پاسخ اجمالی:
«شهوت پرستی» به استناد روایات انسان را به سوی انواع گناهان می کشاند و در واقع یکی از سرچشمه هاى اصلى گناه و معصيت و نافرمانى خدا محسوب مى گردد. نمونه آشکار این مساله داستان «برصیصای عابد» است که در قرآن به آن اشاره شده است. آنچه که از این داستان استفاده می شود این است که او بر اثر پیروی از دستورات شیطان نه تنها به زنا آلوده شد بلکه دین خود را نیز از دست داد و با شرک از دنیا رفت و نتیجه سال ها عبادت خود را نیز از دست داد.
پاسخ تفصیلی:
شهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان مى كشاند و در واقع يكى از سرچشمه هاى اصلى گناه و معصيت و نافرمانى خدا محسوب مى گردد؛ زيرا چشم و گوش انسان را بسته و به مصداق حديث نبوى «حبُّك للشَّىء يُعمى و يُصم»(1) آدمى را كور و كر كرده و قدرت درك واقعيت ها را از او مى گيرد و در چنين حال، زشتى ها در نظر او زيبا و زيبايى ها در نظر او زشت و بى رنگ مى شود. به همين دليل اميرمؤمنان علي(عليه السلام) درباره پيروى از شهوات هشدار داده و مى فرمايد: «از شهوات سركش بپرهيزيد كه شما را به ارتكاب انواع گناهان مى كشاند». در حديث دیگری نیز می فرماید: «هواپرستي، عقل انسان را فاسد مى كند» و در حديث دیگری نيز فرمودند: «[اگر شهوت پرستى تشديد شود] دين انسان را برباد مى دهد و حتى انسان را به بت پرستى مى كشاند». در اين رابطه مفسران و ارباب حديث، در ذيل آيات 16 و 17 سوره «حشر»، داستانى درباره عابدى از قوم بنى اسرائيل به نام «برصيصا» آورده اند كه شاهد زنده اى براى اين مدعاست، داستان گرچه معروف است، اما تكرارش خالى از صواب نيست: «مرد عابد بنى اسرائيلى به خاطر سال ها عبادتش، به آن حد از مقام قرب الهى رسيده بود كه بيماران با دعاى او سلامت خود را باز مى يافتند و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود. روزى، زن جوان زيبايى را كه بيمار بود، نزد او آوردند و به اميد شفا در عبادتگاه او گذاردند و رفتند. شيطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زينت داد كه عنان اختيار را از كف او ربود؛ آن چنان كه گويا عابد كر و كور گشته و همه چيز را به دست فراموشى سپرده است. ديرى نپاييد كه آن عابد دامان «عفت» خويش را به گناه بيآلود. پس از ارتكاب گناه به خاطر اين كه احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوايى او گردد؛ باز شيطان و هواى نفس به او پيشنهاد كرد كه زن را به قتل رسانده و در گوشه اى از آن بيابان وسيع دفن كند. هنگامى كه برادران دختر، به سراغ خواهر بيمار خويش آمدند و عابد اظهار بى اطلاعى كرد؛ آنان نسبت به عابد مشكوك گشته و به جستجو برخاستند و پس از مدتى، سرانجام جسد خونين خواهر خويش را در گوشه بيابان از زير خاك بيرون كشيدند. اين خبر در شهر پيچيد و به گوش امير رسيد. او با گروه زيادى از مردم به سوى عبادتگاه آن عابد حركت كرد تا علت اين قتل را بيابد. هنگامى كه جنايات آن عابد روشن شد؛ او را از عبادتگاهش فرو كشيدند تا بر دار بياويزند. در ادامه اين حكايت آمده است: هنگامى كه عابد در كنار چوبه دار قرار گرفت؛ شيطان در نظرش مجسم شد و گفت: من بودم كه با وسوسه هاى خويش تو را به اين روز انداختم؛ حال اگر آنچه را كه من مى گويم، اطاعت كنى، تو را نجات خواهم داد. عابد گفت: چه كنم؟ شيطان گفت: تنها يك سجده براى من كافى است. عابد گفت: مى بينى كه طناب دار را بر گردن من افكنده اند و من در اين حال توانايى سجده بر تو را ندارم. شيطان گفت: اشاره اى هم كفايت مى كند. عابد بيچاره نادان، پس از اين كه با اشاره، سجده اى بر شيطان كرد؛ طناب دار گلويش را فشرد و او در دم جان سپرد».
آرى! شهوت پرستى باعث شد تا آن عابد، ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس انجام دهد و بعد دروغ بگويد و سرانجام مشرك گردد و بدين ترتيب محصول سال ها عبادت او برباد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
همه رنج جهان از شهوت آيد *** كه آدم زان برون از جنت آيد.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.