پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در ارتباط با این معجزه می فرماید: «سران قريش از پیامبر(ص) معجزه خواستند و گفتند: اين درخت را صدا بزن، تا پيش روى تو بايستد، پيامبر(ص) فرمود: اگر اين كار را انجام دهم، ايمان مى آوريد، گفتند: آرى، فرمود: مى دانم ایمان نمی آورید، سپس فرمود: اى درخت نزد من آی. سوگند به خدا درخت از زمين كنده شد و در برابر پیامبر(ص) قرار گرفت؛ اما آن قوم لجوج ایمان نیاوردند، در اين هنگام من گفتم: اقرار مى كنم که آنچه درخت انجام داد به فرمان خدا و براى تصديق نبوّت تو بود».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 182 «نهج البلاغه» ماجرای «معجزه حركت درخت» توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را این گونه بیان می فرماید: «من با آن حضرت بودم كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: اى محمّد تو ادعاى بزرگى كرده اى؛ ادعايى كه هيچ يك از پدران و خاندانت نكردند. ما از تو معجزه اى مى خواهيم كه اگر پاسخ مثبت دهى و آن را پيش چشم ما به انجام برسانى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى و اگر انجام ندهى، خواهيم دانست، ساحر دروغگويى هستى. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: خواسته شما چيست؟ گفتند: اين درخت را [اشاره به درختى كردند كه در آنجا بود] براى ما صدا زن، تا با تمام ريشه هايش كنده شود و پيش روى تو بايستد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: خداوند بر هر چيزى تواناست. آيا اگر اين كار را براى شما انجام دهم، ايمان مى آوريد و شهادت به حقّ خواهيد داد، عرض كردند: آرى، فرمود: من به زودى آنچه را مى خواهيد به شما نشان مى دهم؛ ولى مى دانم كه شما به خير و نيكى [و ايمان و تسليم در برابر حقّ] باز نمى گرديد، و نيز مى دانم در ميان شما كسى است كه درون چاه[در سرزمين بدر] افكنده مى شود [اشاره به جنازه هاى ابوجهل و عتبه و شيبه و امية بن خلف است كه در ميدان بدر به چاه افكنده شدند] و نيز كسى است كه احزاب را [براى جنگ با مسلمين] بسيج مى كند [اشاره به ابوسفيان است]. سپس فرمود: اى درخت اگر به خدا و روز واپسين ايمان دارى و مى دانى كه من رسول خدا هستم با ريشه ها از زمين كنده شو و نزد من آى و به فرمان خدا پيش روى من بايست!، سوگند به خدايى كه او را به حقّ مبعوث كرد [با چشم خود ديدم] درخت با ريشه هايش از زمين كنده شد و حركت كرد؛ در حالى كه [بر اثر سرعت حركت] طنين شديدى داشت و صدايى همچون صداى بال پرندگان [در هنگام پرواز] از آن بر مى خاست و در برابر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قرار گرفت؛ در حالى كه مانند پرندگان بال مى زد و بعضى از شاخه هاى بالاى آن، بر سر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سايه افكنده بود و بعضى ديگر بر دوش من، در حالى كه در طرف راست پيامبر(صلى الله عليه و آله) ايستاده بودم. هنگامى كه آن قوم [لجوج] اين صحنه را مشاهده كردند، از روى برترى جويى و تكبّر گفتند: [اگر راست مى گويى] دستور ده [درخت به جاى خود برگردد و] نيمى از آن نزد تو آيد و نيم ديگر در جاى خود باقى بماند، [رسول خدا] به درخت امر فرمود كه چنين كند، بلافاصله نيمى از آن درخت، با منظره اى شگفت آور و صدايى شديدتر به سوى آن حضرت، حركت كرد و آن قدر پيش آمد كه نزديك بود به آن حضرت(صلى الله عليه وآله) بپيچد. [بار ديگر] آنها از روى كفر و سركشى گفتند: دستور ده اين نصف بازگردد و به نصف ديگر ملحق شود و به صورت نخستين درآيد، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور داد و آن نصف به جاى نخستين بازگشت. در اين هنگام من گفتم: لا اله الا الله؛ اى رسول خدا! من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آورده ام و نخستين كسى هستم كه اقرار مى كنم كه آن درخت آنچه را انجام داد به فرمان خدا و براى تصديق نبوّت تو و بزرگداشت سخن و برنامه ات بود؛ ولى تمام آن گروه گفتند: او ساحرى دروغگوست، كه سحر شگفت آور و ماهرانه اى دارد، سپس افزودند: آيا تو را در اين كار كسى جز امثال اين ـ منظورشان من بودم ـ تصديق مى كند؟!».(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.