پاسخ اجمالی:
اشکالی که بر استدلال کنندگان به آیات قرآن برای حکم به حرمت استفاده از حیله های ربا وارد است این است که آنچه به صورت علّت حكم در آيات و روايات مطرح مى شود، معمولا حكمت حكم است، نه علّت آن؛ بنابراين اگر چه فرار از ربا و ترك رباخوارى براى از بين رفتن ظلم مى باشد؛ ولى لازم نيست اين فلسفه، كه حكمت حكم است، در تمام مصاديق فرار از ربا وجود داشته باشد.
پاسخ تفصیلی:
با توجه به تفاوت «حكمت» و «علّت» احكام شرعی، اشکالی که بر استدلال کنندگان به آیات قرآن برای حکم به حرمت استفاده از حیله های ربا وارد است این است که آنچه به صورت علّت حكم در آيات و روايات مطرح مى شود، معمولا حكمت حكم است، نه علّت آن؛ بنابراين اگر چه فرار از ربا و ترك رباخوارى براى از بين رفتن ظلم مى باشد؛ ولى لازم نيست اين فلسفه، كه حكمت حكم است، در تمام مصاديق فرار از ربا وجود داشته باشد، پس اگر در بعضى از موارد، مانند «ضمّ ضميمه» كه يكى از راههاى فرار از رباست، باز هم ظلم وجود داشته باشد، اشكالى ايجاد نمى شود، و مشروعيّت حيله هاى شرعى ربا زير سؤال نمى رود بنابراين حيله هاى شرعى ربا مشروع است.
در پاسخ به این اشکال باید بگوییم: حكمت اگر دائمى نباشد غالبى هست و يا لااقل در بسيارى از موارد حكم وجود دارد، و نمى توان باور كرد كه در هيچ يك از مصاديق حكم وجود نداشته باشد! در حالى كه حكمت فرار از ربا و منع و تحريم آن، كه همان رفع ظلم است، در هيچ يك از راههاى فرار از ربا وجود ندارد، يعنى اگر باب حيله هاى ربا گشوده شود، به هيچ وجه نمى توان از ظلمى كه رباخوار بر وام گيرنده، إعمال مى كند، جلوگيرى كرد! و به تعبير ديگر، انجام راههاى فرار از ربا، باعث لغويّت حكم ربا مى شود؛ چون اگر راههاى فرار از ربا تجويز شود، با توجّه به اين كه راههايى ساده و در دسترس همه است، تمام رباخواران مى توانند از آن استفاده كنند و اصلا مصداقى براى ربا، با آن همه شدّت و استنكار باقى نمى ماند.
راستى اگر فرار از ربا به اين آسانى بود و اين مسئله مهم و گناه كبيره، با يك قوطى كبريت و يا يك سير نبات يا معاوضه و صلح و هبه صورى، حل مى شد، چرا پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) اين راهها را به مردم نشان نداد؟ بلكه براى برخورد جدّى با رباخوارى و جلوگيرى از اين گناه بزرگ، حتّى دستور جنگ مى دهد!
در منابع روايى آمده است كه «اِنَّهُ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) كَتَبَ اِلَى عَامِلِهِ فِى مَكَّة بِقِتَالِ المرابين ان لَمْ يَكُفُّوا عَنْ المراباة»؛ (پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) طىّ بخشنامه اى به فرماندار خويش در مكّه، دستور داد كه با رباخواران، در صورتى كه از رباخوارى دست برندارند، بجنگد [و آنها را با زور از اين كار بازدارد]).(1)
واقعاً اگر فرار از ربا به اين آسانى بود، چرا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به جاى دستور جنگ با رباخواران، به فرماندار مكّه دستور نداد كه حيله هاى شرعى فرار از ربا را به مردم بياموزد، تا بوسيله آن از رباخوارى فرار كنند و نيازى به جنگ و درگيرى نظامى و إعمال زور نباشد!؟
نتيجه اين كه بعضى از حيله هاى فرار از ربا نه تنها مخالف قرآن، بلكه مخالف دليل عقل است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.