پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره دوری از خواص پرتوقّع و توجّه به توده مردم به فرماندارش می فرمايد: «بايد محبوب ترين كارها نزد تو امورى باشد كه در جهت رعايت حق از همه كامل تر و از نظر عدالت شامل تر و از نظر رضايت عمومى مردم جامع تر باشد؛ زيرا خشم توده مردم خشنودى خواص [اقليت پرتوقع] را بى اثر مى كند؛ اما ناخشنودى خاصان با رضايت عامه مردم جبران پذير است». بديهى است قوانينى كه از نظر حفظ حقوق، جامع تر و از نظر رعايت عدالت شامل تر و هم رضايت توده هاى مردم را بهتر جلب كند، مورد رضاى خداست و دوام آن تضمين شده است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از عهد نامه مالک اشتر(نامه 53 نهج البلاغه) به نکته مهمی می پردازد كه در حيات امروز بشر و شكل گيرى حكومت ها، اثرش از هر زمان آشكارتر است. مى فرمايد: (بايد محبوب ترين كارها نزد تو امورى باشد كه در جهت رعايت حق از همه كامل تر و از نظر عدالت شامل تر و از نظر رضايت عمومى مردم جامع تر باشد)؛ «وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الاُْمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا(1)فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ».
بديهى است قوانين و مقرراتى كه داراى اين سه ويژگى باشند: هم از نظر حفظ حقوق، جامع تر و هم از نظر رعايت عدالت شامل تر و هم رضايت توده هاى مردم را بهتر جلب كند، مورد رضاى خدا و خلق است و هنگامى كه خداوند از حكومتى راضى و خلق خدا از آن خشنود باشند، دوام و بقاى آن تضمين شده است. از آنجا كه مفهوم اين سخن آن است كه مهم رضاى اكثريت قاطع مردم است نه اقليتى ثروتمند و خودخواه كه همواره در حاشيه حكومت ها زندگى مى كنند. در ادامه اين سخن مى فرمايد: (زيرا خشم توده مردم خشنودى خواص [اقليت پرتوقع] را بى اثر مى سازد؛ اما ناخشنودى خاصان با رضايت عامه مردم بخشوده و جبران پذير است)؛ «فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ(2)بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ».
آنچه در جمله هاى كوتاه بالا آمد در واقع زيربناى حكومت هاى پايدار را تشكيل مى دهد. افراد يك جامعه هميشه بر دو گروه تقسيم مى شوند: اقليت ثروتمندى كه معمولاً اطراف زمامداران را مى گيرند و با چاپلوسى و تملق و اظهار اخلاص و فداكارى در فكر تأمين منافع خويشند و در برابر آنها اكثريت مردم كه چرخ هاى زندگى اجتماعى با دست و بازوى آنها در حركت است، بيش از همه زحمت مى كشند و بيش از همه به كشورشان علاقه مندند. اگر گروه اوّل از حكومتى ناراضى شوند ولى گروه دوم راضى و خشنود باشند هيچ مشكلى به وجود نمى آيد؛ مشكلات جامعه به دست توده هاى مردم حل مى شود و داد و فرياد آن اقليت، تغييرى در مسير كارها ايجاد نمى كند؛ ولى اگر رضايت اين گروه اقليت به بهاى خشم توده هاى مردم جلب گردد آن هنگام است كه پايه هاى حكومت به لرزه در مى آيد و به گفته شاعر: نفس ها ناله شد در سينه آهسته آهسته *** فزون تر گر شود اين ناله ها فرياد مى گردد
زندگى پيغمبر اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي(عليه السلام) بهترين نمونه براى اين مسأله است. سعى داشتند همواره جانب توده هاى محروم و متوسط جامعه را بگيرند و به مخالفت خواص كه منافع خود را در خطر مى ديدند اعتنا نكنند. اين همان چيزى است كه امروز به دموكراسى مردمى يا دموكراسى دينى يا مردم سالارى دينى از آن ياد مى شود، هرچند گاهى تنها به الفاظ قناعت مى كنند و به واقعيات توجه ندارند و در واقع مفهومى قديمى است كه در قالب الفاظ جديد ريخته شده است.
البته امروزه نوعى شيطنت بسيار مرموزى از سوى اين گروه خاص به كار گرفته مى شود كه با سلطه بر رسانه هاى جمعى سعى مى كنند افكار عمومى را فريب و به اصطلاح شستشوى مغزى بدهند به گونه اى كه تصور شود خواسته هاى آنها همان است كه توده هاى مردم مى خواهند، هرچند با كمى دقت مى توان به شگرد آنها پى برد. گاه به شيوه ديگرى متوسل مى شوند و آن اينكه وسايل هوسرانى و لذات بى قيد و شرط جسمانى را در اختيار توده هاى مردم قرار مى دهند و آنها را بدين وسيله سرگرم مى سازند تا از آنچه در جامعه مى گذرد بى خبر بمانند. اگر آگاهانِ باهدف و مؤمن، آنها را هوشيار سازند تا در اين دام ها نيفتند به يقين قيامى خواهند كرد كه تومار زندگى اين زالو صفتان را در هم بپيچد.
از آنجا كه اين مسأله داراى اهمّيّت زيادى است، امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به شرح بيشترى پرداخته و انگشت روى جزئيات مسأله مى گذارد و صفات آن گروه از خواص و همچنين ويژگى هاى توده هاى زحمت كش جامعه را به تفصيل برمى شمارد. نخست به سراغ صفات نكوهيده خواص از خود راضى مى رود و هفت ويژگى براى آنها ذكر مى كند. در اوّلين و دومين صفت مى فرمايد: (و [بدان كه] هيچ كس از رعايا از نظر هزينه هاى زندگى در حالت آرامش و صلح، بر والى سنگين تر و به هنگام بروز مشكلات، كم يارى تر از خواص [از خود راضى و پر توقع] نيست)؛ «وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَؤُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلاَءِ». آنها از والى توقعات بسيار و خواسته هاى بى شمار دارند و كيسه هايى براى منافع خود دوخته اند كه به اين آسانى پر نمى شود و به عكس به هنگام بروز مشكلات خود را كنار مى كشند و چنين مى پندارند كه حفظ كشور و ايثار و فداكارى در راه آن بر عهده توده هاى مردم است؛ آنها قشر ممتازى هستند كه فقط بايد نظارت كنند و نظر دهند.
در سومين صفت مى فرمايد: (آنها در برابر انصاف [و رعايت حقوق مساوى بين شهروندان] از همه ناخشنودترند)؛ «وَ أَكْرَهَ لِلاِْنْصَافِ»، زيرا خود را قشر ممتازى مى دانند كه نبايد با ديگران در هيچ برنامه اى در يك صف قرار گيرند.
در چهارمين وصف مى افزايد: (و به هنگام درخواست [چيزى از حكومت] از همه اصرار كننده ترند)؛ «وَ أَسْأَلَ بِالاِْلْحَافِ(3)»، زيرا خود را طلبكار مى دانند و اضافه بر اين به زمامداران نزديكند و مى توانند خواسته خود را مكرر در مكرر عنوان كنند. به خلاف توده هاى مردم كه خواسته هاى خود را با اصرار بسيار كمترى همراه مى سازند و اصولا دسترسى چندانى به حاكمان ندارند.
در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: (و در برابر عطا و بخشش كم سپاس ترند و به هنگام منع [از خواسته هايشان] ديرتر پذيراى عذر مى شوند)؛ «وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الاِْعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ»؛ چرا كه عطا و بخشش را خدمتى از ناحيه حاكم نمى بينند، بلكه اداى دين مى شمرند و در برابر اداى دين، نيازى به سپاسگزارى نمى بينند. آنها غالباً چنين مى پندارند كه اگر حمايت و نظارتشان بر امر حكومت نباشد، حكومت نمى تواند به حيات خود ادامه دهد، بنابراين آنها حق حيات بر حكومت دارند و هرچه به آنها داده شود كم است. نيز به همين دليل اگر خواسته هاى آنها تأمين نشود كمتر حاضرند عذرى را بپذيرند و تمام عذرها را در اين زمينه ناموجه مى بينند و گاه عذر بدتر از گناه.
در هفتمين و آخرين ويژگى مى فرمايد: (و به هنگام رويارويى با مشكلاتِ روزگار، صبر و استقامت آنها از همه كمتر است)؛ «وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ(4)الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ»، زيرا آنها در ناز و نعمت پرورش يافته و كمتر با مشكلات روبه رو بوده و هرگز ورزيده و آبديده نشده اند بر عكس توده هاى زحمت كش جامعه كه در لابه لاى مشكلات پرورش مى يابند و در كوره حوادث قرار مى گيرند و همچون فولادى آبديده محكم مى شوند. به راستى ترسيمى از اين بهتر و گوياتر و شفاف تر درباره اين گروهِ اندك از خودراضى و خودبرتربين پيدا نمى شود و مى دانيم تمام اين صفات ناشى از توهماتى است كه درباره امتيازات ذاتى خود و نياز حكومت به آنها و برترى بر توده هاى مردم دارند. اين اوهام و خيالات، آنها را به اين مسيرهاى نادرست مى كشاند.
اما ويژگى هاى توده هاى زحمت كش جامعه و به تعبير امام(عليه السلام) عامه در سه چيز خلاصه شده است؛ مى فرمايد: (و ]بدان[ ستون دين و شكل دهنده جمعيت مسلمانان و نيروى دفاعى در برابر دشمنان، تنها توده ملت هستند، بنابراين گوش به سوى آنها فرا ده و توجّه به آنها داشته باش)؛ «وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ(5)الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلاَْعْدَاءِ، الْعَامَّةُ مِنَ الاُْمَّةِ، فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ(6)لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ». چه تعبيرات زنده و پرمعنايى. به يقين اگر حمايت عامه مردم نباشد اصول و فروع دين به فراموشى سپرده مى شود و جامعه مسلمانان از هم گسسته مى گردد و در برابر هجوم دشمنان، مدافعى نخواهد بود. به همين دليل، حكومت بايد به اقليت پرادعاى بى اثر بى اعتنا باشد و تمام توجّه خود را به كسانى معطوف دارد كه شكوفايى و پيشرفت و بقاى دين و دنيا از آنهاست. از مجموع عبارات امام(عليه السلام) در اين فراز از عهدنامه استفاده مى شود كه توده هاى زحمت كش مردم دارای ده ويژگى هستند كه سه ويژگى آن پیشتر بیان شده و هفت وصف ديگر آنان عبارت است از:
1. هزينه آنها به هنگام آرامش، بر والى سبك است.
2. يارى و كمك آنها در مشكلات بسيار زياد است.
3. از انصاف و رعايت حقوق يكسان خشنودند.
4. به هنگام تقاضاى چيزى از حوائج خود زياد اصرار نمى ورزند.
5. هنگامى كه چيزى به آنها هديه شود شكرگزارند.
6. اگر مانعى براى پذيرفتن خواسته هاى آنها در كار باشد، عذرپذيرند.
7. در برابر مشكلات روزگار شكيبايى و استقامت فراوان دارند.
تعبير به «جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ» اشاره به اين است كه توده هاى زحمت كش مردم ركن اصلى جامعه اسلامى اند و اين همان چيزى است كه در روايات ديگر به عنوان «سواد اعظم» از آن تعبير شده است. به بيان ديگر اگر نفرات جامعه را از هم جدا حساب كنيم جامعه مفهوم نخواهد داشت؛ ولى اگر آنها را با پيوند با يكديگر در نظر بگيريم ـ همانند ساختمانى كه مصالح كوچك آن با ملاط محكمى به هم پيوسته است ـ جامعه مفهوم اصلى را پيدا مى كند و اين امر تنها به وسيله همين توده هاى زحمت كش جامعه حاصل مى شود.
جمله «فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ» در واقع برگرفته از قرآن مجيد است آنجا كه خطاب به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(7)؛ (با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند و تنها رضاى او را مى طلبند و هرگز براى زيورهاى دنيا چشمان خود را از آنها برمگير و از كسانى كه قلبشان را از يادمان غافل ساختيم و از هواى نفس پيروى كردند و كارشان افراطى است، اطاعت مكن).
نه تنها پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) مامور بود اين گروه را تكيه گاه خود قرار دهد؛ بلكه تمام انبياى پيشين نيز چنين بودند. قرآن مجيد درباره نوح پيغمبر(عليه السلام) مى گويد: (هنگامى كه جوانان پاكدل به نوح ايمان آوردند و اطراف او را گرفتند، گروهى از ثروتمندان خودخواه به نوح ايراد كردند كه اگر مى خواهى ما به تو ايمان آوريم بايد اين گروه را از دور خود دورساز و نوح مأمور شد به آنها چنين پاسخ گويد: «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُني مِنَ اللهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَفَلاتَذَكَّرُونَ»(8)؛ (و من كسانى را كه ايمان آورده اند [به خاطر شما] از خود طرد نمى كنم؛ زيرا آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد [اگر آنها را از خود برانم، در دادگاهِ قيامت، خصم من خواهند بود؛] ولى شما را گروهى مى بينم كه جهالت به خرج مى دهيد اى قوم من! چه كسى مرا در برابر [مجازات] خدا يارى مى دهد اگر آنها را طرد كنم؟! آيا متذكر نمى شويد).(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.