پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره رسیدگی به امور لشکریان توصیه هایی به مالک فرموده اند، از جمله: «مشكلات و نيازهاى لشكريان را دلسوزانه بررسى كن. خدماتی که به آنها كرده اى در نظرت بزرگ نیايد و محبت به آنها را، هرچند كوچك، حقير نشمار، هرگز تلاش براى اصلاح امور كوچكِ آنها را به سبب تكيه كردن بر اصلاح امور كلىِ آنها رها مساز، بهترین فرماندهان نزد تو کسانی باشند که بیشتر به فکر لشکریان هستند؛ سپاهیان را تشویق کن، هرگز كار خوب كسى را به ديگرى نسبت نده و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نياور ...».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 53 نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر، بعد از ذکر اوصاف مهم و برجسته براى فرماندهان لشكر، چهار دستور درباره طرز رفتار با آنان صادر مى كند. نخست مى فرمايد: (كارها [و مشكلات و نيازهاى] آنها را بررسى كن آن گونه كه پدر و مادر از فرزندشان تفقد مى كنند)؛ «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا». به اين ترتيب فرمانده لشكر نسبت به فرماندهان جزء بلكه نسبت به همه لشكر بايد همچون پدر و مادر دلسوز، پر محبّت و جستجوگر درباره نيازهايشان باشد و پيوند عاطفى محكمى با آنها برقرار سازد كه سبب وفادارى آنها به فرمانده و پايدارى آنان در ميدان جنگ شود.
در دستور دوم مى افزايد: (هرگز نبايد چيزى كه آنها را به وسيله آن تقويت كرده اى در نظر تو بزرگ آيد)؛ «وَ لا يَتَفَاقَمَنَّ(1)فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ». اشاره به اينكه هر اندازه خدمات تو بزرگ باشد باز هم آن را كوچك بشمار و در فكر بهتر از آن باش. در دستور سوم مى فرمايد: (و نيز نبايد لطف و محبّتى را كه درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند كوچك باشد حقير بشمارى)؛ «وَ لاتَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ(2) بِهِ وَ إِنْ قَلَّ». آن گاه امام(عليه السلام) دليلى براى اين گفتار خود (رسيدگى به امور كلى و جزئى فرماندهان لشكر و سپاه) ذكر كرده و مى فرمايد: (اين امر، آنها را به خيرخواهى و حُسن ظن به تو وادار مى كند [و پيوندهاى عاطفى را محكم مى سازد])؛ «فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ».
در چهارمين دستور مى فرمايد: (هرگز تفقد و تلاش براى اصلاح امور كوچكِ آنها را به سبب تكيه كردن بر اصلاح امور كلىِ آنها رها مساز؛ زيرا رفع نيازهاى كوچك براى خود جايگاهى دارد كه از آن بهره مند مى شوند همان گونه كه رفع نيازهاى مهم موقعيتى دارد كه از آن بى نياز نخواهند بود)؛ «وَ لا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالاً عَلَى جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ».
اين نكته كاملا شايان دقت است كه فرماندهان؛ بلكه تمام مديران جامعه نبايد از امور كوچك و بزرگ غافل شوند يا اينكه تنها به امور سرنوشت ساز و نيازهاى مهم و برجسته جامعه بپردازند، بلكه هر كدام را در جايگاه خود ببينند؛ زيرا گاه مى شود فراموش كردن امور فرعى به همان اندازه آسيب مى رساند كه فراموش كردن امور كلى سبب مى شود. امام(عليه السلام) در ادامه به مالك توصيه مى كند فرماندهانى انتخاب كن كه به امور لشكر بهتر رسيدگى كنند، مى فرمايد: (برترين فرماندهان لشكر نزد تو بايد كسانى باشند كه در كمك به سپاهيان بيش از همه مواسات كنند و از امكانات خود بيشتر به آنان كمك نمايند، به اندازه اى كه هم نفرات سربازان و هم كسانى كه تحت تكفّل آنها هستند به خوبى اداره شوند؛ به گونه اى كه همه آنها به يك چيز بينديشند و آن، جهاد با دشمن است)؛ «وَ لْيَكُنْ آثَرُ(3)رُءُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ(4)بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ(5) أَهْلِيهِمْ حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ».
در دنياى امروز رابطه ميان فرماندهان لشكر و افراد يگان ها روابطى خشك و به اصطلاح «نظامى» است نه عاطفى؛ روابطى كه غالباً بر محور جريمه و مجازات و بازداشت و تهديد دور مى زند در حالى كه امام، چهارده قرن پيش تأكيد فرموده كه روابط بايد عاطفى باشد و بايد فرماندهان، مشكلاتِ افراد سپاه و حتى مشكلات خانواده هاى آنها را در نظر بگيرند و به اندازه كافى زندگى آنها را تأمين كنند تا هنگامى كه به ميدان جهاد گام مى نهند تنها به فكر نبرد با دشمن باشند نه غير آن. بديهى است چنين لشكرى به پيروزى نزديك تر است. هرگاه نفرات لشكر يك چشم به سوى ميدان دوخته باشند و با چشم ديگر به پشت سر به خانواده و فرزند خويش نگاه كنند و نگران آنها باشند اراده و عزمشان براى جنگيدن با دشمن سست مى شود. جالب اينكه امام(عليه السلام) در زندگى شخصى خود حدّاكثر زهد را رعايت مى كند و حتى به فرمانداران و فرماندهان نيز اين توصيه را دارد؛ ولى به گروه هايى كه تحت كفالت او هستند توصيه گشايش زندگى در حد معقول دارد.
آن گاه امام(عليه السلام) در مقام بيان علت براى اين دستور بر آمده مى فرمايد: (زيرا محبّت و مهربانىِ تو به آنان، قلب هايشان را به تو متوجه مى سازد)؛ «فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ». با توجّه به اينكه بر حسب ظاهرِ عبارت، ضمير در «عَلَيْهِم» و «قُلُوبَهُم» به افراد سپاه بر مى گردد مفهوم كلام چنين مى شود: هنگامى كه تو از طريق فرماندهان لشكر به لشكر محبّت كنى، لشكريان از صميم دل تو را دوست مى دارند و وفادار خواهند بود.(6)
سپس امام(عليه السلام) درباره تشويق هاى مادى لشکریان مى فرمايد: (بنابراين ميدان آرزوها را [براى زندگى] در برابر سپاهت وسعت بخش [و نيازهاى آنها را از اين نظر تأمين كن])؛ «فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ(7)». آمال (آرزوها) مفهوم وسيعى دارد كه شامل تمام نيازهاى ضرورى و رفاهى مى شود. بديهى است اگر فرماندهان لشكر و سپاهيان فكرشان از ناحيه تأمين زندگى راحت نباشد كارآيى آنها در ميدان نبرد كم مى شود. امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به تشويق هاى روانى پرداخته مى فرمايد: (پيوسته آنها را تشويق نما و پياپى كارهاى مهمى را كه افرادى از آنها انجام داده اند برشمار؛ زيرا يادآورىِ كارهاى نيكِ آنها، افراد شجاعشان را به فعاليتِ بيشتر وا مى دارد و كم كاران را به كار تشويق مى كند. ان شاء الله)؛ «وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلاَءِ(8)مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ(9) الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ(10)النَّاكِلَ(11) إِنْ شَاءَ اللهُ».
به يقين مسأله تشويق افراد لايق و پركار هميشه براى پيشرفت كارهاى اجتماعى مؤثر بوده و هست و مخصوصاً در دنياى امروز بسيار به آن اهمّيّت داده مى شود. انتخاب استاد نمونه، صنعتگر نمونه، كشاورز نمونه و فرماندهان نمونه و دادن لوح سپاس و جايزه هاى بزرگ و عنوان كردن نام آنها در رسانه ها در همين راستا صورت مى گيرد. شايان توجّه اينكه اين تشويق ها ـ چنان كه امام در گفتار بالا اشاره فرموده ـ اثر مضاعف دارد؛ از يك سو افراد لايق را به كار وا مى دارد و از سوى ديگر افراد سست و كم كار كه خود را در آن ميان سر شكسته مى بينند به فكر تغيير مسير مى اندازد.
آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن ـ يعنى مسأله تشويق ها ـ به توضيح بيشترى در اين زمينه پرداخته مى فرمايد: (سپس بايد ارزش زحمات هر يك را به دقت بشناسى و هرگز كار خوب كسى را به ديگرى نسبت ندهى و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نياورى)؛ «ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لاتَضُمَّنَّ(12)بَلاَءَ امْرِئ إِلَى غَيْرِهِ وَ لاتُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلاَئِهِ». امام در اين سه جمله كه هر يك به نكته خاصى اشاره دارد و در عين حال مكمّل يكديگر است تأكيد مى كند كه مالك كاملا مراقب باشد و ارزش زحمات نفرات زير دست را بشناسد و اگر كسى انجام دهنده اصلى كار مهمى بوده آن را به حسابِ او بگذارند به علاوه نه تنها خادم اصلى را بشناسند؛ بلكه دقيقاً ميزان خدمت او نيز ارزيابى شود.
آن گاه دو دستور ديگر در تكميل اين دستورات بيان مى كند و مى فرمايد: (مبادا شخصيت كسى موجب اين شود كه كار كوچكش را بزرگ بشمارى و يا كوچكى مقام كسى سبب گردد كه خدمت پر ارجش را ناچيز به حساب آورى)؛ «وَ لايَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لاضَعَةُ امْرِئ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا كَانَ عَظِيماً». به تعبير ديگر نخست به عمل نگاه كن سپس به شخص عامل. به عكس آنچه در ميان اكثر مردم معمول است كه نخست به عمل كننده نگاه مى كنند آن گاه به عمل و همين امر سبب مى شود در ارزيابى اعمال، اشخاص گرفتار اشتباه و خطا شوند. شايان توجّه است كه امام در مجموع اين بخش از عهدنامه خود، نخست از صفات برجسته اى كه در فرماندهان لشكر است دم مى زند و بعد توصيه هاى لازم درباره افراد لشكر دارد در پايان، بار ديگر از مسائل مربوط به تشويق فرماندهان لشكر سخن مى راند و توصيه هاى مؤكدى به آن دارد.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.