پاسخ اجمالی:
در مسیر حرکت امام علی(ع) برای جنگ با معاویه چند واقعه اتفاق افتاد. امام وقتی به ويرانه هاي كاخ كسرى رسيد، آيات 25 تا 29 سوره دخان را خواند: «چه بسيار باغها و چشمه ها كه به جاى گذاشته اند و ... نه آسمان به حال آنها گريست و نه زمين! و نه در موعد مقرّر به آنها مهلتى داده شد». در كربلا، از حوادث واقعه عاشورا خبر دادند. در كنار دير راهب، با معجزه، چشمه ای جاری ساخت که منجر به مسلمان شدن راهب آن دیر گردید. در «رقّه» مردم از بنای پل برای امام(ع) امتناع کردند، و پس از تهدید مالك اشتر به این کار تن دادند.
پاسخ تفصیلی:
بعضی از شارحان نهج البلاغه در ذیل خطبه 48 نهج البلاغه نکات تاریخی مشروحی را ذکر کرده اند که در مسیر حرکت امام علی(عليه السلام) برای جنگ با معاویه اتفاق افتاد و در ذيل به بعضى از آنها اشاره مى شود.(1)
1ـ در كاخ كسرى: امام علي(عليه السلام) در مسير راه به ايوان مدائن و كاخ كسرى رسيد، يكى از اصحاب آن حضرت با مشاهده ويرانى آن كاخ اين شعر معروف عرب را زمزمه كرد: «جَرَتِ الرّياحُ عَلى مَحَلِّ دِيارِهِمْ *** فَكَأَنَّما كانُوا عَلى ميعاد»
(بادها بر ويرانه هاى كاخ آنها وزيد گويى همه آنها وعده گاهى داشتند كه به سوى آن شتافتند).
حضرت علی(عليه السلام) فرمود: چرا اين آيات را نخواندى؟ [كه از آن گوياتر است]؛ «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ * وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ * كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ * فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرينَ»(2)؛ (چه بسيار باغها و چشمه ها كه از خود به جاى گذاشته اند و زراعتها و قصرهاى زيبا و گرانقيمت و نعمتهاى فراوان ديگر كه در آن غرق بودند، آرى اين گونه بود ماجراى آنان و ما اينها را براى اقوام ديگر ميراث قرار داديم، نه آسمان به حال آنها گريست و نه زمين! و نه در موعد مقرّر به آنها مهلتى داده شد!).
2ـ در سرزمين كربلا: امام علي(عليه السلام) در اين مسير از سرزمين كربلا گذشت، در آنجا توقّفى فرمود و نگاهى به آن سرزمين خاموش كرد، حوادث آينده اين سرزمين در برابر چشمان او نمايان گشت، با يارانش در آنجا نماز خواندند، هنگامى كه سلام نماز را داد كمى از خاك كربلا را برداشت و بو كرد؛ سپس فرمود: «آه اى خاك كربلا! از خاك تو گروهى محشور مى شوند كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند، سپس جايگاه شهيدان و محل خيمه ها را با اشاره نشان داد: «هيهُنا مَوضِعُ رِحالِهِمْ وَ مَناخُ رِكابِهِمْ ثُمَّ أَومَأَ بِيَدِه اِلى مَكان آخَر وَ قالَ: هيهُنا مِراقُ دِمائِهِمْ»؛ (اينجا بار انداز و محل نزول آنهاست، سپس به جاى ديگرى اشاره كرد و فرمود: و اينجا محل ريختن خون آنان است).
3ـ در سرزمين «انبار»: هنگامى كه امام علی(عليه السلام) از سرزمين «انبار»(يكى از شهرهاى شمالى عراق) مى گذشت گروهى از كشاورزان و دهداران را ديد كه از مركبهاى خود پياده شده و در ركاب امام به عنوان تواضع و احترام شروع به دويدن كردند، امام آنها را از اين كار منع كرد و فرمود: اين چه كارى است كه مى كنيد؟ عرض كردند: اين برنامه اى است كه زمامداران خود را با آن، بزرگ مى داريم. فرمود: زمامداران شما از اين كار بهره نمى گيرند و شما با اين كار بى جهت به خود زحمت مى دهيد، ديگر اين گونه كارها را تكرار نكنيد. در ذيل اين داستان مى خوانيم كه مردم انبار، هدايايى از چهار پايان و مواد غذايى خدمت امام آوردند. امام فرمود: چهار پايان را قبول مى كنم و جزء خراج شما حساب خواهم كرد و اما غذايى را كه براى ما درست كرده ايد دوست ندارم جز در مقابل قيمت از آن استفاده كنم و هر چه اصرار كردند كه امام هديه آنها را بپذيرد امام نپذيرفت (اين در حالى بود كه غالب زمامداران دنيا در آن زمان هزينه لشكر خود را بر شهرهاى مسير راه تحميل مى كردند).
4ـ در كنار دير راهب: در مسير راه به جايى رسيدند كه لشكريان از نظر آب در مضيقه افتادند و سخت تشنه شدند، امام علی(عليه السلام) در آن بيابان گردش كرد و در كنار صخره اى قرار گرفت و فرمود اين صخره را بلند كنيد! هنگامى كه آن را از جاى بركندند، آب گوارايى از زير آن جارى شد و همه مردم سيراب شدند، سپس فرمود: سنگ را به جاى اوّل بازگردانيد، مقدار كمى كه حركت كردند، فرمود: آيا كسى از ميان شما جاى آن چشمه را مى داند؟ گفتند: آرى، اى اميرمؤمنان! سپس گروهى از سواره و پياده بازگشتند ولى اثرى از آن نديدند! راهبى را در آن نزديكى يافتند از او سؤال كردند: چشمه آبى كه نزديك تو بود كجاست؟ گفت در اينجا چشمه آبى نيست! گفتند: كمى قبل از آن نوشيديم با تعجب گفت: شما از آن نوشيديد؟! گفتند: بلى، راهب گفت: به خدا قسم! اين عبادتگاه من در اينجا به خاطر يافتن همين آب بنا شده و آن را جز پيامبر و يا وصى پيامبرى استخراج نكرده است. گويا امام مى خواست با اين گونه معجزات قلب يارانش را محكم كند و در مسير جنگ با دشمن خونخوار به آنها قوّت، قدرت و نيرو بخشد.
مرحوم علامه «مجلسى» بعد از ذكر اين حديث به اين نكته نيز اشاره مى كند و مى افزايد: «راهب بعد از مشاهده اين موضوع خدمت امام آمد و شهادتين بر زبان جارى كرد و مسلمان شد و در صف ياران آن حضرت قرار گرفت و در ملازمت آن حضرت بود و در شام، در شب معروف به «ليلة الحرير» در ميدان نبرد شربت شهادت نوشيد و هنگام صبح امام بر او نماز خواند و با دست خود او را در قبر گذاشت سپس فرمود: به خدا سوگند! گويى او را مى بينم و جايگاهش را در بهشت مشاهده مى كنم».(3)
5ـ در شهر «رقّه»: نكته ديگر اين كه هنگامى كه حضرت علی(عليه السلام) به «رقّه» (يكى از شهرهاى شمال غربى عراق) رسيد به اهالى آنجا دستور داد كه روى فرات پلى بزنند تا حضرت و لشكريانش عبور كنند و راه «شام» را پيش گيرند، آنها خوددارى كردند و حاضر نشدند كشتيهاى خود را به هم پيوند دهند و پلى بسازند امام از آنجا حركت كرد تا در نقطه ديگرى از فرات عبور كند و مالك اشتر را مأمور مراقبت از اهل «رقّه» نمود. مالك مردم را تهديد كرد و گفت: به خدا سوگند! اگر پلى بر فرات در كنار اين شهر نبنديد تا امام علی(عليه السلام) از آن عبور كند شما را شديداً مجازات خواهم كرد. اهل «رقّه» كه مى دانستند مالك در گفتار خود جدّى و صادق است گفتند: مانعى ندارد ما پل را خواهيم ساخت مالك به سراغ اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرستاد كه اهالى رقّه آماده ساختن پل هستند، امام بازگشت پل ساخته شد و همگى از آن عبور كردند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.