پاسخ اجمالی:
حكومت هشتاد ساله بنى اميّه، جز در سال هاى محدودى، مملوّ از ، نابسامانى ها، درگيرى ها، و مشكلات عظيم ود. در واقع بنى اميّه پس از شهادت امام حسين(ع) روى آرامش به خود نديدند، همواره با قيام هاى خونينى مواجه شدند كه مايه اصلى همه آنها خونخواهى امام حسين(ع) بود و هر از چندى، قسمتى از قلمروشان از سيطره آنان خارج مى شد. حتّى عبّاسيان در پناه همين شعار خونخواهى امام حسين(ع)، آتش خشم مردم را برافروختند و بساط حكومت ننگين بنى اميّه را برچيدند.
پاسخ تفصیلی:
بررسى تاريخ حكومت بنى اميّه به خوبى نشان مى دهد كه حكومت كوتاه هشتاد ساله آنها، جز در سال هاى محدودى، مملوّ از مخاطرات، نابسامانى ها، درگيرى ها، مشكلات عظيم و جابجايى هاى سريع بود.
در اين مدّت كه تقريباً برابر عمر طبيعى يك انسان است. چهارده نفر از آل ابوسفيان و آل مروان زمام حكومت را يكى پس از ديگرى در دست گرفتند كه بعضى از آنها حكومتشان فقط حدود يك، يا چند ماه و بعضى فقط هفتاد روز بوده است. طولانى ترين حكومت، حكومتِ «عبدالملك» بود كه حدود بيست سال به طول انجاميد و شايد علّتش اين بود كه به توصيه هاى «حجّاج» گوش نداد و دست از خونريزى «بنى هاشم» كشيد. (1)
در واقع بنى اميّه پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) روى آرامش به خود نديدند، همواره با قيام ها و نهضت هاى خونينى مواجه بودند كه مايه اصلى همه آنها خونخواهى امام حسين(عليه السلام) بوده است.
جنبش ها يكى پس از ديگرى از گوشه و كنار شكل مى گرفت و توده هاى مختلف مردم را حول شعارهايى چون «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ» و «اَلرِّضا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ» و «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)» كه سكّه رايج آن روزگار بود، جمع مى كرد و هر از چندى، قسمتى از قلمرو حكومت بنى اميّه از سيطره آنان خارج مى شد. عراق، حجاز، شام و بالاخره خراسان در تب و تاب اين انقلاب ها مى سوخت.
به واقع شهادت مظلومانه امام حسين(عليه السلام) و فرزندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطّ بطلانى بود بر چهل سال تبليغات مسموم بنى اميّه كه با نيرنگ و فريب، خود را دولت اسلامى جا زده بودند.
حماسه امام حسين(عليه السلام) چهره اسلام واقعى را به مردم نشان داد و نقاب از چهره دروغ گويان اموى برداشت و نامشروع بودن سلطنت آنان را به اثبات رساند.
بررسى تاريخ آن قيام ها بيان گر اين واقعيّت است كه توده هاى مردم آن روزگار به هيچ شعارى جز خونخواهى امام حسين(عليه السلام) و انتقام از بنى اميّه، وقعى نمى نهادند. حتّى عبّاسيان كه آخرين ضربه را بر آل ابوسفيان وارد آورده بودند در پناه همين شعار به مقاصد خويش رسيدند و بر مركب خلافت سوار شدند.
به شهادت تاريخ، اوّلين جرقّه قيامى كه به «قيام عبّاسيان» شهرت دارد، در سال 132 هـ توسّط گروهى از شيعيان به رهبرى ابومسلم خراسانى در خراسان زده شد. آنان به قصد انتقام از بنى اميّه كه ننگ فاجعه كربلا را در پرونده سياه خويش داشتند، شوريدند و با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)» پا به ميدان مبارزه گذاشتند، ولى بنى العبّاس (شاخه اى از بنى هاشم) از غفلت و ناآگاهى مردم در شناختِ مصاديق واقعى اهل بيت، احساساتِ به هيجان آمده شيعيان را به نفع خود مصادره كردند؛ ولى به يقين مؤثّرترين عامل پيروزى آنان در قلع و قمع كردن بنى اميّه، همان شعار خونخواهى امام حسين(عليه السلام) و شرح مظلوميّت خاندان آن حضرت بوده است. آنان با انتخاب اين شعار، آتش خشم مردم را بر ضدّ بنى اميّه برافروختند و سرانجام بساط حكومت ننگين بنى اميّه را برچيدند.
به نقل «ابن ابى الحديد» هنگامى كه سر بريده مروان آخرين خليفه اموى را نزد «ابوالعبّاس سفّاح» ـ نخستين خليفه عبّاسى ـ آوردند «ابوالعبّاس» سجده اى طولانى به جا آورد و آنگاه سر از سجده برداشت و خطاب به سر بريده «مروان» گفت: «خدا را سپاس مى گويم كه انتقام مرا از تو و قبيله ات گرفت و مرا بر تو پيروز كرد».
آنگاه افزود: «اينك ديگر باكى از مرگ ندارم زيرا من با كشتن دو هزار تن از بنى اميّه، انتقام خون حسين(عليه السلام) را گرفتم». (2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.