پاسخ اجمالی:
بعضى به سوءظن و بدبينى عادت دارند و نيمه خالى ليوان را مىبينند و مىگويند نجات بشر، با وجود شيطان، هواى نفس و آلودگىهاى زمان و مكان جاى تعجّب است؛ يعنى اصل بر آلودگىهاست و هدايت خلاف اصل است. افرادى كه اين گونه فكر مىكنند، افكار شيطانى دارند؛ اما اولياء الله معتقدند كه همه مردم بايد اهل نجات باشند. كتابهاى آسمانى به خصوص قرآن، عقل، هوش و وجدان به انسان داده شده و آيات توحيد، آسمان و زمين را پر كرده است و همه چيز براى هدايت بشر فراهم شده است.
پاسخ تفصیلی:
نوع نگاه انسان به عالَم، تأثير مستقيمي در موفقيت يا شكست انسان دارد. در روايتي از امام سجاد(عليه السلام) آمده است كه: «وَ قِيلَ لَهُ [امام سجّاد(عليه السلام)] يَوْماً: إنّ الحَسَنَ البَصْرِى قَالَ: لَيْسَ العَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ؟ وَ إنَّمَا العَجَبُ مِمَّنْ نَجَا كَيْفَ نَجَا. فَقَالَ(عليه السلام): أنَا أقُولُ: لَيْسَ العَجَبُ مِمَّنْ نَجَا كَيْفَ نَجَا وَ أمَّا العَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ مَعَ سِعَةِ رَحْمَةِ اللهِ»(1)؛ (به امام سجّاد(عليه السلام) گفته شد حسن بصرى مىگويد: كسانى كه گمراه مىشوند تعجّب ندارد؛ بلكه آنهايى كه هدايت مىشوند تعجّب دارد. امام(عليه السلام) فرمودند: من مىگويم كسانى كه هدايت مىشوند تعجّب ندارد؛ بلكه آنهايى كه گمراه مىشوند تعجّب دارد كه با وجود رحمت واسعه الهى چگونه گمراه شدهاند!)
شرح حديث:
اين حديث به نكته مهمّى اشاره دارد. بعضى به سوءظن و بدبينى عادت دارند و به تعبير امروزى نيمه خالى ليوان را مىبينند و مىگويند نجات پيدا كردن بشر، با وجود شيطانِ گمراه كننده و هواى نفس و آلودگىهاى زمان و مكان جاى تعجّب است؛ يعنى اصل بر آلودگىهاست و امّا هدايت، خلاف اصل است و تعجّب دارد. افرادى كه اين گونه فكر مىكنند، از نظر ما افكارشان شيطانى است، همانطور كه «حسن بصرى» افكار شيطانى داشت.
حضرت على(عليه السلام) به حسن بصرى فرمودند: «چرا در جنگ جمل شركت نكردى؟ گفت: من براى شركت در جنگ بيرون آمدم؛ ولى ديدم يك نفر صدا مىزند در اين جنگ قاتل و مقتول هر دو در آتش هستند. حضرت در جواب فرمودند: درست است اين همان برادر تو شيطان بود كه چنين ندايى داد تا تو را گمراه كند». يكى از عوامل فساد در دوران امام علي(عليه السلام) همين شخص بود كه از فقها و مفسّران اهل سنّت شمرده مىشود.
اولياء الله اين گونه فكر نمىكنند؛ بلكه معتقدند حق اين است كه همه مردم بايد اهل نجات باشند؛ چرا كه رحمتِ واسعه الهى سبب شده تا خداوند صد و بيست و چهار هزار پيامبر و اين همه كتابهاى آسمانى، به خصوص قرآن را بفرستد؛ علاوه بر اين به انسان عقل و هوش داده كه اگر از آن استفاده كند، بر نفس خود مسلّط مىشود. چنان فطرت پاكى به انسان داده است كه باعث هدايت او مىشود. وجدان به او داده كه بهترين داور و قاضى است. درسهاى عبرتى براى او در زندگى قرار داده كه با چشم خويش مىبيند؛ آيات توحيد و عظمتش، آسمان و زمين را پر كرده است، ديگر براى هدايت چه چيزى لازم است؟!
اگر مويى را در زير ميكروسكوپ مشاهده كرده و بررسى كنيم در مىيابيم كه همين يك مو، دليل بر توحيد و خداشناسى است تا چه رسد به چشم، قلب و مغز با آن ساختمان شگفتانگيز و يا ساختمان گياهان و يا پانزده هزار نوع ماهى درياها و ... همه نشانههاى خداوند و وسيلهاى براى هدايت هستند.
امام كاظم(عليه السلام) به هارون پُر ادّعا فرمود: «كُلُّ مَا تَرَاهُ فَهُوَ لَكَ عِظَةٌ»؛ (هر چه را كه مىبينى براى تو موعظه است). رحمت خدا ايجاب كرده كه در عالم تكوين، نشانههاى هدايت براى بشر قرار داده شده است. پس، آنكه نجات پيدا مىكند، تعجّبى ندارد؛ چرا كه اصل بر نجات است نه هلاكت.
يكى از وسوسههاى شيطان كه دامن بزرگ و كوچك و حتّى بعضى از بزرگان را هم مىگيرد، اين است كه انسان بگويد زمانه فاسد شده و ما مأيوسيم و وظيفهاى نداريم. اين در واقع براى برداشتن بار مسئوليّت از روى دوش است كه بر طبق نگاه حسن بصرى مىگويد انسانها نجات پيدا نمىكنند.
انسان مؤمن بايد مانند امام سجّاد(عليه السلام) باشد و بگويد: آنهايى كه نجات پيدا مىكنند تعجّب ندارد؛ بلكه آن كس كه گمراه مىشود تعجّب دارد؛ يعنى اميدوار به نجات همه باشيم و كار كنيم. دوران بنى اميّه، دوران تاريكى بود؛ ولى در عين حال امام(عليه السلام) مىفرمايد كه نجات يافتگان جاي تعجّب ندارند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.