پاسخ اجمالی:
دیدگاه های مختلفی از سوی مکاتب دینی در ارتباط با «فلسفه زندگی» ارائه شده است؛ مثلا هدف از زندگی در مکتب بودا ترک لذایذ و تن دادن به ریاضت ها برای وصول به «نیروانا»، یعنی انسانِ اعلی است. و نزد هدونیست ها پرورش غرایز طبیعی و استفاده از آنها برای تحصیل لذت می باشد. از سویی فلاسفه اسلامی می گویند: «فیاضیت مطلقه خدا ایجاب فیض بخشی دارد، و جهان آفرینش محصول عالیه فیض او است». همچنین جمعی از عرفا، هدف خداوند از خلقت موجودات را تجلّی خود در جهات ممکنات می دانند.
پاسخ تفصیلی:
درباره هدف و فلسفه زندگی آرا و اقوال مختلفی از سوی مکاتب دینی و شبه دینی و فلسفی ارائه شده است. اینک به طرح و بررسی برخی از آن ها می پردازیم:
1- هدف زندگی در مکتب «بودا»
در مکتب «بودا» هدف زندگی؛ ترک لذایذ و تن دادن به ریاضت ها برای رسیدن و وصول به «نیروانا» یعنی انسانِ اعلی است.
در پاسخ به این فرقه باید گفت اولاً: گرچه وصول به انسانِ اعلی به جهت قرب تام به خدا می تواند هدف معرفی شود ولی نه از طریق ریاضت هایی که زندگی را به کلّی منتفی سازد و جنبه مثبت حیات را نادیده بگیرد. با مراجعه به آیین «بودایی» پی می بریم که راه رسیدن به این مقصد تنها با ترک دنیا و لذایذ آن و پناه بردن به صومعه ها و معبدها و غارها و بیابان هاست، در حالی که اسلام هرگز چنین دستوری را برای رسیدن به کمال مطلق و هدف غایی خلقت انسان نمی دهد.
اسلام در عین حال که هدفی بسیار عالی تر از مکتب بودا ترسیم می کند، ولی او را از بهره مندی از لذایذ دنیوی و نعمت های بیکران الهی منع نمی کند. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ»(1)؛ (بگو: چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟!).
ثانیاً: اگر در مکتب «بودا» هدف و فلسفه خلقت انسان رسیدن و وصول به انسانِ اعلی و «بودا» معرفی شده، در اسلام هدف و فلسفه انسان رسیدن او به لقای الهی معین شده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا یشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً»(2)؛ (پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند). این هدف را که اسلام ترسیم کرده، هدف بسیار عالی تر و بالاتر از هدفی است که در مکتب بودا تعیین شده است.
2- هدف زندگی از دیدگاه «هدونیست» ها
مکتب «هدونیستی» که مکتبی بر اساس لذت جویی و لذت پرستی بنا شده در تصویر هدف زندگی می گوید: «هدف زندگی، پرورش غرایز طبیعی و حداکثر بهره برداری از آن ها برای تحصیل لذت و خوشی است». مبنای این دیدگاه این است که انسان باید برای کسب سعادت به جهان مادی موجود و زندگی نقد انسانی بنگرد نه به جهان های موهوم و خیالی.
در پاسخ به این گروه باید گفت:
الف) انسان دارای حقیقتی به نام روح مجرد است که بقا داشته و محتاج به لذت معنوی تا ابدیت است، که در سایه پرداختن به روح و تهذیب آن تأمین می گردد.
ب) عقل به ملاک لزوم دفع ضرر محتمل، توجه به جهان دیگر را موهوم نمی داند. لذا جهان ماورای حسّی و طبیعی همچون عالم ارواح و عقول موهوم نیست.
ج) کسی که درصدد تأمین خواسته های نفسانی مجازی خود است نه خواسته های حقیقی، هرگز نمی تواند حیات خود را درک کرده و به جست و جوی هدف آن باشد.
3- هدف زندگی از دیدگاه «ذهنی گرایان»
«ذهنی گرایان» هدف زندگی را در سایه سعادت مطلق با تحصیل تعادل و آرامش روانی می دانند.
پاسخ:
اولاً: این عقیده، پاسخ نگرش های کلّی انسان نسبت به مجموع هستی که برای چه آمده را نمی دهد.
ثانیاً: این دیدگاه و نگرش خیال و وهم روانی است، و لذا نمی تواند انسان عاقل را قانع کند، و باید به فرمول های علمی و اطمینان آور پرداخت؛ زیرا این هدف نمی تواند سعادت مطلق و هدف کلّی زندگی قرار گیرد. لازم است هدفی برای خلقت انسان در نظر گرفت که بتواند پاسخگوی همه خواسته های انسان باشد، و عمر محدود او را به طور منطقی و همه جانبه توجیه کند.
4- هدف زندگی از دیدگاه «نهیلیست ها»
در اندیشه «نهیلیست ها» و «خراباتیان»، اندیشه و تعقّل به هیچ حقیقتی عقیده ندارند و به کلّی منکر هدف و فلسفه برای حیات اند.
پاسخ: اگر حکم به پوچی همه چیز شود، به طور ضروری حکم به پوچی ادراکات و اندیشه های خودشان در انکار هدف زندگی نیز کرده اند، و در نتیجه نمی توان کوچک ترین عقیده و حکمی را درباره جهان و انسان ابراز کرد حتی عقیده خودشان که بی هدف بودن جهان و زندگی انسان است نیز اثبات نمی شود.
5- هدف زندگی از دیدگاه فلاسفه
فلاسفه اسلامی هدف آفرینش را بر مبنای فیاضیت خداوند ترسیم و تبیین می کنند به این گونه که می گویند:
الف) خداوند، هستی مطلق و وجود صرف است و از جمیع کمالات وجودی برخوردار است.
ب) صفات کمالی خداوند عین ذات اوست.
ج) ذات واجب الوجود از آن جهت که کامل و تمام است، فیاض علی الاطلاق می باشد؛ زیرا هر موجود کاملی، فیاض نیز هست.
نتیجه این که: فیاضیت مطلقه حق تعالی ایجاب فیض بخشی دارد، و جهان آفرینش نیز محصول عالیه فیض او است.
6- هدف زندگی از دیدگاه «عرفا»
جمعی از عرفا معتقدند که هدف خداوند از خلقت موجودات، ظهور و تجلّی خود در جهات ممکنات بوده است. در حدیث قدسی آمده است: «كُنْتُ كَنْزا مَخْفِيّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ أُعْرَفْ»(3)؛ (من گنج مخفی بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، عالم را خلق کردم تا شناخته شوم).
پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای *** تا بود شاهیش را آیینه ای
«جامی» می گوید:
برون زد خیمه زاقلیم تقدّس *** تجلّی کرد در آفاق و انفس
آنان می گویند: «چون خدا خواست که ذات و صفات و افعال خود را به حکم آخریت و ظاهریت مشاهده کند، انسان را خلق کرد...». و برخی دیگر این گونه توجیه می کنند: «از آنجا که ما از عالم ربوبی هستیم «إِنّا للَّهِ» و به او باز می گردیم «وَإِنّا إِلَیهِ راجِعُونَ» خداوند اراده کرد که انسان در اسما و صفاتش سیری داشته باشد، لذا انسان را خلق کرد تا سیری در اسما و صفات فعلی خود کند و دوباره به سوی او برگردد».
«امام خمینی» قدس سره می فرماید: «بدان که محققین از فلاسفه گویند که از برای فعل مطلق حقّ غایت عزّی جز ذات مقدّس و تجلیات ذاتیه او نیست؛ و ممکن نیست که ذات مقدّس در ایجاد اشیا جز ذات خود و ظهور و تجلّی ذات مقدس خود غایت دیگری داشته باشد؛ زیرا که هر فاعلی که به قصد و غایتِ غیر ذات ایجادی کند، برای هر غایتی باشد، ولو ایصال نفع و رسیدن مثوبت به غیر باشد و یا برای عبادت و معرفت یا ثنا و مَحمدت باشد، متکمل به آن است و وجود آن برایش اولی از عدم آن است، و این مستلزم نقص و قصور و انتفاع است، و آن بر ذات مقدس کامل علی الاطلاق و غنی بالذات و واجب من جمیع الجهات محال است. پس در افعال او، لمیت و سؤال از لمیت نیست و «لایسْأَل عمّا یفْعَل»(4). و امّا سایر موجودات در افعال خود اغراض و مقاصد دیگر دارند غیر ذات خود».(5)،(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.