پاسخ اجمالی:
ایشان می فرماید: «انسان بايد زبان خود را نگه دارد؛ زيرا اين زبان، سركش است و صاحبش را به هلاكت مى افكند، به خدا سوگند! باور نمى كنم بنده با تقوایی از تقوای خود سود برد، مگر اینکه زبانش را حفظ كند، زبان مؤمن، پشت قلب او قرار دارد و قلب منافق، پشت زبان اوست؛ چرا كه مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد نخست مى انديشد؛ اگر خير بود اظهار مى كند و اگر شرّ بود آن را پنهان مى سازد؛ ولى منافق آنچه بر زبانش جارى مى شود مى گويد؛ در حالى كه نمى داند كدام به سود اوست و كدام به زيان او».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از خطبه 176 «نهج البلاغه» انگشت روى يكى از مهم ترين مسائل اخلاقى مى گذارد كه بدون آن، كسى نمی تواند در مسير تهذيب نفس گام بردارد و آن اصلاح زبان است. ایشان در اين زمينه چند دستور مهمّ مى دهد؛ نخست مى فرمايد: (يك زبان باشيد)؛ «وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً». اين تعبير در مقابل تعبير «ذو اللسانين»؛ (افراد دو زبان) است كه اشاره به منافقان مى باشد، در حضور فرد چيزى مى گويند و در غياب او چيز ديگر.
بديهى است در جامعه اى كه افراد دو چهره و دو زبان و منافق و بى بهره از صداقت نفوذ كنند، اعتماد و محبّت و همدلى كه مهم ترين سرمايه زندگى اجتماعى است بر باد مى رود و محيط زندگى به جهنّم سوزانى تبديل مى شود كه همه با بدبينى به يكديگر مى نگرند و همه از هم وحشت دارند.
در دوّمين دستور مى فرمايد: (انسان بايد زبان خود را نگه دارد؛ زيرا اين زبان، سركش است و صاحبش را به هلاكت مى افكند)؛ «وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ(1) بِصَاحِبِهِ».
تشبيه زبان به يك مَركَب سركش، تشبيه جالب و عجيبى است؛ چرا كه زبان، ساده ترين عضوى است كه در اختيار انسان است و به آسانى آن را به گردش در مى آورد؛ ولى گاه هواى نفس و وساوس شيطانى آن چنان بر انسان غلبه مى كند كه مهار زبان را از دست او مى گيرد؛ همچون مَركَب چموش و سركشى كه زمام اختيار از صاحبش گرفته و او را به سوى پرتگاه مى برد. بهترين وسيله براى محفوظ ماندن از اين خطر، آن است كه انسان كمتر سخن بگويد. منظور از نگهدارى زبان، همين است؛ نه اينكه اصلا سخن نگويد؛ زيرا زبان مهم ترين وسيله تعليم و تربيت و انتقال علوم و تجربه ها و ذكر خداوند متعال است.
در ادامه اين سخن در تأكيد همين مطلب مى فرمايد: (به خدا سوگند! باور نمى كنم بنده با تقوایی از تقوای خود سود برد، مگر اینکه زبانش را حفظ كند)؛ «وَ اللهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى يَخْزُنَ لِسَانَهُ». اين تأكيد امام(عليه السلام) كه با سوگند به ذات پاك خدا مقرون شده، اشاره به آن چيزى است كه همه پويندگان راه حقّ و ارباب سير و سلوك قائل اند كه نخستين گام در اين راه را اصلاح زبان مى شمارند و تا كسى از اين گردنه صعب العبور عبو نكند، هرگز به حقيقت تقوی و پرهيزكارى و قرب الى الله نخواهد رسيد.
سپس در ادامه سخن براى بيان اهمّيّت حفظ زبان، يكى از تفاوت هاى مؤمنان و منافقان را در همين موضوع بر مى شمرد و مى فرمايد: (زبان مؤمن، پشت قلب او قرار دارد و قلب منافق، پشت زبان اوست؛ چرا كه مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد نخست مى انديشد؛ اگر خير بود اظهار مى كند و اگر شرّ بود آن را پنهان مى سازد؛ ولى منافق آنچه بر زبانش جارى مى شود مى گويد؛ در حالى كه نمى داند كدام به سود اوست و كدام به زيان او)؛ «وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ، وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ: لأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلاَمٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ، فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ، وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ، وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا يَدْرِي مَاذَا لَهُ، وَ مَاذَا عَلَيْهِ».
سپس در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) به حديث پرمعنايى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) استدلال مى كند و مى گويد: (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: ايمان هيچ بنده اى صاف و استوار نخواهد شد تا قلبش صاف شود و هيچ گاه قلبش صاف و استوار نمى شود تا زبانش چنين گردد)؛ «وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ، وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ».
رابطه اى كه ميان اصلاح زبان و قلب و ايمان در اين حديث آمده، دقيق و حساب شده است. تجربه نشان داده كه آلودگى زبان به انواع گناهان و سخنان لغو و بيهوده، قلب را تاريك و روح را تهى از معنويت مى كند و بديهى است هنگامى كه قلب، تاريك شود جاى درخشش نور ايمان نخواهد بود. قرآن مجيد در يك تعبير حساب شده مى گويد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»(2)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقواى الهى پيشه كنيد و سخن حق بگوييد تا خدا اعمال شما را اصلاح كند).
بنابراين رابطه لازم و ملزوم بودنِ اصلاح زبان و اصلاح قلب و اصلاح ايمان، يك رابطه روشن است. البتّه نمى توان انكار كرد كه عكس اين معنا نيز صادق است؛ يعنى قوّت ايمان؛ باعث نورانيّت قلب و نورانيّت قلب، باعث اصلاح زبان مى شود و به تعبير روشن تر اين امور سه گانه، تأثير متقابل در يكديگر دارند؛ ولى آنچه در حديث پيامبر(صلى الله عليه و آله) آمده بارزتر است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.