پاسخ اجمالی:
عمده ترين اشكال در مسئله «تجسّم اعمال»، محو و نابودي عمل بعد از وجودش است و لذا آثارى از سخنان و گفته ها و اعمال گذشته ديده نمى شود. پاسخ اين است كه امروزه ثابت شده هيچ چيز در جهان از ميان نمى رود حتّى اعمال انسانها. از طرفي ديگر ميان «مادّه» و «انرژى» رابطه نزديكى برقرار است؛ يعنى «مادّه» همان نيروى متراكم و فشرده است و «نيرو» همان مادّه گسترده. با تلاش دانشمندان، قانون بقاء مادّه، تبديل به قانون بقاء «مادّه - انرژى» شد و اصل بقاء مادّه متزلزل گرديد و اصل بقاء مجموعه مادّه - انرژى جانشين آن گشت. با اين توضيح، مشكل معاد و «تجسّم اعمال» نيز حل مي شود.
پاسخ تفصیلی:
عمده اشكالى كه در مسئله «تجسّم اعمال» براى گروهى پيدا شده همان است كه از بعضى از كلمات مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» استفاده مى شود و آن اين است كه عمل از جنس «عَرَض» است نه «جوهر» (نه خواص مادّه است و نه خود مادّه) و ديگر اينكه عمل بعد از وجودش محو و نابود مى شود و لذا آثارى از سخنان و گفته ها و اعمال گذشته ما ديده نمى شود؛ مگر اعمالى كه تغييرى در بعضى از مواد موجود گذارده، مثلا سنگ و چوب و آجرى را به شكل خانه اى در آورده كه آن هم تجسّم عمل نيست؛ بلكه دگرگونى هاى ناشى از عمل است (دقت كنيد).
ولى با توجه به دو نكته، پاسخ اين دو ايراد روشن مى شود و هم چگونگى تجسّم اعمال.
نخست اينكه امروز ثابت شده هيچ چيز در جهان از ميان نمى رود حتّى اعمال ما كه به صورت انرژى هاى مختلفى ظاهر مى گردد، اگر ما سخن مى گوييم صداى ما به صورت امواج خاصِّ صوتى در فضاى اطراف پخش مى شود و به مولكول هاى موّاج هوا و ديوارهاى اطراف و بدن ما اصابت كرده و تبديل به انرژى ديگرى مى شوند، آن انرژى نيز ممكن است چندين بار تغيير شكل دهد؛ ولى به هر حال نابود نمى گردد، حركات دست و پاى ما نيز نوعى انرژى است، اين انرژى ميكانيكى هرگز نابود نمى شود، ممكن است تبديل به انرژى حرارتى يا انرژى ديگر گردد.
ديگر اينكه اين نكته نيز با مطالعات دانشمندان و آزمايش هاى آنها به ثبوت قطعى رسيده است كه ميان «مادّه» و «انرژى» رابطه نزديكى است؛ يعنى مادّه و نيرو دو مظهر از يك حقيقتند و «مادّه» همان نيروى متراكم و فشرده است و «نيرو» همان مادّه گسترده و لذا در شرائط معيّنى مى توانند تبديل به يكديگر شوند.
انرژى اتمى چيزى جز تبديل «مادّه» به «انرژى» نيست يا به تعبير ديگر شكافتن دانه هاى اتم و آزاد كردن انرژى آن.
هم اكنون ثابت شده كه انرژى حرارتىِ خورشيد، چيزى جز انرژى اتمى كه از انفجار اتم هاى خورشيد سرچشمه مى گيرد نيست و به همين دليل هر شبانه روز مقدار زيادى از وزن خورشيد كم مى شود هرچند اين مقدار در برابر وزن و حجم خورشيد ناچيز است.
بدون شك همان گونه كه مادّه، قابل تبديل به انرژى است، انرژى نيز قابل تبديل به مادّه است؛ يعنى اگر نيروها و انرژى هاى پخش شده را بار ديگر متراكم و حالت جسميت و جرم به خود بگيرد، به صورت جسمى نمايان مى شود.
بنابراين هيچ مانعى ندارد كه اعمال و گفتار ما كه انرژى هاى مختلفى هستند و هرگز محو و نابود نمى شوند، بار ديگر به فرمان پروردگار جمع آورى شده و به صورت جسمى درآيند و مسلم است كه هر عمل، جسمى خواهد شد متناسب با ويژگى هايش، نيروهايى كه راه اصلاح و خدمت و درستى و تقوى به كار گرفته شده به صورت زيبايى متناسب آن در مى آيد و نيروهايى كه در راه جور و ستم و زشتى و فساد به كار رفته به صورت زشت و ناپسند و تنفرآميز مجسّم مى گردد!.
بنابراين مسئله تجسّم اعمال را مى توان يكى از معجزات علمى قرآن محسوب نمود و در آن روز كه مسئله بقاء انرژى ها و تبديل ماده به انرژى و بالعكس، مطلقاً در ميان دانشمندان مطرح نبود، با صراحت در آيات و روايات عنوان گرديد.
بنابراين نه مشكلى از ناحيه «عَرَض» بودن اعمال وجود دارد و نه مشكلى از ناحيه نابودى آنها؛ زيرا همان گونه كه گفتيم اعمال نابود نمى شود و عَرَض و جوهر در حقيقت جلوه هاى يك حقيقتند، اين مطلب با توجه به حركت جوهرى آشكارتر مى شود! زيرا قائلين به حركت جوهرى از حركاتى كه در عَرَض واقع مى شود براى حركت در جوهر استدلال مى كنند و معتقدند اينها از هم جدا نيستند (دقت كنيد).
اين نكته را نيز مناسب است براى تكميل مطلب، يادآور شويم: دانشمند معروف فرانسوى «لاوازيه» اصل «بقاء مادّه» را با تلاش پيگير خود كشف كرد و اثبات نمود كه موادّ جهان هرگز از ميان نمى روند؛ بلكه دائماً تغيير صورت مى دهند.
ولى چيزى نگذشت كه «پير كورى» و همسرش براى نخستين بار رابطه ميان انرژى و مادّه را از مطالعه روى اجسام راديو اكتيو (اجسامى كه اتم هاى ناپايدار دارند و تدريجاً قسمت هايى از آنها تبديل به انرژى مى شود) كشف كردند و قانون بقاء مادّه، تبديل به قانون بقاء «مادّه – انرژى» شد و به اين ترتيب اصل بقاء مادّه متزلزل گرديد و اصل بقاء مجموعه مادّه - انرژى جهان جانشين آن گشت و كم كم مسئله تبديل مادّه به انرژى از طريق شكستن اتم به وسيله دانشمندان جنبه عملى به خود گرفت و معلوم شد كه اين دو «مادّه» و «انرژى» رابطه نزديك با هم دارند و قابل تبديل به يكديگرند و به عبارت ديگر دو شكل از يك حقيقتند.
اين كشف بزرگ علمى تحوّل شگرفى در مطالعه دانشمندان و مسائل عملى ايجاد كرده و وحدت عالَم هستى را بيش از پيش به اثبات رساند.
اين اصل در مسئله معاد و بحث تجسّم اعمال انسان و دفع اشكالاتى كه پيشينيان در اين مسئله داشته اند به ما كمك فراوان مى كند و موانعى را كه بر راه اثبات تجسّم فكر مى كردند بر مى دارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.