پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) به عنوان يك پيشواى بزرگ اسلامى جنگ را به عنوان يك راه حلّ قابل قبول براى حلّ اختلافات نمى پذيرد؛ بلكه راه صلح را به روى مخالفين باز مى گذارد و بر آنها اتمام حجّت مى كند، هرگاه تمام درهاى صلح بسته شد آنگاه جنگ را به عنوان آخرين درمان يا به تعبيرى ديگر يك جراحى ضرورى اجتماعى، با اكراه پذيرا مى شود.
پاسخ تفصیلی:
خطبه 43 نهج البلاغه ناظر به جريان «جرير بن عبدالله» است كه در آغاز فرماندار «همدان» بود و بعد به «كوفه» آمد و به عنوان رسول و فرستاده امام(عليه السلام) براى بيعت گرفتن از معاويه به «شام» رفت؛ ولى با توجه به اين كه احتمال پيروزى جرير در اين مأموريت بسيار ناچيز بود، ياران امام (عليه السلام) پيشنهاد كردند كه حضرت اعلام آماده باش جنگى كند. امام(عليه السلام) در پاسخ آنها چنين فرمود: (مهيّا شدن من براى جنگ [با شاميان] با اين كه جرير [به عنوان فرستاده من] نزد آنها است، سبب مى شود كه راه صلح را بر آنها ببندم و اگر بخواهند به كار نيكى [اشاره به تسليم و بيعت و صلح است] اقدام كنند آنها را منصرف سازم)؛ «إِنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ، إِغْلاَقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِاَهْلِهِ عَنْ خَيْر إِنْ أَرادُوهُ».
اين سخن نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) به عنوان يك پيشواى بزرگ اسلامى جنگ را به عنوان يك راه حلّ قابل قبول براى حلّ اختلافات نمى پذيرد؛ بلكه راه صلح را به روى مخالفين باز مى گذارد و بر آنها اتمام حجّت مى كند، هرگاه تمام درهاى صلح بسته شد آنگاه جنگ را به عنوان آخرين درمان يا به تعبيرى ديگر يك جراحى ضرورى اجتماعى، با اكراه پذيرا مى شود. قابل توجه اين كه امام(عليه السلام) روى عقيده معاويه تكيه نمى كند؛ بلكه به افكار عمومى مردم شام مى انديشد مى فرمايد: «اِغْلاقٌ(1)لِلشّامِ»؛ (موجب بسته شدن شام مى شود) و در جايى ديگر مى گويد: «وَ صَرْفٌ لِاَهْلِهِ عَنْ خَيْر اِنْ اَرادُوهُ».
اشاره به اين كه نبايد شاميان را بى دليل به راه جنگ كشاند و از نيّت خير و صلح و سازش و تسليم بازداشت. گرچه اين ملاحظات براى گروهى از افراد داغ و آتشين ناراحت كننده است؛ ولى پيشواى آگاه و بيدار نبايد در اين گونه مسائل تسليم احساسات تند و داغ شود و با خويشتن دارى و تسلط بر نفس آنچه را خدا مى پسندد و عقل و منطق فرمان مى دهد انجام دهد. سپس براى اين كه مردم تصوّر نكنند اين انتظار تا مدّت نامحدودى ادامه خواهد يافت چنين مى افزايد: (من براى جرير وقتى تعيين نموده ام كه اگر تا آن زمان بازنگردد يا فريب خورده است و يا از فرمان من سرپيچى نموده!)؛ «وَ لكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجرير وَقْتاً لاَيُقِيمُ بَعْدَهُ إِلاَّ مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً».
در واقع امام علي(عليه السلام) براى رعايت دورانديشى و حفظ مصالح مسلمين و اين كه فرصتها از دست نرود ضرب الاجلى براى جرير تعيين كرده بود؛ زيرا مى دانست معاويه ممكن است جرير را تا مدّت زيادى سرگرم سازد و دفع الوقت كند تا حدّاكثر آمادگى جنگى خود را فراهم سازد، سپس به دعوت امام(عليه السلام) براى بيعت پاسخ منفى دهد، آن هم در زمانى كه فرصتها از دست ياران امام(عليه السلام) بيرون رفته باشد! اما اين كه چرا مى فرمايد: اگر بيش از موعد مقرّر بماند يا فريبش داده اند و يا پرچم عصيان بر ضدّ من برافراشته، با اين كه محتمل است عذرهاى ديگرى مانند بيمارى براى او پيش آمده باشد؟ اين به خاطر آن است كه احتمالات ديگر در مقابل دو احتمال بالا ضعيف و غير قابل ملاحظه است و به تعبير علماى اصول در اين گونه موارد اصل سلامت حاكم مى باشد و به احتمالات ديگر نبايد ترتيب اثر داد. سپس براى آرام ساختن اصحاب و يارانش فرمود: (نظر من صبر كردن و مدارا نمودن است، شما هم اين نظر را بپذيريد و مدارا كنيد)؛ «وَ الرَّأْيُ عِندِى مَعَ الانَاةِ(2)فَأَرْوِدُوا».(3)
اما از سوى ديگر براى آن كه در آن لحظات حساس و سرنوشت ساز اصحاب و يارانش غافل نشوند و عزم راسخ آنها بر نبرد در صورت بسته شدن درهاى صلح تضعيف نگردد و شعله هاى خشم بر دشمنان خدا براى روزِ حاجت خاموش نگردد، فرمود: (ولى من در عين حال از آماده شدن شما براى جنگ ناخشنود نيستم [اما شخصاً فرمان نمى دهم])؛ «وَ لاَأَكْرَهُ لَكُمُ الاعْدَاد». اشاره به اين كه من اعلام آماده باش نمى كنم؛ چرا كه با فرستادن پيام صلح در تضاد است. در عين حال مانع از انجام وظيفه شما در زمينه آماده شدن خودجوش نيستم و اين در واقع عاقلانه ترين راه و منطقى ترين روش در چنان شرايطى بود، يعنى: نه درهاى صلح بسته شود، نه دور افتادگان بر سر خشم و لجاجت آيند، نه كارى متضاد و منافقانه صورت گرفته باشد و نه فرصتها بى جهت از دست برود!(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.