پاسخ اجمالی:
«تعصب» و «لجاجت» از اموری چند نشات مى گيرد: حبّ ذات و علاقه شديد به نياكان که سبب مى شود انسان نسبت به هر چيزى كه به او ارتباط دارد دلباختگى نشان دهد و اين وابستگى شديد عامل انتقال بسيارى از خرافات مى باشد. هر قدر سطح فكر مردم كوتاه تر و فرهنگ آنها ضعيف تر باشد، تعصّب هاى جاهلانه و لجوجانه در ميان آنها بيشتر است. گاه راحت طلبى و تنبلى نيز انگيزه تعصّب و لجاجت مى شود، زيرا انتقال از وضع موجود به وضعى ديگر نیازمند تلاش و کوشش است و افراد عافیت طلب حاضر به این امور نیستند.
پاسخ تفصیلی:
«تعصب» از امور زير سرچشمه مى گيرد:
1. حبّ ذات و علاقه شديد به نياكان؛ حبّ ذات افراطى سبب مى شود كه انسان نسبت به هر چيزى كه به او ارتباط و پيوند دارد دلباختگى و دلدادگى نشان دهد از جمله نسبت به پدر و نياكان و آيين و رسوم آنها. اين وابستگى شديد عامل انتقال بسيارى از خرافات و زشتى ها به بهانه حفظ آداب و سنن، از نسلى به نسل ديگر مى باشد و حجابى در برابر معرفت و شناخت حق است.
دفاع و طرفدارى شديد از قوم و قبيله گاه به جايى مى رسد كه بدترين افراد قبيله و زشت ترين آداب و سنن آنها در نظر افراد متعصّب بسيار زيبا جلوه مى كند در حالى كه بهترين افراد قبايل ديگر و عالى ترين آداب و سنن آنها در نظر آنها زشت و بى معنى است!
2. پايين بودن سطح فكر و فرهنگ؛ هر قدر سطح فكر مردم كوتاه تر و فرهنگ آنها ضعيف تر باشد، تعصّب هاى جاهلانه و لجوجانه و تقليدهاى كوركورانه در ميان آنها بيشتر است، به عكس هر قدر سطح فكر بالاتر رود و فرهنگ كاملتر شود توجّه او به منطق و استدلال و نفى تعصّب و لجاجت و جانشين ساختن تحقيق به جاى تقليد كوركورانه بيشتر مى شود.
3. شخصيّت زدگى عامل ديگرى براى تعصّب و تقليد كوركورانه است؛ گاه شخصى در نظر انسان چنان قداست پيدا مى كند كه گفتار و رفتار او از دايره نقد خارج مى شود هر چند از نظر علمى و اخلاقى در سطح پايينى قرار داشته باشد و همين امر سبب مى شود كه عدّه اى چشم و گوش بسته به دنبال او بيفتند و به خاطر او جان و مال خود را از دست بدهند، بى آنكه در محتواى سخنان و رفتار او كمترين انديشه كنند!
4. انزواى اجتماعى و فكرى يكى ديگر از اسباب تعصّب است؛ وقتى انسان در خودش و محيط فكرى و اجتماعيش فرو برود و از جوامع و افراد ديگر و افكار آنها بى خبر بماند نسبت به آنچه در اختيار اوست سخت وابسته مى شود، در برابر آن تعصّب مى ورزد، در حالى كه اگر با ديگران بنشيند و فكر خود را با افكار ديگران مقايسه كند نقطه هاى قوّت و ضعف و مثبت و منفى به زودى آشكار مى گردد و به او اجازه مى دهد بهترين انتخاب را داشته باشد. گاه راحت طلبى و تنبلى نيز انگيزه تعصّب و لجاجت مى شود، زيرا انتقال از وضع موجود به وضعى ديگر در بسيارى از اوقات نياز به تلاش و كوشش و پيكار با موانع دارد و افراد عافيت طلب حاضر به استقبال اين امور نيستند، به همين دليل آنچه را دارند سخت مى چسبند و از آن جدا نمى شوند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.