پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بیان حقیقت «ایمان» می فرماید: «ايمان، معرفت با قلب و اقرار به زبان و عمل به اركان است» در واقع ايمان درختى است كه ريشه آن شناخت خدا، پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظاهر شده و ثمره آن انجام وظايف الهى است، و کوتاهی در انجام وظيفه، نشانه نقص ایمان است. خداوند در شأن مومنان می فرماید: «مؤمنان كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دل هايشان ترسان مى شود، و با شنیدن آیات الهی، ايمانشان فزونتر مى گردد، و تنها بر پروردگارشان توكل دارند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 227 «نهج البلاغه»، كه برگرفته از كلام رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) است، در عبارتى كوتاه و پرمعنا حقيقت ايمان كامل را بيان كرده است، هنگامى كه از امام(عليه السلام) درباره تفسير ايمان سؤال می شود، می فرماید: (ايمان معرفت با قلب [عقل] و اقرار به زبان و عمل به اركان [دين] است)؛ «وَ سُئِلَ عَنِ الاِيمَانِ فَقَالَ(عليه السلام): الاِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالاَرْكَانِ».
در واقع ايمان درختى است كه ريشه آن شناخت خدا، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پيدا مى كند و ثمره اين شجره طيبه، انجام وظايف الهى است، بنابراين كسانى كه در انجام وظايف كوتاهى مى كنند ايمانشان ناقص است و از دو حال خارج نيست؛ يا گرفتار ضعف ايمانند و يا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده كه از تجلى ايمان در عمل پيشگيرى مى كند.
«ابن ابى الحديد» در اينجا به نفع مذهب «معتزله» استفاده كرده و مى گويد: «آنچه امام(عليه السلام) در اينجا فرموده عين چيزى است كه معتزله از اهل سنت به آن معتقدند كه عمل به اركان و انجام واجبات [و ترك محرمات] را در مفهوم ايمان داخل مى دانند و آن كس كه عمل نكند نمى توان نام مؤمن بر او نهاد، هر چند با قلب پذيرفته و با زبان اقرار كرده باشد و اين، بر خلاف اعتقاد اشعرى ها از اهل سنت و اماميه است». اما «ابن ابى الحديد» از اين نكته غافل شده كه اماميه، اسلام و ايمان را متفاوت مى داند و كسى كه شهادتين را ابراز كند و يقين به خلاف گويى او نداشته باشيم در زمره مسلمانان است و جان، مال و خونش محفوظ، ذبيحه او حلال و ازدواج با او مباح است، اماميه، ايمان را به معناى اقرار به شهادتين و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه مى دانند و براى آن درجاتى قائلند؛ بعضى داراى درجات پايين، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در كلام امام(عليه السلام) آمده اشاره به درجه عالى ايمان است.
بالاتر از این را قرآن مجيد در اوائل سوره «انفال» بيان كرده و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ»(1)؛ (مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دل هايشان ترسان مى گردد و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد، و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. * آنها كه نماز را برپا مى دارند، و از آنچه به آنها روزى داده ايم، انفاق مى كنند. * [آرى] مؤمنان حقيقى آنها هستند، براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است، و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است).
از اين سه آيه شريفه به خوبى استفاده مى شود كه ايمان كامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به اركان، مسائل ديگرى را نيز شامل مى شود؛ از جمله اين كه هنگامى كه نام خدا برده مى شود دل لرزان گردد و احساس مسئوليت كند و هنگامى كه آيات قرآن بر او خوانده شود ايمانش رشد يابد، اينها امورى است كه حتى معتزله نيز آن را شرط ايمان نمى دانند و جالب اين كه در دو مورد از اين آيات واژه «حصر» به كار برده است در ابتدا مى گويد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ...»؛ (مؤمنان تنها کسانی هستند كه داراى اين صفات پنج گانه مى باشند) و در پايان آيه مى فرمايد: «أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً»؛ (مؤمنان حقيقى فقط آنها هستند) و از اينجا به خوبى روشن مى شود كه ايمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است.
علاوه بر اين در بعضى از روايات كه در منابع اهل بيت(عليهم السلام) آمده، مى خوانيم: «هنگامى كه درباره ايمان سؤال كردند در جواب فرمودند: «الإيمانُ أنْ يُطاعَ اللهُ فَلا يُعْصى»(2)؛ (ايمان آن است كه انسان خدا را اطاعت كند پس هيچ معصيتى به جا نياورد [اين تعبير معاصى كبيره و صغيره را هر دو شامل مى شود]). هم چنین امام صادق(عليه السلام) در برابر اين سؤال كه آيا ايمان عمل است يا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتين)، می فرماید: «الإِيمانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذلِكَ الْعَمَلِ»(3)؛ (ايمان تمامش عمل و قول، بخشى از آن عمل است).
از اين تعبيرها استفاده مى شود كه ايمان، اطلاقات مختلفى دارد؛ گاه به حداقل آن اشاره شده و گاه به حداكثر، و گواه این سخن حديث معروف امام صادق(عليه السلام) است كه مى فرمايد: «الإيمانُ عَشْرُ دَرَجاتٍ فَالْمِقْدادُ فِي الثّامِنَةِ وَ أبُوذَرّ فِى التّاسِعَةِ وَ سَلْمانُ فِي الْعاشِرَةِ»(4)؛ (ايمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند [البته ايمان انبياء و اوصياى معصوم حساب ديگرى دارد]).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.