پاسخ اجمالی:
اصل وجود خداوند، از آثار و نشانه های موجود در جهان هستی به یقین قابل درک است؛ همین قدر که بدانیم هست و علم، قدرت و تمام صفات کمال را داراست.
امّا حقیقت ذات و اوصاف الهی قابل درک نیست؛ با پیمانه کوچک عقل بشری نمی توان اقیانوس بی نهایت ذات باری تعالی را سنجید.
پاسخ تفصیلی:
اگر مراد از «شناخت خداوند» صرفا «درک وجود خداوند» باشد، پاسخ مثبت است و شناخت پروردگار امکان پذیر است. همانطور که انسان از آثار و علائمی پی به امور نامحسوسی همچون «وجود عقل» می برد؛ با اینکه احاطه ای بر آنان نداشته و برایش قابل مشاهده نیستند.
ولی اگر مراد از «شناخت خدا» احاطه بر کنه ذات نامتناهی خداوند متعال باشد، پاسخ منفی است؛ زیرا موجود محدود هرگز نمی تواند بر خالق ـ بی نهایت در تمام ابعاد ـ احاطه و اشراف پیدا کند. درک امر نامحدود و نامتناهى براى انسانى كه خود محدود و متناهى است، قابل درك و تصوّر نيست. انسان چيزى را می تواند درك كند كه به آن احاطه پيدا کرده و در فكر محدود او می گنجد؛ و چنين چيزى حتما موجود محدودى است،(1) نه خالق نامتناهی.
قرآن نیز در آیه 110 از سوره طه تاکید می فرماید: (آنها به ذات حقّ تعالی احاطه ندارند)؛ «لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً». در آیه 100 از سوره انعام نیز بر این نکته تاکید نموده و می فرماید: (خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می كنند)؛ «سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَصِفُون».
همچنین، امام باقر(علیه السلام) در نفی احاطه تصوّرات بشری بر ذات خداوند متعال می فرماید: (هر چيزى را كه در وهم و گمان و فكر خود تصوّر كنيد، هر قدر هم دقيق و ظريف باشد، مخلوق شماست و به شما باز مى گردد)؛ «کُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ فِي أَدَقِّ الْمَعَانِي فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إِلَيْکُمْ».(2)
علاوه بر این، امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: (عقل ها بر بيان حدود صفاتش آگاهی ندارند، ولی آنها را از معرفت لازم درباره موجودیّتش باز نداشته است. او خداوندى است كه تمام عالم بر موجودیّتش شهادت می دهند و قلب منکر، نیز اقرار بر وجودش دارد)؛ «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُود»(3) لذا نه كنه ذات او بر كسى روشن است، و نه حقيقت صفات او؛ زیرا هم ذاتش نامتناهى است و هم صفاتش. چگونه عقل و خرد انسان كه متناهى و محدود است مى تواند به آن نامحدود و نامتناهی احاطه پيدا كند؛ ولى با اين حال آن قدر آثار وجودش در جبين تمامى موجودات نمايان است كه هر كس مى تواند به طور اجمال از هستى ذات و صفات او آگاه باشد.(4)
بنابراین، شناخت ما از آن وجود بى نهایت، یک شناخت اجمالى است. یعنی مى دانیم که هست، مى دانیم که علم و قدرت دارد، مى دانیم تمام صفات کمال را دارد، امّا از خصوصیّات هستى و علم و قدرتش ـ یعنی از کنه ذات و صفات خدا ـ بى خبریم.
اندیشه و شناخت ما، همچون پیمانه اى کوچک و غوطه ور در ذات لاینتاهی باری تعالی است. آیا این اقیانوس بی نهایت را مى توان با این پیمانه کوچک سنجید؟ کاملا مشخّص است پاسخ منفی است. از نظر تصوّر، هیچ محاطى نمى تواند وجودى را که از هر نظر محیط بر اوست دریابد. لذا نمى توان انتظار داشت انسان به ذات بى انتهاى پروردگار احاطه و شناخت پیدا کند و حقیقت کنه ذات او را دریابد؛ امّا هر کس می تواند به اندازه ظرفیّت وجودش از معرفت این اقیانوس بیکران بهره مند گردد، لذا شناخت بطور کامل منتفی نشده و همگان به اندازه خود از معرفت اجمالی نصیبی دارند و می توانند تا حدّ امکان نسبت به او معرفت یابد.
آب دریا را اگر نتوان کشید *** هم به قدر تشنگی باید چشید
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.