پاسخ اجمالی:
بر اساس مبانی نظام حکومتی در اسلام، خداوند مبدأ حکومت است. لذا حکومت «تکوینی» و «تشریعی» از آن خداوند است؛ به این معنی که دین، حرکت انسان را در مسیر صحیح و عقلایی تعریف کرده است. از این رو خداوند مردم را بر اساس تقوا دسته بندی کرده، نه بر اساس نظام طبقاتی. همچنین در حکومت «اللَّه»، انسان خلیفه خداوند بر روی زمین بوده و می تواند با آبادانی آن، زندگی سعادتمندی داشته باشد. از سویی حکومت «الله»، بر اساس ارزش های اخلاقی پایه ریزی شده، و انسان ها هرگز از هدایت و ولایت ائمه(ع) بی نیاز نخواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
نظام حکومتی در اسلام، بر اصول و مبادی ای استوار است که عبارتند از:
الف) مبدأ حکومت، «اللَّه»
این مبدأ از اساسی ترین ارکان و اصول فکر دینی؛ خصوصاً اسلام است که قرآن و روایات به آن اشاره کرده است؛ یعنی همان گونه که حکومت «تکوینی» از آنِ خداوند است، حکومت «تشریعی» نیز به عهده اوست و همان طور که وجود و عدم، خلق و فنا، منع و عطا، حاکمیت و حقّ اطاعت از آنِ اوست، امر و نهی و قبول و رد نیز به دست اوست. این مبدأ چند معنا دارد که عبارت است از:
1- خضوع و تابعیت سیاست اسلامی با دستور الهی که در شریعت اسلام تبیین شده است.
2- حکومت دین و آزادی تکامل؛ به این معنا که انسان در پرتو حکومت «اللَّه» به صورت مطلق آزاد نیست و دین حرکت او را در مسیر صحیح و عقلایی قرار داده است.
3- حکومت «اللَّه» مردم را بر اساس دینی و تقوایی دسته بندی می کند، نه بر اساس طبقاتی، اشرافی و...؛ زیرا اسلام همه مؤمنان را برادر یکدیگر خوانده و برای نژاد، زبان و قومیت ارزش خاصی قائل نشده است.
4- دعوت به سوی خداوند متعال؛ از مسئولیت های خطیر هر فرد جامعه دعوتِ مردم به سوی خداوند است؛ خصوصاً کسانی که رأس حکومتند تکلیف بیشتری در این زمینه دارند. خداوند متعال می فرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(1)؛ (و[براى رسیدن به وحدت] باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند).
ب) مبدأ حکومت، امّت
مبدأ حکومت «اللَّه» به این معنا نیست که انسان هیچ گونه آزادی و اراده ای از خود ندارد و مانند مرغی است که در قفس زندانی شده است، بلکه انسان از آن جهت که خلیفه خدا روی زمین است حق دارد برای آبادانی آن بکوشد و زندگی سعادتمندی داشته باشد و امّت را به خیر و معروف دعوت کند و از بدی ها باز دارد. امّا التزام به مبدأ «حکومت امت» به معنی تجاوز از حدود الهی نیست و آن گونه که دموکراسی می گوید صلاحیت هایش مطلق نبوده و «حکومت امت» در عرض حکومت «اللَّه» نخواهد بود، بلکه در واقع مسئولیتی است که خداوند بر عهده مردم واگذارده است و مردم نیز ملزم به انجام دادن آن مسئولیت هایند.
ج) مبدأ حکومت، ارزش های اخلاقی
نظام اسلامی برای ارزش های اخلاقی اهمیت ویژه ای قائل است. اسلام در عین دعوت به صدق، احسان و احترام به یکدیگر، صفات پسندیده دیگری را گوشزد می کند که این اعمال دارای حسن و کمال ذاتی اند و در مقابل، از کارهای زشتی؛ از قبیل: دروغ، غش، نفاق و دیگر صفات قبیح نهی می کند و آن ها را سقوط معنوی می داند. از این رو، اسلام در زمینه های مختلف مردم را به برپایی ارزش های اخلاقی دعوت کرده و می فرماید: «وَلا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی»(2)؛ (دشمنى با جمعیّتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت پیشه کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است). و این درست نقطه مقابل فرهنگ مارکسیستی است که برای اخلاق هیچ نوع ارزشی قائل نیست؛ همچنین دموکراسی غربی که ارزش های اخلاقی را محدود به مصلحت، منافع شخصی یا حزبی و قومی و مملکتی می داند. اسلام ارزش های اخلاقی را در تمام زمینه ها از جمله مسائل سیاسی توسعه می دهد؛ از همین رو:
اولاً: هدف و وسیله را بر اساس این ارزش ها توجیه می کند که نمونه بارز آن در حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مشاهده می شود؛ زیرا آن حضرت کسی بود که هدف اعلا را در قبول خلافت، پیاده کردن ارزش های اخلاقی دانسته و هرگز از طریق ضدّ ارزش به آن اهداف مقدس نرسید. حضرت حتّی برای لحظه ای حاضر نشد حاکمی جائر و فاسق از طرف او، والی یکی از ایالاتش باشد، هر چند وی مانع از تحقق اهداف عالی او نگردد و می فرمود: «کسی که بخواهد از راه شر بر دیگران غلبه کند، مغلوب است».
ثانیاً: حکومت اسلامی دعوت خود را بر اساس ایمان به ضرورت پیاده شدن ارزش ها در جامعه پایه گذاری کرده است و این در حقیقت التزامی مبدئی و عقیدتی است نه مصلحتی؛ بر خلاف دولت هایی که از دموکراسی سخن می گویند و هدف اصلی شان از ارزش های اخلاقی ادعایی برای رسیدن به مصالح و منافع کشورهای خود است. «مایلز کوبلاند» می گوید: «حقیقت این است که در پشت تمام این کمک ها و مساعدت ها به کشورهای مستضعف، مصالح و منافع خود ما در مدّ نظر است».(3)
ثالثاً: نکته مهمّ دیگری که در این اصل نهفته است، تربیت اخلاقی جامعه اسلامی و ایجاد انگیزه درونی برای افراد و جامعه در مقابل وظیفه سنگینی است که بر دوش آنان وا گذاشته اند. از همین رو، می بینیم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هنگام فرستادن علی(علیه السلام) به یمن برای مقابله با آنان می فرماید: «ای علی! هرگز با کسی جنگ مکن مگر آن که او را در ابتدا به اسلام دعوت کنی؛ زیرا قسم به خدا! اگر کسی را هدایت کنی، برای تو از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند بهتر است».(4)
د) مبدأ حکومت، ولایت امام
اسلام و سایر ادیان بر این نکته تأکید دارند که امّت در تمام مراحلش به هر نقطه ای از ادراک و پیشرفت فرهنگی و اجتماعی برسد، هرگز از حرکت توجیهی و هدایت و ولایت انبیا و اولیای الهی بی نیاز نخواهد شد؛ خداوند متعال می فرماید: «وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ»(5)؛ (و هر امّتى در گذشته انذارکننده اى داشته است!). و نیز می فرماید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»(6)؛ (اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل[به مردم] ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از[خطرات احتمالى] مردم، حفظ مى کند). از همین جهت است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «من دو چیز گران بها را در میان شما قرار می دهم: کتاب خدا و عترتم، که اگر به هر دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد».(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.