پاسخ اجمالی:
علت راه ندادن شيعيان از سوي امام رضا(ع) اين بود كه آنها خود را شيعه حضرت علي(ع) مىدانستند؛ در حالىكه در بيشتر اعمالشان با امام مخالفت مىكردند و در بسيارى از فرايض و همچنین در حقّ برادران دينىشان كوتاهى مىكردند. اين بود كه امام رضا(ع) آنها را نه شيعه كه محبّ خود و دوستدار دوستانش و دشمن دشمنانش دانستند و پس از توبه كردنشان، آنها را مورد اكرام خود قرار دادند.
ما ادّعاى تشيّع را خيلى ساده حساب كردهايم به طورى كه با توسّل، زيارت و دعا مىخواهيم خود را شيعه بدانيم. كسى نمىخواهد توسّل و زيارت را كم ارزش كند؛ ولى شيعه بودن، غير از اينها امور متعدّدى مانند: فداكارى، ايثار، معرفت، تقوا و... را هم شامل مىشود. تمام زندگى ما، خانه، بازار، ادارات، جشنها، سفر، حضر و ... همه بايد بوى ولايت دهد.
پاسخ تفصیلی:
در تاریخ آمده است که: «وَ لَمَّا جَعَلَ المَأْمُونُ إلَى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليهما السلام) وِلاَيَةَ العَهْدِ دَخَلَ عَلَيْهِ آذَنَهُ وَ قَالَ اِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكَ يَقُولُونَ: نَحْنُ شِيعَةُ عَلِىّ(عليه السلام)... إنَّمَا شِيعَتُهُ الحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أبُوذَرُ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أبِى بَكْر الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أوَامِرِهِ ... فَلَوْ قُلْتُمْ إنَّكُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ وَ المُوَالُونَ لاِوْلِيَائِهِ وَ الْمُعَادُونَ لأعْدَائِهِ لَمْ أُنْكِرْهُ مِنْ قَوْلِكُمْ...».(1)،(2)
هنگامى كه مأمون ولايت عهدى را بر عهده امام رضا(عليه السلام) قرار داد، خادم آن حضرت بر ايشان داخل شده و اجازه گرفته و عرض كرد: جمعى از مردم در پشت در اجازه ملاقات مىخواهند و مىگويند ما شيعه علي(عليه السلام) هستيم... [امام به آنان اجازه ملاقات ندادند؛ روز دوّم، سوّم و تا دو ماه پشت سر هم هر روز آمدند و در اين مدّت حضرت اجازه ملاقات ندادند. روز آخر كه شد آنها به خادم گفتند: به امام بگو: اگر ما به ديار خود برگرديم و بگويند دو ماه در طوس بوديد آيا حضرت را زيارت كرديد يا نه؟ اگر بگوييم: اجازه ملاقات ندادند، ديگر آبرو نخواهيم داشت. خادم، گفته آنان را به حضرت عرض كرد و حضرت اجازه ملاقات دادند. بعد از ورود، حضرت به آنها اجازه جلوس ندادند، آنها عرض كردند: اى پسر رسول خدا ما چه كردهايم كه شما با ما چنين مىكنيد؟! حضرت فرمودند: شما خود را شيعه علي(ع) مىدانيد، در حالى كه] شيعه على، امام حسن و حسين(عليهما السلام)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمد بن ابى بكر هستند كه فرمانهاى حضرت علي(عليه السلام) را مخالفت نكرده [و امورى را كه نهى كرده، مرتكب نشدهاند؛ در حالىكه شما در بيشتر اعمالتان با امام مخالفت مىكنيد و در بسيارى از فرايض و در حقّ برادران دينىتان كوتاهى و سستى مىكنيد و در جايى كه تقيّه واجب است، آن را ترك كرده و در جايى كه تقيّه واجب نيست، مرتكب مىشويد]. پس اگر بگوييد ما دوستدار و محبّ او و دوستدار دوستان او و دشمن دشمنان او هستيم، من شما را در اين گفتارتان انكار نمىكنم. [آنها عرض كردند: ما توبه مىكنيم، وقتى اين را گفتند، حضرت به خادم دستور فرمودند كه آنها را اكرام كند]).
شرح حديث:
اين حديث واقعاً تكان دهنده است. ما مىگوييم شيعيان على بن ابى طالب(عليه السلام) هستيم؛ در حالىكه آنها كه به ملاقات حضرت آمده بودند از ما بهتر بودند، معلوم مىشود كه اين ادّعا خيلى بزرگ است. امام صادق(عليه السلام) در مورد صفات شيعيان مىفرمايند: «إنَّمَا أصْحَابِى مَنْ لَهُ أشَدُّ الوَرَعِ وَ خَافَ مِنْ عِقَابِ اللهِ وَ رَجَا ثَوَابَ اللهِ هَؤلاَءِ أصْحَابِى».
تقوا، مرحله نازله ورع است؛ چرا كه تقوا، پرهيز از گناه و ورع، پرهيز از شبهات است. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد: اصحاب من بيشترين حدّ ورع و خوف از خدا را دارند و اميد به پاداش الهى دارند و سر تا پا، مطيع فرمان او هستند.
ما ادّعاى تشيّع را خيلى ساده حساب كردهايم به طورى كه با توسّل، زيارت و دعا مىخواهيم خود را شيعه بدانيم. كسى نمىخواهد توسّل و زيارت را كم ارزش كند؛ ولى شيعه بودن، غير از اينها امور متعدّدى مانند: فداكارى، ايثار، معرفت، تقوا و... را هم شامل مىشود. تمام زندگى ما، خانه، بازار، ادارات، جشنها، سفر، حضر و ... همه بايد بوى ولايت دهد. بايد التزام به ولايت را كه در بيان امام رضا(عليه السلام) آمده رعايت كنيم و همان گونه كه حضرت فرمود مدّعيان دروغين توبه كنند، ما نيز ابتدا چنين كنيم و از خود و خانواده خود شروع كنيم؛ چرا كه شيعه علي بودن فقط به ادّعا نيست.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.