پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) پیامبر(ص) را به طبیبی دوّار تشبیه نموده است؛ چون ايشان به درمان بيمارى هاى روحى و اخلاقى، كه به مراتب سخت تر و خطرناك تر از بيمارى هاى جسمانى است مي پردازد: كسانى كه بر اثر گناه و هوی پرستى و غفلت، چشم هاي دل شان نابينا شده، گوش هاي شان براي گرفتن پيام حقّ ناشنوا شده و زبان گويائي براى ذكر حق ندارند را درمان مي كند. در واقع آن حضرت وظيفه بشارت و انذار را به طور كامل انجام داده و همانند طبيبی روحانی و سیّار، با دَم مسيحائيش، دردمندان را درمان و در كالبد مردگان، روح و حيات دمیده و به درمان بيمارى هاى سخت روحى و اخلاقى می پردازد.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از خطبه 108 «نهج البلاغه» در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: (او طبيبى است سيّار كه با طبّ خويش، همواره به گردش مى پردازد، [و در جستجوى بيماران است] مرهم هايش را كاملا آماده ساخته و براى موارد نياز [و اضطرار] جهت داغ كردن محلّ زخم ها ابزارش را گداخته نموده، براى قلب هاى نابينا؛ گوش هاى ناشنوا، و زبان هاى گنگ آماده است و با داروى خود، در جستجوى بيماران غافل و سرگردان است)؛ «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ(1)، وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ(2)، يَضَعُ ذلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ: مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ، وَ آذَانٍ صُمٍّ، وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ؛ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ».
چه تعبيرات و تشبيهات زيبايى! از يك سو، پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را به عنوان طبيب معرّفى مى كند؛ چرا كه اطبّا به درمان بيمارهاى جسمى مى پردازند و او به درمان بيمارى هاى روحى و اخلاقى، كه به مراتب سخت تر و خطرناك تر از بيمارى هاى جسمانى است كه از آن ميان، به سه قسمت مهم در عبارت بالا اشاره شده: كسانى كه بر اثر گناه و هوی پرستى و غفلت، چشم دل هاى شان نابينا شده و گوش شنوا را براى گرفتن پيام حقّ از دست داده اند و زبان گويا براى ذكر حق ندارند.
از سوى ديگر او را به عنوان «دَوّار» يعنى سيّار معرفى مى كند، اشاره به اينكه مانند طبيبان جسمانى در گوشه مطبّ، يا بيمارستان نمى نشيند كه بيماران به سراغ او بيايند؛ بلكه بر مى خيزد و وسايل دارو و درمان را با خود حمل مى كند و در هر كوى و برزن و هر شهر و ديار به دنبال بيماران مى گردد؛ و اين سيره همه پيامبران و امامان بوده كه دانشمندان و علماى امّت نيز بايد به آنها اقتدا كنند؛ خود را همچون كعبه ندانند كه مردم به طواف آنها بيايند؛ بلكه همچون نسيم سحرگاهان به هر سو بوزند و روح تازه در كالبدهاى مرده بدمند، يا همچون صيادى كه به دنبال صيد مى گردد.
سپس اشاره به جامعيّت درمان او مى كند، كه نخست براى درمان زخم هاى جانكاه از انواع مرهم هاى شفابخش استفاده مى كند و در پايان كار، اگر هيچ مرهم و دارويى اثر نگذاشت براى نجات جان بيمار ناچار محلّ زخم را داغ مى كند. (در گذشته زخم هاى غير قابل علاج - مانند سياه زخم - را با آهنِ داغ مى سوزاندند) و به اين ترتيب، وظيفه «بشارت» و «انذار» را به طور كامل انجام مى دهد و به تعبير ديگر: قرآن داروى شفابخش اوست، با آيات «بشارت» بر زخم هاى جانكاه قلوب، مرهم مى نهد و با آيات «انذار» زخم هاى غير قابل علاج را داغ مى كند.
سپس در توضيح و تفسير مواضع غفلت و مواطن حيرت، مى فرمايد: (اين غافلانِ سرگردان، با فروغ حكمت روشن نشده، و با جرقّه آتش افروز دانش هاى تابناك، فكر خود را شعله ور نساخته بودند، و آنها از اين نظر همچون چهارپايان صحراگرد و سنگ هاى سخت، نفوذناپذير بودند!)؛ «لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ؛ وَ لَمْ يَقْدَحُوا(3) بِزِنَادِ(4) الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ؛ فَهُمْ فِي ذلِكَ كَالأَنْعَامِ السَّائِمَةِ(5)، وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ».
تعبير «لَمْ يَسْتَضِيئُوا» و «لَمْ يَقْدَحُوا» نشان مى دهد كه آنها قبل از قيام انبياء نيز مى توانستند بخشى از غفلت و سرگردانى خود را با نور حكمت و علم و دليل عقل برطرف سازند؛ ولى هرگز به پيام هاى علم و عقل نيز اعتنا نكردند.
جمله «لَمْ يَسْتَضِيئُوا...» و «لَمْ يَقْدَحُوا» ممكن است اشاره به دو گروه از افراد گمراه باشد: گروهى كه اگر جرقّه علم و دانش به قلب آنها مى رسيد، تبديل به مبدء نور مى شدند و راهنماى ديگران؛ و گروه ديگرى كه توان انجام هدايت ديگران را نداشتند، امّا مى توانستند در پرتو انوار حكمت، حداقل راه خودشان را پيدا كنند.
به هر حال، اين طبيب روحانى سيّار، همه جا روى حساب و برنامه گام برمى دارد و با دَم مسيحائيش، دردمندان را درمان و در كالبد مردگان، روح و حيات مى دمد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.