد توجّه داشت كه «اَمَد» هميشه براى زمان مى آيد و به گفته راغب در «مفردات»، معناى آن با «ابد» نزديك است، با اين تفاوت كه «ابد» زمانى است كه هيچ حدّ محدودى ندارد؛ ولى «امد» داراى حدّ مجهولى است. در آيه قبل سخن از حضور اعمال بود و در اين آيه سخن از احضار اعمال است؛ يعنى مطلبى افزون تر در بر دارد، طبق اين آيه خداوند به قدرت مطلقه اش تمام اعمال نيك و بد را احضار مى فرمايد، چه صاحبان اعمال بخواهند و چه نخواهند و لذا بعضى از مفسّران گفته اند اين تعبير از تعبير آيه پيشين هول انگيزتر است.
علاوه بر این در سوره «زمر»، آيه 48 باز با تعبير تازه اى در اين زمينه روبرو مى شويم مى فرمايد: (در آن روز اعمال بدى را كه انجام داده اند براى آنان آشكار مى شود)؛ «وَ بَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا». جمله «سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا» به معناى اعمال سوء است؛ ولى بعضى آن را به معناى کیفرهاى این اعمال تفسیر کرده اند یا اینکه واژه جزا را در تقدیر گرفته اند؛ ولى ظاهر آیه این است که اعمال سوء آنها در آن روز به وضوح آشکار مى شود؛ زیرا «سیئات» جمع «سیئه» به معناى «عمل بد» است نه به معناى «بدى عمل» (دقت کنید).
بار دیگر در سوره «آل عمران»، آيه 180 باز با تعبير جديد درباره اين موضوع مواجه مى شويم، بعد از آنكه از بخيلان مذمّت مى كند و مى گويد اين كار به نفع آنها نيست؛ بلكه به زيان آنهاست، مى افزايد: (به زودى در قيامت آنچه را درباره آن بُخل ورزيدند به صورت طُوقى [سنگين] به گردن آنها مى افكنند!)؛ «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ». از اين تعبير استفاده مى شود اموالى كه حقوق واجب آنها پرداخته نشده و كسى از آن استفاده ننموده در قيامت همچون طوقى به گردن بخيلان خواهد افتاد، همان گونه كه در دنيا نيز سنگينى آن بر دوش آنها است بى آنكه بهره اى از آن بگيرند!.
در كتاب «تفسير عيَّاشي» از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه در توضيح معناى اين آيه فرمود: «مَا مِنْ عَبْدٍ مَنَعَ زَكَاةَ مَالِهِ اِلَّا جَعَلَ اللهُ ذلِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ مُطَوَّقاً فِي عُنُقِهِ!»(7)؛ (هيچ بنده اى نيست كه از پرداختن زكات خوددارى كند؛ مگر اينكه خداوند آن را روز قيامت مبدّل به اژدهايى آتشين مى كند كه طُوقِ گردن او مى شود).
باز در اينجا مى بينيم كه جمعى از مفسران، ظاهر آيه را نپذيرفته و آن را به جزاى اعمال تفسير كرده اند و يا گفته اند منظور اين است كه آنها را در قيامت «مكلّف» مى كنند تا مثل آن اموال را بياورند؛ در حالى كه قادر نيستند (يعنى آنچه بر گردن آنهاست تكليف است نه خود اموال).
ولى اين تفسيرها علاوه بر اينكه دليلى ندارد و مخالف ظاهر آيه است با روايات متعددى كه از پيشوايان دين در تفسير آيه نقل شده سازگار نيست.
همچنین در سوره «تکویر»، آيات 12 الی 14 بار ديگر با تعبير «حضور و احضار عمل» روبرو مى شويم، مى فرمايد: (در آن زمان كه دوزخ شعله ور گردد و بهشت نزديك شود، هركسى مى داند چه چيزى را حاضر ساخته است؟!)؛ «وَ اِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ * وَ اِذَا الْجَنَّةُ اُزْلِفَتْ * عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا اَحْضَرَتْ».
مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» مى گويد: «عبارت «ما اَحْضَرَتْ» به معناى «ما وَجَدَتْ حاضراً مِنْ عَمَلِها» مى باشد (يعنى آنچه را از اعمال خود حاضر مى يابد)، و عجب اينكه به دنبال آن مى گويد: احضارِ اعمال يك معناى مجازى دارد؛ چون عمل، چيزى نيست كه باقى بماند؛ زيرا بعد از انجام، نابود مى شود، پس منظور اين است كه حساب هيچ كدام فروگذار نمى شود! و بعضى گفته اند منظور، حاضر يافتن نامه هاى اعمال است».(8)
بعضى نيز آن را به معناى يافتن عقابِ اعمال تفسير كرده اند؛ در حالى كه عمل هرگز فانى نمى شود و پيوسته باقى مى ماند و هيچ مانعى ندارد كه در آن روز به صورت مناسبى مجسّم گردد.
بنابراين «احضارِ عمل»، خواه به معناى «حاضر ساختن» باشد يا «حاضر يافتن»؛ چون به هر دو معنا تفسير شده گواهى بر مقصود ما در اين بحث است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.