پاسخ اجمالی:
یکی از وقایع روز قیامت «تجسّم اعمال» است به این معنا که اعمال هر كس در برابر او حاضر شده مايه نشاط يا شكنجه او مى گردد. به لحاظ علمی هم امروز ثابت شده هيچ چيز در جهان از ميان نمى رود؛ حتّى اعمال ما به صورت انرژي هاى مختلفى ظاهر مى گردد. این انرژى ممكن است چندين بار تغيير شكل دهد؛ ولى هرگز نابود نمى گردد. از طرفی ثابت شده ميان ماده و انرژى رابطه نزديكى وجود دارد و در واقع ماده همان نيروى متراكم است. لذا مانعى ندارد كه اعمال ما كه انرژي هاى مختلفى هستند دوباره جمع آورى شده و به صورت جسم در آيند.
پاسخ تفصیلی:
آنها كه با آيات قرآن آشنا هستند به خوبى مى دانند كه در قرآن، آيات فراوانى داريم كه ظاهر آن حاكى از «تجسم» يا «تجسد» اعمال در قيامت است؛ يعنى در آن روز عمل هر كس اعم از نيك و بد، در برابر او حاضر مى گردد و مايه نشاط و سرور، يا شكنجه و عذاب و سبب افتخار و آبرو و يا رسوائى و شرمسارى مى گردد.
آيا ممكن است اعمال آدمى باقى بماند؛ در حالى كه عبارت از مجموعه حركاتى است كه بعد از انجام، محو و نابود مى گردد؟ از اين گذشته آيا ممكن است «عمل» كه جزء عوارض وجود انسان است تبديل به ماده و جسم گردد و به صورت مستقلى ظاهر شود؟
از آنجا كه بسيارى از مفسران، پاسخى براى دو سؤال نداشتند چاره اى جز اين نمى ديدند كه در تفسير اين گونه آيات قرآنى، قائل به حذف و تقدير باشند و بگويند: منظور از «حضور عمل» يا «مشاهده اعمال»، حضور و مشاهده جزاى عمل و ثواب و عقاب آن است؛ ولى ما امروز فكر مى كنيم كه هيچ يك از دو ايرادِ فوق، بدون پاسخ نيست، بنابراين دليلى نمى بينيم كه ظواهر آياتى را كه دلالت بر مجسم شدن اعمال آدمى دارد انكار كنيم.
احاديث در اين زمينه بسيار است از جمله احاديث معراج كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار بهشت و دوزخ مى گذشت و هر گروهى از بدكاران را به عذاب و كيفرى شبيه اعمال خود گرفتار ديد و نيز اعمال نيكوكاران را مشاهده كرد كه سبب پيدايش آسایش و نعمت تازه اى در بهشت مى شود.
آيه اى كه درباره غيبت وارد شده و تجسم آن را به صورت پاره گوشت گنديده اى كه غيبت كننده آن را تناول مى كند بيان مى دارد شاهد ديگرى بر اين مدّعا است.
از آيات و روايات به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه: اعمال آدمى در صورت هاى مناسبى در عالم برزخ و قيامت، مجسّم مى گردد، حتّى تعبير «الَّذينَ يَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْيَتامَى ظُلْماً اِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»(1)؛ (كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، فقط در شكم خود آتش داخل مى كنند) نشان مى دهد كه باطن عمل در عالم دنيا نيز از نوعى تجسّم برخوردار است به طورى كه مال يتيم در باطن به شكل آتش سوزان است، هر چند كسانى كه چشم واقع بين ندارند آن را نمى بينند.
دليلى ندارد كه همه اين آيات و روايات را بر معنى مجازى و كنائى حمل كنيم و همه را تأويل و توجيه نمائيم با اينكه عمل به ظواهر آنها بى مانع است و مشكلى ايجاد نمى كند، چنانكه شرح آن خواهد آمد.
تجسّم اعمال در منطق عقل
عمده اشكالى كه در مسأله تجسّم اعمال براى گروهى پيدا شده همان است كه از بعضى از كلمات مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» استفاده مى شود اين است كه عمل از جنس «عَرَض» است نه «جوهر» (نه خواص ماده است و نه خود ماده) و ديگر اينكه عمل بعد از وجودش محو و نابود مى شود و لذا آثارى از سخنان و گفته ها و اعمال گذشته ما ديده نمى شود، مگر اعمالى كه تغييرى در بعضى از مواد موجود گذارده، مثلاً سنگ و چوب و آجرى را به شكل خانه اى درآورده كه آن هم تجسّم عمل نيست؛ بلكه دگرگوني هاى ناشى از عمل است (دقت كنيد).
ولى با توجه به دو نكته پاسخ اين دو ايراد روشن مى شود و هم چگونگى تجسّم اعمال. نخست اينكه امروز ثابت شده هيچ چيز در جهان از ميان نمى رود؛ حتّى اعمال ما كه به صورت انرژي هاى مختلفى ظاهر مى گردد، اگر ما سخن مى گوئيم صداى ما به صورت امواج خاص صوتى در فضاى اطراف پخش مى شود و به مولكول هاى موّاج هوا و ديوارهاى اطراف و بدن ما اصابت كرده و تبديل به انرژى ديگرى مى شود، آن انرژى نيز ممكن است چندين بار تغيير شكل دهد؛ ولى به هر حال نابود نمى گردد، حركات دست و پاى ما نيز نوعى انرژى است، اين انرژى مكانيكى هرگز نابود نمى شود، ممكن است تبديل به انرژى حرارتى با انرژى ديگر گردد، خلاصه اينكه نه تنها مواد اين جهان كه انرژي هاى آن نيز ثابت و پايدارند، هر چند تغيير شكل مى دهند. ديگر اينكه اين نكته نيز با مطالعات دانشمندان و آزمايش هاى آنها به ثبوت قطعى رسيده است كه ميان «ماده» و «انرژى» رابطه نزديكى است، يعنى ماده و نيرو دو مظهر از يك حقيقتند و «ماده» همان نيروى متراكم و فشرده است و «نيرو» همان ماده گسترده می باشد، لذا در شرائط معينى مى توانند تبديل به يكديگر شوند.
انرژى اتمى چيزى جز تبديل «ماده» به «انرژى» نيست يا به تعبير ديگر شكافتن دانه هاى اتم و آزاد كردن انرژى آن.
هم اكنون ثابت شده كه انرژى حرارتى خورشيد، چيزى جز انرژى اتمى كه از انفجار اتم هاى خورشيد سرچشمه مى گيرد نيست و به همين دليل هر شبانه روز مقدار زيادى از وزن خورشيد كم مى شود هر چند اين مقدار در برابر وزن و حجم خورشيد ناچيز است. بدون شك همان گونه كه ماده قابل تبديل شدن به انرژى است، انرژى نيز قابل تبديل شدن به ماده است، يعنى اگر نيروها و انرژي هاى پخش شده بار ديگر متراكم و حالت جسميت و جرم به خود بگيرد، به صورت جسمى نمايان مى شود.
بنابراين هيچ مانعى ندارد كه اعمال و گفتار ما كه انرژي هاى مختلفى هستند و هرگز محو و نابود نمى شوند، بار ديگر به فرمان پروردگار جمع آورى شده و به صورت جسمى در آيند و مسلّم است كه هر عمل جسمى خواهد شد متناسب با ويژگي هايش، نيروهائى كه در راه اصلاح و خدمت و درستى و تقوى به كار گرفته شده به صورت زيبائى متناسب آن در مى آيد و نيروهائى كه در راه جور و ستم و زشتى و فساد به كار رفته به صورتى زشت و ناپسند و تنفر آميز مجسم مى گردد!
بنابراين مسأله تجسم اعمال را مى توان يكى از معجزات علمى قرآن محسوب داشت و در آن روز كه مسأله بقاء انرژيها و تبديل ماده به انرژى و بالعكس، مطلقا در ميان دانشمندان مطرح نبود، با صراحت در آيات و روايات عنوان گرديد. پس نه مشكلى از ناحيه «عرض» بودن اعمال وجود دارد و نه مشكلى از ناحيه نابودى آنها؛ زيرا همان گونه كه گفتيم اعمال نابود نمى شود و عرض و جوهر در حقيقت جلوه هاى يك حقيقتند، اين مطلب با توجه به حركت جوهرى آشكارتر مى شود! زيرا قائلين به حركت جوهرى از حركاتى كه در عَرَض واقع مى شود براى حركت در جوهر استدلال مى كنند و معتقدند اينها از هم جدا نيستند (دقت كنيد).
اين نكته را نيز مناسب است براى تكميل مطلب، يادآور شويم:
دانشمند معروف فرانسوى «لاوازيه»، اصل «بقاء ماده» را با تلاش پيگير خود كشف كرد و اثبات نمود كه مواد جهان هرگز از ميان نمى روند؛ بلكه دائماً تغيير صورت مى دهند؛ ولى چيزى نگذشت كه «پير كورى» و همسرش براى نخستين بار رابطه ميان انرژى و ماده را از مطالعه روى اجسام راديو اكتيو (اجسامى كه اتم هاى ناپايدار دارند و تدريجاً قسمت هائى از آنها تبديل به انرژى مى شود) كشف كردند و قانون «بقاء ماده» تبديل به قانون «بقاء ماده ـ انرژى» شد و به اين ترتيب اصل بقاء ماده متزلزل گرديد و اصل بقاء مجموعه ماده ـ انرژى جهان، جانشين آن گشت و كم كم مسأله تبديل ماده به انرژى از طريق شكستن اتم به وسيله دانشمندان جنبه عملى به خود گرفت و معلوم شد كه اين دو (ماده و انرژى) رابطه نزديك با هم دارند و قابل تبديل شدن به يكديگرند و به عبارت ديگر دو شكل از يك حقيقتند.
اين كشف بزرگ علمى تحول شگرفى در مطالعات دانشمندان و مسائل عملى ايجاد كرد و وحدت عالم هستى را بيش از پيش به اثبات رساند.
اين اصل در مسأله معاد و بحث تجسم اعمالِ انسان و دفع اشكالاتى كه پيشينيان در اين مسأله داشته اند به ما كمك فراوان مى كند و موانعى را كه بر راه اثبات تجسّم، تصور مى كردند بر مى دارد.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.