پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره تأثير مردم و سلطان بر يكديگر می فرماید: «هرگاه حاكم تغيير كند زمانه نيز دگرگون مى شود». بر اين اساس، غالب حركات مردم بر محور حكومت ها است، از این رو اگر حکومت به دست افراد عدالت پيشه و با تقوی بيفتد مردم نيز به سوى تقوی و عدالت حركت مى كنند؛ اما اگر حکومت به دست افراد سودجو و بى تقوی بيفتد روحيات آنان در جامعه منعكس مى شود. از این رو پيامبران بزرگ الهى سعى داشتند قبل از هر چيز حكومت عادلانه اى برقرار كنند تا اصلاح مردم در سايه آن ميسّر شود. به فرموده پيامبر(ص)، اگر دو گروه از امتشان اصلاح شوند مردم نيز اصلاح مي شوند: علما و سلاطين.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» می فرماید: (هرگاه حاكم تغيير پيدا كند زمانه نيز دگرگون مى شود)؛ «إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ». اشاره به اينكه اوضاع جامعه بر محور وضع حاكمان مى گردد؛ نه تنها «اَلنّاسُ عَلى دينِ مُلُوكِهِم» از واقعيّت برخوردار است، غالب حركات و سكنات مردم بر محور نوع حكومت ها مى چرخد. اگر حاكمان، افرادى آگاه، عدالت پيشه و باتقوی باشند، مردم به سوى تقوی و عدالت حركت مى كنند و اگر افرادى سودجو، ظالم، بى تقوی و سنگدل باشند، تمام اين روحيات در جامعه منعكس مى شود. به همين دليل پيغمبران بزرگ الهى سعى داشتند قبل از هر چيز حكومت عادلانه اى برقرار كنند تا اصلاح مردم در سايه آن ميسّر شود. آنها كه تصور مى كنند سياست از ديانت جداست سخت در اشتباهند؛ زيرا ترويج ديانت بدون اصلاح حكومت امكان پذير نيست و به همين دليل پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اوّلين فرصت دست به تشكيل حكومت اسلامى زد تا بتواند با قدرت، راه را براى تبليغات صحيح و مؤثر اسلامى بگشايد و فرهنگ سازى صحيح را جانشين فرهنگ جاهليّت كند. مخصوصاً در دنياى امروز كه رسانه هاى عمومى با تأثير عميقى كه در افكار مردم دارند و همچنين برنامه هاى مربوط به آموزش و پرورش از سطوح پايين تا سطح عالى در اختيار حكومت ها يا عناصر وابسته به حكومت است. آيا ممكن است بدون در دست داشتن اين امور، جامعه را از فساد رهايى بخشيد؟
از آنچه در بالا گفتيم معلوم شد كه منظور از تغيير زمان، تغيير مردم جامعه است و منظور از تغيير سلطان، تغيير حالات سلطان است. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ هُمَا؛ قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»(1)؛ (دو گروه از امّت من هستند كه اگر اصلاح شوند، مردم اصلاح مى شوند و اگر فاسد بشوند مردم فاسد مى گردند: بعضى از حاضران از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پرسيدند: آن دو گروه كدامند؟ فرمود: عالمان و حاكمان).
در بعضى از تواريخ آمده است كه: «روزى انوشيروان كارگزاران روستاهاى خود را جمع كرد و گوهر گرانبهايى در دست داشت و آن را در دست خود مى گرداند. به آنها خطاب كرد و گفت: چه چيز بيش از هر چيز به روستاها زيان مى رساند و آن را به نابودى مى كشاند؟ هر كس از شما پاسخ صحيح آن را بگويد اين گوهر گرانبها را در دهانش مى گذارم. بعضى گفتند: قطع شدن آب و بعضى گفتند: خشكسالى. بعضى ديگر گفتند: غلبه بادهاى مخالف. انوشيروان هيچ كدام را نپسنديد، آن گاه رو به وزيرش بوذرجمهر كرد و به او گفت: تو پاسخ بگو من تصور مى كنم عقل تو به اندازه عقل همه رعايا يا بيشتر است. بوذرجمهر گفت: عامل ويرانى و فساد آباديها تغيير رأى سلطان درباره رعيّت و تصميم بر ظلم و جور گرفتن اوست. انوشيروان گفت: آفرين بر اين عقل تو ... آن گاه گوهر گرانبها را در دهان او قرار داد».(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.