پاسخ اجمالی:
دیدگاه «هستی شناسی» از جهت اعتقاد به مخلوق بودن هستی یا تصادفی بودن آن، غایتمندی و در مرزبندی آزادی تأثیر بسزایی دارد. از این رو در فلسفه «لیبرالیسم»، تدبیر هستی بر عهده انسان است و خداوند نقش ربوبیت ندارد. لذا برای یافتن مبنای آزادی مستقیماً به سراغ قوانین بشری می روند از این رو هیچ مبنای قدسی دخالت ندارد. اما درهستی شناسی اسلامی، خداوند خالق، رب و مدبر جهان است، و نیاز جهان در تربیت، تدبیر و هدایت را به آنان اعطا می کند. از این رو آزادی انسان نیز بر اساس «مشیت حکیمانه» هدایت و مرزبندی می شود.
پاسخ تفصیلی:
مبنای «هستی شناسی»، نقش بسزایی در مرزبندی آزادی دارد. در جهان بینی توحیدی که نوع کامل آن جهان بینی اسلامی است، جهان از یک «مشیت حکیمانه» پدید آمده است. از این رو آزادی انسان باید در راستای غایتی که آن «مشیت حکیمانه» برای جهان در نظر گرفته شده است هدایت و مرزبندی گردد.
دیدگاه «هستی شناسی» از جهت اعتقاد به خالق داشتن هستی یا تصادفی بودن آن، در غایتمند دانستن جهان و در نتیجه در مرزبندی آزادی تأثیر بسزایی دارد. در مقابل این نگرش به هستی، «هستی شناسی» در فلسفه «لیبرالیسم»، تصویری از جهان و هستی ارائه می کند که در آن خداوند نقش ربوبیت ندارد و وضع قوانین را نیز به عهده خود انسان گذارده است.
تأثیر این مبنای «هستی شناختی» در شکل گیری آزادی بسیار زیاد است. با چنین دیدگاهی هر گونه پیوند میان مبدأ فرا زمینی با آزادی قطع گردیده و برای یافتن مبنای آزادی مستقیماً باید به سراغ منابع زمینی رفت. به همین دلیل است که در فلسفه سیاسی «لیبرالیسم»، توجیه اصل آزادی سیاسی تنها با توجه به این منابع صورت گرفته و در نهایت هیچ منبع و مبنای قدسی[فرا زمینی] برای آن در نظر گرفته نمی شود.
حال آن که در «هستی شناسی» اسلامی، خداوند همان گونه که خالق جهان است ربّ و مدبّر آن نیز هست و از این رو، آنچه جهان در تربیت و تدبیر و هدایتمندی در رسیدن به هدفش به آن نیاز دارد به آن اعطا می کند و ارسال رسولان و ارائه تعالیم الهی توسط انبیا، ریشه در ربوبیت الهی دارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.